«كعبه» نخستين خانه اي است كه به امر خداوند براي هدايت مردم بنا شده است، (إنَّ أوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكةَ مُبـارَكاً وَهُدي لِلْعـالَمينَ).[1] كعبه، خانه مقدّسي است كه به دست تواناي رسولان الهي ـ ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام)ـ بناگرديده، (وَإذْ يَرْفَعُ إبراهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيْتِ وَإسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا إنَّك أنْتَ السَّمِيعُ الْعَليمُ).[2] كعبه، همان خانه مقدّسي است كه خداي جهان، ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام)را به تطهير از مشركان مأمور نموده، (وَعَهِدْنا إلي إبْراهيمَ وإسْماعيلَ أنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطّائِفينَ وَالْعـاكفينَ وَالرُّكعِ السُّجُودِ).[3] كعبه، همان كانون مقدسي است كه خداوند متعال آن را مايه قيام قرار داده، (جَعَلَ اللّهُ الكعْبَةَ الْبَيْتَ الحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ).[4] كعبه، خانه اي است كه ابراهيم(عليه السلام) به امر خداي متعال مأموريت يافتكه بندگان را به سوي اين خانه فرا خواند، (وَأذِّن فِي النّاسِ بِالحَجِّ يأتْوَك رِجالاً وَعَلي كلِّ ضـامِر يَأتينَ مِنْ كلِّ فَجٍّ عَميق).[5] «حج» يكي از اركان اساسي اسلام است و روح و جوهره بنيادين آن، شناخت و معرفت خداوند است. هدف از حج اين است كه هر يك از بندگان خدا، در صورت داشتن استطاعت يك بار در طول زندگي به انجام آن توفيق يابند و با اعمال و مناسك و شعائر گونا گون، عبوديت و بندگي خود را به اثبات رسانند و بكوشند تا ظاهر و باطن خود را با صبغه ابراهيم(عليه السلام) آراسته و با آيين حنيف وي پيوند دهند. حج، راهي است كه بندگان به سوي خدا مي پويند، آخرين منزل قرب است كه مي توانند در اين زندگي دنيوي بدان راه يابند. حج، تنها اين نيست كه ما به ديار حرم برويم و باز گرديم، بلكه حقيقت حج، برخورداري از آثار و دستاوردهايي است كه حج به خاطر آن واجب گرديده است. حج، ترك ديار و هجرت به سوي يار است، مقام وصل است كه با تصفيه جان و رنجِ تن و بذل مال مي توان بدان رسيد. قرآن از اين رو مناسك حج را «شعائر» ناميده و حج گزار اين شعائر را به صورت رمز از آن طلايه داران توحيد، تقليد مي كند. حج، وسيله تقرّب به خدا و پناهگاه معنوي براي انسانهاست، زيرا آدمي با فرياد «لَبَّيك، اللَّهُمَّ لَبَّيك» زمزمه عاشقانه و شورانگيزي از عمق روح و روان خود، سر مي دهد و دردهاي درون خود را با خداي مهربان، در ميان مي گذارد. حج گزار بايد علاوه بر انجام آداب ظاهري حج، به حقيقت حج نيز واقف گردد، از همين رو بايد سير روحاني داشته باشد، نه سير جسماني تنها، حج بايد جان و روح را حركت دهد و از خاكدان طبيعت به كعبه حقيقت برسد. حج گزار بايد شهوات را از خود دور سازد تا متخلّق به اخلاق ملكوتي گردد، از همه علقه ها رها شود و چون قصد و آهنگ خانه خدا مي كند بايد از خانه خويش و از جسم خاكي مادّي به ملكوت اعلا برود. شايان يادآوري است كه هيچ عبادتي خشك و بي روح نيست، بلكه در هر عملي از اعمال حج نكته ها و معارف فراواني وجود دارد كه هدف اصلي حج را تشكيل مي دهند. در مناسك حج، اسرار دقيقي نهفته است كه حجّاج محترم بايد به اسرار اين فريضه مهمّ الهي توجه كنند و روايات ما به اين اسرار و فلسفه آن، اشارات بسياري دارد. اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(عليه السلام) در باره اسرار و معارف اين واجب مي فرمايد: «فرض عليكم حج بيته الحرام، الذي جعله قبلة لِلأَنام، يردونه ورود الأَنعام، ويألهون إليه ولوه الحمام. جعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته، وإذْعانهم لعزته. واختار من خلقه سمّاعاً أجابوا إليه دعوته، وصدّقوا كلمته، ووقفوا مواقف أنبيائه، وتشبّهوا بملائكته المطيفين بعرشه، يحرزون الارباح في متجر عبادته، ويتبادرون عنده موعد مغفرته. جعله سبحانه وتعالي للاسلام علماً، وللْعائذين حرماً. فرض حجّه، وأوجب حقّه، وكتب عليكم وفادته، فقال سبحانه: (وَلِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إلَيْهِ سَبيلاً وَمَنْ كفَرَ فَإنَّ اللّهَ غَنِي عَنِ الْعالَمينَ[6]).[7] خداوند، حجِ خانه مقدّس خويش را ـ كه قبله گاه مردم قرار داده است ـ بر شما واجب نمود. تا حج گزاران، بدانجا، همچون چارپايان بدرون آن در آيند، و هم چو كبوتران بدانجا ـ همانند آشيانه خويش ـ پناه آورند، خداوند سبحان، حج را نشانه كرنش و فروتني در برابر بزرگي و عظمت خويش و همچنين، اعتراف به عزّت و شكوهش قرار داده است، و از ميان بندگان خود، گوش به فرماناني را برگزيد كه دعوتش را پذيرفته و گفتارش را گوش فرا داده اند و فرمانش را به جان و دل پذيرفته اند و در جايگاه پيامبران ايستاده اند و همانند فرشتگان كه در عرش الهي طواف مي كنند، تشبيه نموده اند و در بازار بندگي و عبادت حق تعالي سودهاي فراواني را به چنگ آوردند، شما براي حضور در ميعادگاه آمرزش از همديگر پيشي بگيرند. خداوند سبحان، كعبه را براي آئين اسلام، نشان، و براي پناه آورندگان به آن خانه، امان قرار داد. حج گزاردن را واجب نمود و حق او را شناساند و مردم را به زيارتش فراخواند، در اين باره فرمود: « بر هر كسي كه مي تواند و استطاعت دارد كه بر اين خانه راه يابد، حج واجب است و آنكه كفر ورزد، همانا خداوند از همه جهانيان بي نياز است». در جاي ديگر مي فرمايد: «الا ترون ان اللّه سبحانه اختبر الأوّلين من لدن آدم صلوات اللّه عليه إلي الآخرين من هذا العالم بأحجار لاتضرّ ولا تنفع، ولا تُبصر ولا تسمع، فجعلها بيته الحرام الّذي جعله اللّه للناس قياماً. ثمّ وضعه بأوعر بقاع الأرض حجراً، وأقلّ نتائق الدنيا مدراً، وأضيق بطون الأودية قطراً، بين جبال خشنة، ورمال دمثة، وعيون وشلة، وقري منقطعة، لايزكو بها خفٌّ ولا حافرٌ ولا ظلفٌ، ثم أمر آدم(عليه السلام)وولده أن يثنوا أعطافهم نحوه فصار مثابة لمنتجع اسفارهم، وغاية لملقي رحالهم تهوي إليه ثمار الأفئدة، من مفاوز قفار سحيقة ومهاوي فجاج عميقة، وجزائر بحار منقطعة حتي يهزّوا مناكبهم ذللاً يهلّلون للّه حوله ويرملون علي اقدامهم شعثاً غبراً له. قد نبذوا السّرابيل وراء ظهورهم وشوّهوا باعفاء الشّعور محاسن خلقهم، ابتلاء عظيماً وامتحاناً شديداً واختباراً مبيناً وتمحيصاً بليغاً جعله اللّه سبباً لرحمته ووصلة إلي جنتّه. ولو اراد سبحانه ان يضع بيته الحرام ومشاعره العظام بين جنّات وأنهار، وسَهل وقرار، جمّ الاشجار، داني لثمار، ملتف البني، متّصل القري، بين برّة سمراء وروضة خضراء وأرياف محدقة وعراص مغدقة و رياض ناضرة، وطرق عامرة، لكان قد صغر قدر الجزاء علي حسب ضعف البلاء ولو كانت الإساس المحمول عليها والأحجار المرفوع بها بين زمرّدة خضراء، وياقوتة حمراء، ونور وضياء، لخفّف ذلك مصارعة الشّك في الصّدور ولوضع مجاهدة ابليس عن القلوب ولنفي معتلج الرّيب من النّاس، ولكن اللّه يختبر عباده بانواع الشدائد ويتعبّدهم بانواع المجاهد ويبتليهم بضروب المكاره إخراجاً للتّكبّر من قلوبهم واسكاناً للتذّلل في نفوسهم وليجعل ذلك ابواباً فتحاً إلي فضله وأسباباً ذللاً لِعَفوه».[8] آيا نمي بينيد كه خداوند سبحان، پيشينيان را، از زمان حضرت آدم(عليه السلام)تا آخرين آنان را، در اين جهان با سنگهايي بي سود و زيان، كه نه چشمي براي ديدن و نه تواني براي شنيدن دارند، بيازمود، و خانه مقدّس خود را از آنها ساخته و براي خويش برگزيد، و آن را پايگاه استواري و رمز پايداري قرار داد. در منطقه اي كوهستاني كه پر از سنگلاخ و در ميان كوههايي سخت و شنهايي نرم و چشمه هايي كم آب و روستاهايي پراكنده قرار داد، كه شتر در آنجا هرگز فربه نشود، و نه اسب و نه گاو و گوسفند در آنجا مرغزاري براي چريدن نيابد، و به حضرت آدم(عليه السلام) و فرزندانش فرمان داد تا به آن خانه روي آورند. و دلهاي خود را به سوي آن روان سازند، پس، آن خانه، سرايي براي ره آورد سفرها و بارانداز كاروانها شد، از پهندشتهاي خشك و تفتيده و بي آب و سبزه، و از فراز شيب درّه هاي ژرف و جزيره هاي درياها كه از هم جدا و گسسته است، ميوه هاي دلهاي شيفته به شوق ديدار آنجا، بدان سو فرو افتد تا از روي خواري شانه هايشان را بلرزانند، تا در پيرامون آن خانه (لا اله إلاّ اللّه) گويان طواف كنند، و غبارآلوده و ژوليده موي، شتابان گام زنند، و جامه ها را (از تن خود در آورده) به سويي نهاده و با رها نمودن موي خويش، زيبايي خدا داده را زشت جلوه گر سازند، و بدينسان در امتحاني سخت، و آزمايشي سترگ و پالايشي آشكار و عيان و رسا،. فرمانبرداران را از نافرمايان جدا سازد، خداوند سبحان، آن را وسيله رحمت خود و گذرگاهي براي رسيدن به بهشت برين خويش ساخته است، و حرم خود و عبادتگاههاي بزرگ خويش را در باغستانها و جويبارها، و پهندشت راهوار و زميني نرم و هموار با درختان انبوه و بسيار، و ميوهايي در دسترس، با ساختمانهايي در پيرامونش به هم پيوسته، و روستاهايي تنگاتنگ هم، در ميان كشتزارهايي از برترين گندمزارها و مرغزاري سرسبز و زمينهايي پر از گياه و زيبا، و كشتگاههايي سبز و شاداب با چشم اندازي خيره كننده، در كنار گذرگاههاي آباد، مي ساخت، در اين صورت، پاداش حج گزاران بر اساس كمي و كاستي امتحان، اندك و كم مي نمود، و اگر بنياد و شالوده آن ـ كه بر آن خانه و كعبه استوار است ـ همه از زمرّدي سبز و ياقوت سرخ فام، و نور و روشني ساخته مي شد از راه يافتن شك و ترديد در سينه ها مي كاست و تلاش و كوشش شيطان، براي رخنه در جان انسان را به كناري مي نهاد، و دغدغه و ترديد از ميان مردم رخت بر مي بست، امّا خداوند بندگانش را به هرگونه امتحاني آزمايش مي كند، و به شيوه هاي گوناگون به عبوديت و بندگي خويش فرا مي خواند، و با همه گونه سختيها و دشواريها مي آزمايد، تا خودپسندي را از دلهايشان بزدايد و بندگي و فروتني را در جانهايشان جايگزين نموده بنشاند، تا اينها همه، درهاي گشوده اي به سوي بخشش و كرامت او شوند، و زمينه همواري براي عفو و آمرزش او گردد. عن هشام بن الحكم قال: سألت أبا عبد اللّه(عليه السلام) فقلت له: ما العلّة التي من أجلها كلّف اللّه العباد الحجّ والطواف بالبيت ؟ فقال: «انّ اللّه خلق الخلق ـ إلي أن قال: ـ وأمرهم بما يكون من أمر الطاعة في الدين، ومصلحتهم من أمر دنياهم، فجعل فيه الاجتماع من الشرق والغرب ليتعارفوا، ولينزع كلّ قوم من التجارات من بلد إلي بلد، ولينتفع بذلك المكاري والجمال، ولتعرف آثار رسول اللّه(صلي الله عليه وآله) وتعرف أخباره، ويذكر ولا ينسي، ولو كان كلّ قوم إنّما يتكلّون علي بلادهم وما فيها هلكوا وخربت البلاد، وسقطت الجلب والأرباح، وعميت الأخبار، ولم تقفوا علي ذلك، فذلك علّة الحجّ».[9] طبق اين روايت هشام بن الحكم از امام صادق(عليه السلام) در باره فلسفه حج سؤال مي كند، آن حضرت مي فرمايد: خداوند در تشريع فريضه حج، مردم را به چيزي مأمور ساخت كه علاوه بر تعبّد و اطاعت ديني، مشتمل بر مصالح و منافع دنيوي نيز مي باشد. پس اجتماع و گردهمايي مسلمانان را ـ مليتهاي مختلف از شرق و غرب عالم ـ در مراسم حج واجب كرد تا مسلمانان يكديگر را بشناسند، و هر يك از داد و ستد با ديگري بهره مند گردد، و طبقات مردم در سايه اين رفت و آمد از شهرهاي مختلف از يـكديگر استفاده كنند. همچنين آثار و اخبار پيامبر(صلي الله عليه وآله) و دستورات اسلامي شناخته شود و فراموش نگردد، و اگر اين زمينه شناخت ملتها و تبادل فكري و انتقال منافع و دستاوردها فراهم نمي شد و هرملتي تنها روي منافع و مصالح و درآمد و تنها به داد و ستد شهر و ديار خويش تكيه مي كرد و از ساير ملتها غفلت ميورزيد، مسلماً ملتها و كشورهاي اسلامي هلاك مي شدند و شهرها و كشورها از هم مي گستند و داد و ستد نابود و سود و منفعت از دست مي رفت و اخبار و آثار پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) گمگشته و نابود مي گشت، و شما امروز از آنها اثري نمي ديديد، اين است علّت تشريع حج. لمّا رجع مولانا زين العابدين(عليه السلام) من الحج استقبله الشبلي، فقال(عليه السلام)له: «حججت يا شبلي؟ قال: نعم يا أبن رسول اللّه، فقال(عليه السلام): «أنزلت الميقات وتجرّدت عن مخيط الثياب واغتسلت؟» فقال: نعم، قال: «فحين نزلت الميقات نويت أنك خلعت ثوب المعصية، ولبست ثوب الطاعة؟» قال: لا، قال: «فحين تجرّدت عن مخيط ثيابك، نويت أنّك تجردت من الرياء والنفاق والدخول في الشبهات؟» قال: لا، قال: «فحين اغتسلت نويت أنّك اغتسلت من الخطايا والذنوب؟ قال: لا، قال: «فما نزلت الميقات، و لاتجرّدت عن مخيط الثياب، ولا اغتسلت، ثم قال: تنظّفت، وأحرمت، وعقدت بالحج؟» قال: نعم، قال: «فحين تنظفت وأحرمت وعقدت الحج، نويت أنّك تنظفت بنورة التوبةالخالصة للّه تعالي؟» قال: لا، قال: «فحين أحرمت نويت أنّك حرّمت علي نفسك كلّ محرم حرّمه اللّه عزّ وجلّ؟» قال: لا، قال: «فحين عقدت الحجّ نويت أنّك قد حللت كلّ عقد لغير اللّه؟» قال: لا، قال له(عليه السلام): «ما تنظفت، ولا أحرمت، ولا عقدت الحج». قال له: «أدخلت الميقات وصلّيت ركعتي الإحرام ولبّيت؟» قال: نعم، قال: «فحين دخلت الميقات، نويت أنك بنيّة الزيارة؟» قال: لا، قال: «فحين صلّيت الركعتين، نويت أنّك تقرّبت إلي اللّه بخير الأعمال من الصلاة، وأكبر حسنات العباد؟» قال: لا، قال: «فحين لبّيت، نويت أنّك نطقت للّه سبحانه بكلّ طاعة، وصمت عن كلّ معصية؟ قال: لا، قال له(عليه السلام): «ما دخلت الميقات، ولا صلّيت، ولا لبيت». ثم قال له: «أدخلت الحرم و رأيت الكعبة وصلّيت ؟» قال: نعم. قال: «فحين دخلت الحرم نويت أنّك حرّمت علي نفسك كلّ غيبة تستغيبها المسلمين من أهل ملّة الإسلام؟ » قال: لا. قال: «فحين وصلت مكة، نويت بقلبك أنّك قصدت اللّه؟ قال: لا. قال(عليه السلام): «فما دخلت الحرم، ولا رأيت الكعبة، ولا صليت».[10] هنگامي كه امام زين العابدين(عليه السلام) از سفر حج باز گشتند، شبلي ـ كه يكي از عارفان بود ـ به استقبال ايشان شتافت، حضرتش رو به شبلي نموده و بدو فرمودند: آيا حج گزاردي؟ گفت: آري فرزند رسول خدا. فرمود: آيا به ميقات فرود آمدي و لباسهاي دوخته خويش را از تن بدر كردي و غسل كردي؟ شبلي پاسخ گفت: آري. امام(عليه السلام) فرمود: آن گاه كه به ميقات در آمدي، آيا نيت كردي كه لباس معصيت و نافرماني را از تن در آورده، و جامه طاعت و بندگي خداوند را به جاي آن بپوشي؟ شبلي عرض كرد: نه. امام(عليه السلام) فرمود: هنگامي كه لباسهاي دوخته را در آوردي، آيا نيت كردي كه خود را از ريا و دورويي و ورود در شبهه ها، تهي و دورسازي؟ شبلي گفت: نه. امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام غسل كردن، آيا نيت كردي كه خود را از اشتباهات و گناهان شستشو دهي ؟ شبلي عرض كرد: نه. امام(عليه السلام) فرمود: در حقيقت، تو نه به ميقات آمده اي و نه لباسهاي دوخته را از تن كنده اي و نه غسل كرده اي. امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام تميز كردن خود و پوشيدن احرام و پيمان حج بستن، آيا اين نيت را داشتي كه خود را با نور توبه خالصانه براي خدا پاكيزه سازي ؟ شبلي عرض كرد: نه. امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام محرم شدن، آيا نيت آن كردي كه هر چه را خداوند بر تو روا نداشته، بر خود حرام بداري ؟ شبلي گفت: نه. امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام پيمان حج بستن، آيا قصد آن كردي كه هر پيمان غير الهي را رها كرده و آن را گسسته اي ؟ شبلي گفت: نه. امام(عليه السلام) فرمود: نه احرام بسته اي، نه پاكيزه شده اي و نه نيت حج كرده اي. آن گاه امام(عليه السلام) فرمود: آيا به ميقات داخل شدي و دو ركعت نماز احرام به جا آوردي و لبيك گفتي ؟ شبلي عرض كرد: آري. امام(عليه السلام) فرمود: هنگامي كه به ميقات رفتي، آيا نيت كردي كه به زيارت خانه خدا شرفياب مي شوي؟ شبلي عرض كرد: نه. امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام خواندن دو ركعت نماز، آيا نيت آن داشتي كه به بهترين كارها و بزرگترين نيكي هاي بندگان (كه همان نماز است) خود را به خدا نزديك مي كني ؟ شبلي عرض كرد: نه. امام(عليه السلام) فرمود: آن گاه كه لبيّك گفتي، آيا نيت آن كردي كه به هر چه فرمانبرداري محض خداوند است سخن مي گويي و از هر نافرماني و معصيت، لب فرو مي بندي و سكوت مي كني ؟ شبلي عرض كرد: نه. امام(عليه السلام) فرمود: پس، تو نه در ميقات داخل شده اي، نه نماز گزارده اي و نه لبيك گفته اي. امام(عليه السلام) فرمود: آيا به حرم داخل شدي و كعبه را ديدي و نماز خواندي؟ شبلي عرض كرد: آري. امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام ورود به حرم، آيا نيت آن كردي كه هر غيبت و بدگويي مسلماني از جامعه اسلامي را بر خود حرام كني ؟ شبلي عرض كرد: نه. امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام رسيدن به مكه، آيا نيت كردي كه فقط خدا را مي خواهي ؟ شبلي عرض كرد: نه. امام(عليه السلام) فرمود: پس نه به حرم وارد شده اي و نه كعبه را ديده اي و نه نماز گزارده اي! با توجه به قسمتي از اهداف و اسرار حج كه بيان شد حج يكي از اركان دين مقدس اسلام و از ضروريات آن به شمار مي آيد، لذا حجّاج محترم با پذيرفتن اين سفر روحاني و چشم پوشي از لذتهاي جسماني، خود را در برابر امتحان الهي قرار دهند، و توجه داشته باشند كه اين سفر، سفر معنوي است، نه سير و سياحت، همچنين اين سفر علاوه بر آثار معنوي و جاذبه هاي روحي، داراي منافع اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي نيز براي مسلمانان جهان مي باشد. اميد آنكه از اين كنگره بزرگ اسلامي كه هر سال در كانون وحي و رسالت تشكيل مي شود كمال بهره را برده باشيم، و زائران محترم فرصت را غنميت شمرده و در جهت تهذيب نفس و اعتلاي اسلام عزيز بكوشند و در آن مكانهاي مقدس از خداوند منّان، عزّت مسلمين را طلب نموده و ما را از دعاي خير فراموش ننمايند. شايان يادآوري است كتاب مناسك حج كه توسط چند تن از فضلاي محترم و در بخش استفتائات دفتر حضرت آية الله العظمي صانعيـ دام ظله ـ با سبكي جديد تهيه و تنظيم شده و با آخرين نظرات و فتاواي فقهي ايشان در مسائل حج و همچنين با حاشيه معظم له بر تحريرالوسيله حضرت امام(قدس سره)تطبيق يافته، به خوانندگان عزيز تقديم مي گردد.
--------------- [1]. آل عمران، آيه 96. [2]. بقره، آيه 127. [3]. بقره، آيه 125. [4]. مائده، آيه 97. [5]. حج، آيه 27. [6]. آل عمران، آيه 97. [7]. نهج البلاغة، خطبه 1. [8]. همان، خطبه 192 (خطبه قاصعه). [9]. علل الشرايع، ص 419؛ وسائل الشيعة، 11/14، أبواب وجوبه و شرائطه، باب 1/18. [10]. مستدرك الوسائل، 10/166، حديث 5.
فهرست:
*مقدمه*مستحبّات و آداب سفر*وجوب حج*شرايط وجوب حَجّة الاسلام*اول: الف ـ استطاعت مالي*ب ـ استطاعت بذلي*دوم: استطاعت بدني*سوم: استطاعت زماني*چهارم: استطاعت طريقي «باز بودن راه»*پنجم: رجوع به كفايت*مسائل متفرّقه استطاعت*وصيّت به حج*نيابت در حج*مسائل متفرّقه نيابت*حجّ استحبابي*مسائل عُمره*صورت عُمره مفرده*اقسام و شرايط حج*صورت حج اِفراد*صورت اجمالي عمره تمتّع و حج تمتّع*شرايط حج تمتّع*مسائل متفرّقه عمره *بخش اول: اعمال عمره تمتّع*فصل اول: ميقاتهاي احرام*فصل دوم: واجبات احرام*مستحبّات احرام*مكروهات احرام*محرّمات و تروك احرام*الف ـ محرّمات مشترك بين مرد و زن*ب ـ محرّمات ويژه مردان*ج ـ محرّمات ويژه زنان*فصل سوم: محرّمات و تروك احرام*الف ـ محرمات مشترك بين زن و مرد*1. شكار حيوان صحرايي كه وحشي باشد*2. آميزش و كامجويي جنسي*3. عقد ازدواج و گواه شدن بر عقد ازدواج*4. استمنا*5. استعمال بوي خوش*6. سرمه كشيدن*7. نگاه كردن در آينه*8. فُسوق*9. جدال*10. كشتن حشرات ساكن در بدن*11. انگشتر به دست كردن به قصد زينت*12. روغن ماليدن به بدن*13. ازاله مو از بدن خود يا ديگري*14. بيرون آوردن خون از بدن خود*15. ناخن گرفتن*16. كندن دندان*17. كندن و بريدن درخت و يا گياهي كه در حرم روييده باشد*18. سلاح در برداشتن*ب ـ محرّمات ويژه مردان*1. پوشيدن لباس دوخته*2. پوشيدن جوراب، چكمه، گيوه و كفش*3. پوشانيدن سر*4. سايه قراردادن بالاي سر خود*ج ـ محرّمات ويژه زنان*1. پوشيدن زيور به قصد زينت*2. پوشانيدن صورت*محلّ ذبح يا نحر كفّارات*مصرف كفّارات*حدود حرم*مستحبات ورود به حرم و مسجدالحرام*مستحبّات ورود به حـرم*مستحبّات دخول به مكه معظّمه*آداب مكه معظّمه و مسجدالحرام*مستحبّات داخل شدن به مسجدالحرام*مستحبّات خروج از مكه*فصل چهارم: طواف خانه خدا، واجبات، شرايط، احكام و آداب آن*شرايط طواف*واجبات طواف*احكام قطع طواف*احكام شك در طواف*مسائل متفرّقه طواف*آداب و مستحبّات طواف*مكروهات طواف*فصل پنجم: نماز طواف*مسائل متفرّقه نماز طواف*مستحبّات نماز طواف*فصل ششم: سعي بين صفا و مروه*كم و زياد انجام دادن سعي*احكام شك در سعي*مسائل متفرّقه سعي*در مستحبّات قبل از سعي و هنگام سعي و بعد از سعي*فصل هفتم: تقصير و احكام آن*مسائل متفرّقه تقصير*احكام بين عمره و حجّ تمتّع*تبدّل حجّ تمتّع به حج اِفراد*مسائل *بخش دوم: اعمال حجّ تمتّع*فصل اول: احرام حج*مستحبّات احرام حج تا وقوف در عرفات*فصل دوم: وقوف در عرفات*مسائل متفرّقه وقوف در عرفات*مستحبّات وقوف در عرفات*فصل سوم: وقوف در مشعرالحرام*مسائل متفرّقه وقوف در مشعرالحرام*مستحبّات وقوف در مشعرالحرام*فصل چهارم: واجبات مني*اول: رمي جمره عقبه*مستحبّات رمي جمرات*دوم: قرباني كردن (هَدْي) يا نَحر شتر*روزه بَدَل قرباني*مسائل متفرّقه قرباني*مستحبّات قرباني*سوم: حَلق (سرتراشيدن) يا تقصير*مسائل متفرّقه حلق يا تقصير*مستحبّات حلق*فصل پنجم: اعمال مكـه معظّمه*تقديم اعمال مكه*مسائل متفرّقه تقديم اعمال مكه*مسائل طواف نساء*مسائل متفرّقه طواف نساء*مستحبّات طواف حج و نماز آن و سعي*فصل ششم: اعمال مني در ايّام تشريق*مستحبّات مني در ايّام تشريق*فصل هفتم: رمي جمرات سه گانه در مني*مسائل متفرّقه رمي*احكام مصدود و محصور*احكام مصدود*احكام محصور*اعمال و آداب مدينه منوّره و بعضي دعاهاي مأثوره*اعمال و آداب مدينه منوّره*زيارت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و كيفيّت آن*آداب زيارت*اذن دخول جهت زيارت*زيارت حضرت رسول(صلي الله عليه وآله)*نماز زيارت و دعاي بعد از آن*بعضي از مستحبّات مسجدالنبي*دعا و نماز نزد ستون توبه*استحباب روزه و دعا در مدينه منوّره و مسجدالنّبي*نماز و دعا نزد مقام جبرئيل*زيارت حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)*زيارت اول حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)*زيارت دوم حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)*زيارت ائمّه بقيع(عليهم السلام)*زيارت جامعه كبيره*زيارت امين الله*دعاي عاليةُ المضامين*زيارت امام حسن مجتبي(عليه السلام)*زيارت امام زين العابدين(عليه السلام)*زيارت امام محمّد باقر(عليه السلام)*زيارت امام صادق(عليه السلام)*زيارت عباس بن عبدالمطلب*زيارت فاطمة بنت اسد مادر اميرالمؤمنين(عليهما السلام)*زيارت دختران حضرت رسول(صلي الله عليه وآله)*زيارت همسران رسول خدا(صلي الله عليه وآله)*زيارت جناب عقيل و جناب عبداللّه فرزند جعفر طيّار(عليهما السلام)*زيارت ابراهيم، فرزند رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)*زيارت شهداي واقعه حرّه و شهداي اُحُد در بقيع*زيارت اسماعيل فرزند امام صادق(عليه السلام)*زيارت حليمه سعديّه*زيارت عمّه هاي رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)*زيارت امّ البنين مادر حضرت ابوالفضل(عليه السلام)*زيارت اهل قُبور*زيارت حضرت عبداللّه(عليه السلام) پدر گرامي رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) *زيارت دوم حضرت عبداللّه بن عبدالمطلب*فضيلت زيارت حضرت حمزه و ساير شهداي اُحُد*زيارت شهداي اُحُد*زيارت وداع رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)*زيارت وداع ائمّه بقيع(عليهم السلام)*دعاي شب عرفه*دعاي امام حسين(عليه السلام) در روز عرفه*دعاي كميل*زيارت مزارهاي متبرّكه مكه مكرّمه*زيارت حضرت عبدمناف جدّ پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)*زيارت حضرت عبدالمطلب(عليه السلام)، جدّ پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله398*زيارت حضرت ابوطالب(عليه السلام)*زيارت حضرت خديجه(عليها السلام)*زيارت حضرت قاسم، فرزند رسول خدا(صلي الله عليه وآله)*زيارت حضرت آمنه بنت وهب، مادر پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)*واژه نامه*