يكي از سنت هاي كلّي الهي در جهان طبيعت، عكس العمل كارهايي است كه انسان ها در طول تاريخ انجام مي دهند. به گونه اي كه هيچ عملي در دنيا بدون عكس العمل نيست و هيچ كنشي بدون واكنش نخواهد بود؛ به قول مولانا: اين جهان كوه است و فعل ما، ندا***سوي ما آيد نداها را صدا چون كه بد كردي بترس ايمن مباش***زانكه تخم است و بروياند خداش پيش چشمت داشتي شيشه كبود***زان سبب عالَم كبودت مي نمود اين نداني كس پي كس چه كني***عاقبت در چاه خود را افكني[1] بنابر اين عكس العمل هر عملي از قوانين حتمي عالَم است. اگر كسي در ميان كوه صدايي بر آورد و آوازي بخواند، كوه صداي او را به او باز مي گرداند. مَثَل اين دنيا هم مانند كوه است، همان طور كه كوه صدا را منعكس مي كند و به گوش خواننده بر مي گرداند. عمل انسان ها هم، عكس العملي دارد كه خواه ناخواه، در دنيا و در جهان آخرت نتيجه آن را به آنان باز مي گرداند. براي روشن شدن اين مطلب بيان چند نكته ضرورت دارد: 1ـ كسي كه چوب در لانه زنبور مي كند اين خود يك عمل است و عكس العملش حمله زنبورها به او و از پاي در آوردن آن شخص است. 2ـ كسي كه نفت و يا يك ماده آتش زا را روي خود مي ريزد و كبريت به آن مي كشد باز خود يك عمل است و عكس العملش سوختن و بريان شدن است. 3ـ كسي كه خود را از ساختمان چند طبقه به پايين پرت مي كند نيز خود يك عمل است و عكس العملش معلول شدن يا مردن است. 4ـ كسي كه كاردي را به شكم خود فرو برده اين كار نيز يك عمل است و عكس العملش خونريزي و پاره شدن روده ها و سرانجام مردن است. ضرب المثلي در ميان عرب ها است كه مي گويند: «هرچه را كشت كني همان را مي دروي» و اين ضرب المثل در زبان فارسي چنين آمده است: «هرچه كاري، بِدْرَوي، از گُل، گُل و از خار، خار» سعدي هم در اين باره چنين گويد: نپندارم اي در خزان كشته جو***كه گندم ستاني به وقت درو و مولانا چنين گويد: از مكافات عمل غافل مشو***گندم از گندم برويد جو ز جو چيست احسان را مكافات اي پسر***لطف و احسان و ثوابِ معتبر[2] بدون شك هر كار خلاف و هر گناه و قانون شكني در سازمان اجتماعي و در وضعيت افراد خواه ناخواه اثر نامطلوبي مي گذارد. همان طور كه غذاي ناسالم و مسموم، در سازمان بدن انسان تأثير نامطلوبي خواهد گذاشت و آدمي گرفتار واكنش طبيعي آن مي شود، گناه و خلاف هم، انسان را گرفتار واكنش آن مي كند. از باب مثال: تأثير دروغ، كه موجب سلب اعتماد مردم از انسان دروغگو مي گردد. تأثير خيانت در امانت، كه روابط اجتماع را با خيانتكار بر هم مي زند. تأثير ظلم بر مردم، كه سبب عصيان و طغيان اجتماعي مي گردد. تأثير قطع رحم، كه عمر قاطع رحم را كوتاه مي كند و چه بسا از سي و سه سال به سه سال كاهش مي دهد. تأثير خوردن مال حرام، كه قلب را تاريك و سياه مي كند به طوري كه ديگر حرف حق در آن اثر نمي گذارد. تأثير زنا، كه سبب زلزله و نابودي انسان ها مي شود، روزي را كم، و نورانيت را از دل انسان زناكار سلب مي نمايد. تأثير ندادن حقوق محرومان، كينه و عداوت را در محرومان به وجود مي آورد و تراكم كينه ها و عداوت ها اساس جامعه را متزلزل مي سازد. خلاصه اينكه هر كار نادرست و خلاف شرعي، چه كوچك و چه بزرگ، چه كم و چه زياد عكس العمل نامطلوبي به بار خواهد داشت و انسان خلافكار را گرفتار مي نمايد. قرآن با صراحت مي فرمايد: آنان كه آيات ما را تكذيب كردند (گناه و فساد را در اجتماع رواج دادند) ما نيز آنان را به مجازات اعمالشان گرفتار مي كنيم.[3] همچنين عكس العمل كارهاي نيكي كه انسان ها انجام مي دهند خواه نا خواه، هم در دنيا و هم در آخرت به آنان باز مي گردد. از باب مثال به چند نكته اشاره مي كنيم: 1ـ كسي كه به ديگري سلام كند خواه نا خواه جواب سلام مي شنود. 2ـ كسي كه دست افتاده اي را بگيرد و از زمين بلند كند خواه ناخواه دست او را هنگام گرفتاري مي گيرند. 3ـ كسي كه در تاريكي چراغي روشن كند خود از نور آن استفاده مي نمايد. 4ـ كسي كه راهي را آسفالت كند خودش هم به راحتي از آن عبور مي نمايد. 5ـ كسي كه با اقوام خود صله رحم كند، اقوام با او صله رحم مي نمايند و سي سال به عمرش اضافه مي گردد. 6ـ كسي كه در مقابل نعمت هايي كه خداوند به او عطا كرده شكرگذاري كند نعمت هاي او افزون مي گردد. قرآن در اين باره مي فرمايد: «اگر شكر نعمت هايي كه خداوند به شما ارزاني داشته بجا آوريد حتما آن ها را زيادتر مي نمايد.[4] در اينجا بايد به اين مطلب اشاره كنم كه مكافات بر سه قسم است. 1ـ مكافات آخرتي مانند گناهاني كه خداوند جزاي آن ها را در آخرت و دوزخ تعيين كرده يا عبادات و كارهاي نيكي كه پاداش آن ها را بهشت و نعمت هاي آن قرار داده است. 2ـ مكافات قرار دادي مانند قوانيني كه خداوند و بشر در دنيا براي مجرمان وضع كرده كه به وسيله قضات دادگاه ها به اجرا در مي آيد و خلاف كاران را مجازات مي نمايند. 3ـ مكافات طبيعي مانند مكافات هر نيك و بدي كه انسان در دنيا انجام مي دهد و طبيعتاً جزا و پاداش آن به صاحبانش بر مي گردد يا خود مردم جزا و پاداش هر كار نيك و بدي كه در باره آنان انجام شده مكافات مي نمايند و اين كتاب در باره قسمت سوم كه همان مكافات طبيعي اعمال است بحث مي كند.
-------------------- [1] ـ مثنوي معنوي، ج3، ص195. [2] ـ مثنوي معنوي، دفتر دوم، بيت 2573. [3] ـ سوره اعراف، آيه96. [4] ـ سوره ابراهيم، آيه7.
فهرست:
كافات اعمالل * پيش گفتار * مكافات در لغت * بخش اول: مكافات هاي چهارگانه * طايفه اول: «مكافات نيكي با نيكي» * آزاد شدن با هديه شاخه گلي * پاداش تكه نان خشك * نيكي دوبرابر خواهش * طايفه دوم: «مكافات بدي با بدي» * بدي به ديگران بدون جهت * اولين ترور در عالم * طايفه سوم: «مكافات نيكي با بدي» * مكافات معاويه * ساربان چه كرد؟ * طايفه چهارم: «مكافات بدي با نيكي» * گذشت هاي پيامبر از دشمنان * پاسخ امير المؤمنين(ع)، بدي ها را با نيكي * نيكي هاي امام حسن(ع) * روش نيكوي امام سجاد(ع) * پاسخ بدزباني * آزاد شدن به جاي مكافات * از دوستان امام شد * از علاقمندان امام شد * مكافات نيك مالك اشتر * بخش دوم: مكافات امت ها * مكافات به واسطه آب * مكافات به وسيله باد * مكافات به واسطه صاعقه * بيرون آمدن شتر از دل سنگ * دست به دامن زنان شدند * مكافات به وسيله پشه * مكافات با بارش سنگ * مبعوث شدن لوط * از باران سنگ تا بمب هاي آتش زا * مكافات كم فروشي * قوم شعيب كم فروش بودند * مكافات قوم حضرت شعيب(ع) * مكافات گوساله پرستي * مكافات سرپيچي از دستورات * ويژگي هاي حضرت يحيي * شهادت حضرت يحيي(ع) * ريخته شدن خون هفتاد هزار * مكافات به شكل بوزينه * داستان ابرهه * مكافات فيل سواران * بخش سوم: مكافات دشمنان پيامبر و قرآن * فصل اول: «مكافات دشمنان پيامبر» * فصل دوم: «مكافات دشمنان قرآن» * مكافات سي هزار نفر به واسطه قرآن * بخش چهارم: مكافات دشمنان و دوستان امامان * فصل اول: «مكافات دشمنان امامان» * فرود آمدن سنگي از آسمان * خوك شدن اذان گو * دو نيم شدن مرة بن قيس * مسخ شدن خطيب شامي * كشته شدن ابن حمدون * كور شدن محدث بغدادي * اَنَس خادم پيامبر * مبتلا شدن انس به بَرَص * مكافات همفكران انس * پاره پاره شدن متوكل * به هلاكت رسيدن با يك تهمت * فصل دوم: «مكافات دوستان امامان» * پاداش محبت علي * بينا شدن به وسيله محبت علي * نوراني شدن صورت * علي پاداش حواله مي دهد * بخش پنجم: مكافات لشكريان كربلا * فصل اول: «مكافات در روز عاشورا» * در آتش سوخت * جان دادن از تشنگي * جان دادن از تشنگي در فرات * مرگ با ذلت * شناخت حرمله * مكافات حرملة * كشته شدن در عوض جايزه * سرنگون در آتش * خشك شدن دست ها * چرك و خون از دست ها * فصل دوم: «مكافات باقيمانده لشكريان كربلا» * مكافات عبيدالله بن زياد * شناخت عمرسعد * مكافات عمرسعد * شمر طعمه سگ ها * شناخت خولي * آتش زدن بدن خولي * بخش ششم: مكافات نقشه كشان * نقش بر آب شدن نقشه عبدالله بن اُبي * برگشتن نقشه زن به فرزندش * پاره شدن شكم خسروپرويز * مكافات عمر بعد از سيزده سال * قطع شدن دست ظالم * در تنوري كه خود ساخت * قتل وزير به جاي قتل دهاتي * بازگشت نقشه مردي به پسرش * نگاه به خانه همسايه * شناخت قارون * صفات زشت قارون * نقشه قارون عليه موسي * بلعيده شدن قارون توسط زمين * گوساله سامري * مكافات سامري * مكافات مامور ماليات * بيرون آمدن كتف ظالم * دفن شدن ظالم به جاي مظلوم * با هزار تازيانه مكافات شد * مكافات قانون گذار غلط * زنده به گور شدن عالم سنّي * سياه شدن صورت ظالم * شهادت كبك ها * بازگشت مكر دزدي به خودش * حسود سود نبرد * حسادت كار خود را كرد * مكافات زني توسط امام كاظم * لال شدن صراف * مكافات دروغگو * فلج شدن دست و پا * چسبيدن دست به ضريح * مكافات در مكافات * پرداختن مكافات پدر * مكافات جعفر پسر مامون * مكافات براي يك سيلي * آنچه بدش آمد سرش آمد * كوري در عوض كوري * بخش هفتم: مكافات به وسيله حيوانات * فصل اول: «مكافات به وسيله شير» * دريده شدن عتبه به وسيله شير * خوراك شير شدن افسونگر * خوراك شير شدن حميدبن مهران * پاره شدن شعبده باز توسط شير * طعمه شير شدن زينب دروغگو * فصل دوم: «مكافات به وسيله سگ» * كشته شدن زناكاران به وسيله سگ * به قتل رسيدن دزدي توسط سگ * طعمه سگ شدن ام الفضل * اخته شدن راهب توست سگ * فصل سوم: «مكافات با حيوانات ديگر» * مكافات توسط مار * انتقام عنكبوت * ميمون سهم آب را پرداخت * آب هاي داخل شير گله را برد * بيرون آوردن چشم ها توسط موش * بخش هشتم: مكافات احسان و مخالفت با پدر و مادر * فصل اول: «مكافات مخالفت با پدر و مادر» * سياه چهره شدن فرزندان حام * فلج شدن با نفرين پدر * انفاق نكردن به پدر موجب فقر است * كشتن پدر و كوتاهي عمر * مكافات بي توجهي به مادر * مكافات بي توجهي به پدر * فصل دوم: «نتيجه احسان به پدر و مادر» * احترام پدر و نور پيامبري * احسان و ثروت * پاداش پرستاري از پدر * بخش نهم: مكافات احسان و ظلم به حيوانات * فصل اول: «مكافات ظلم به حيوانات» * پايش قطع شد * زبان در مقابل زبان * مكافات آجر با سنگ * مكافات امان نمي دهد * فصل دوم: «مكافات شدن حيوانات» * مكافات پرنده به وسيله پرنده * مكافات زنجيره اي * مكافات عبرت آميز * فصل سوم: «ترحم به حيوانات» * ترحم به گربه باعث نجاتش شد * از نيكان شد * احسان به سگ و آزادي از بندگي * آزاد شدن با انفاق سه قرص نان * داخل بهشت شد * بخشيده شد * خدا را از خود راضي كرد * زحمت مطالعه نداشت * به پيامبري رسيد * به پادشاهي رسيد * بخش دهم: مكافات نيكوكاران * به دامادي رسيد * يك لقمه به يك لقمه * بخشش سلطان محمود به يك طلبه * سلطان محمود و آه مظلوم * نجات يافتن ملكشاه * احترام به عالم و پادشاهي * هفت نسل پادشاهي به جاي هفت قدم * به احترام نمك به شاهي رسيد * با انفاق يك نان به طبابت رسيد * امانت * امانتداري يتيمي را غني گردانيد * بخش يازدهم: مكافات بي ناموسان * فصل اول: «در باره زناكاران» * نتيجه شهوت پرستي * آيات قرآن * احاديثي در باره زنا * فصل دوم: «مكافات زناكاران در دنيا» * زنا سبب طاعون * فصل سوم: «مكافات چشم چرانان» * چشم چران صورت شكافته * چشم چرانان اعدامي * چشم چران در جوال * هلاك شدن چشم چران * چشم چران در پوست گاو * گردن چشم چران زده شد * به اسب بسته شدن چشم چران * فصل چهارم: چشم چران بيوفا * بي ايمان از دنيا رفت * چشم چرانان توبه كننده * دست روي آتش گذاشت * خود را كور كرد * چشم چران مستجاب الدعوة * آب سرد را بر خود حرام كرد * چشم چراني باعث مرگش شد * فصل پنجم: «مكافات تجاوز به ناموس ديگران» * عفت زن از عفت مرد است * با ناموسش زنا كردند * ناموسش را بوسيدند * زنا در مقابل زنا * بخش دوازدهم: مكافات پاك دامنان * رواياتي درباره عفت * پاكدامني و بوي خوش دائم * خياط پاكدامن * به پيامبري رسيد * به دامادي شاه رسيد * آتش برايش سرد شد * فرشته عفت * پاداش يوسف * نصيحت به پاك دامني * آه مظلوم * منابع و مآخذ * ديگر آثار مؤلف *