كتاب حاضر،مجموعه اي از پژوهشهاي مختلف است كه در آنها به نحو تخصصي تر به بعضي از جنبه هاي ناشناخته و يا كم شناخته افكار دكارت در ايران، توجه بيشتري شده است. در اين كتاب در درجه اول به رساله «جهان» دكارت اشاره شده است. بنابراين آنچه كه مي تواند در كتاب فوق آموزنده باشد، كوشش فوق العاده دكارت در جهت برقراري وحدت و انسجام شناخت در نزد انسان و برانگيختن عقل اوست.
...................
دكتر مجتهدى دكارت را شاخص تفكر عصر جديد مى داند و او را بنيانگذار تجدد مى داند و مى گويد: «عقل دكارتى، يك عقل رياضى است، كمى سازى است. اصالت عقل يك نوع اصالت رياضى است و اولويت دادن به اندازه گيرى عالم طبيعت است و شناختن نحوه برخوردارى از طبيعت. البته دكارت افكار خود را از لحاظ فلسفى توجيه مى كند. در صورتى كه فرانسيس بيكن در توجيه فلسفى اش خيلى ضعيف است و بيشتر كاربردى است. شما افكار فرانسيس بيكن را مى پذيريد، براى اينكه مفيد است و مى توانيد از آنها استفاده كنيد. اما دكارت زيربناى نظرى مطالب را بيان مى كند و حتى شما فكر مى كنيد كه «متافيزيسين» است و از مابعدالطبيعه مى گويد.»
با اين حال دكتر مجتهدى معتقد است كه دكارت زيربناى علوم جديد كاربردى را پى ريزى مى كند. «از اين لحاظ او فوق العاده است. وقتى كوژيتوى معروف دكارت «فكر مى كنم، پس هستم» اولويت پيدا مى كند، ما مى گوييم فكر اولويت پيدا كرد و هستى را در بر گرفت. تمام اينها را ما مى گوييم، اما خيلى بيشتر از اينهاست.يعنى فكر مستقل است و بر اساس همين استقلال مى توان راه را آزادانه شناخت.»