گرچه انديشمندان مسلمان و ساير اديان، در ادوار مختلف تاريخي به انديشه هاي بلند و سيره خدايي و شخصيت والاي اميرمؤمنان علي(عليه السلام) ـ كه علي رغم فراواني منابعي كه به ايشان پرداخته اند، امّا سخن درباره وي، به قول حافظ، همچنان «كز هر زبان كه مي شنوي، نامكرّر است». كاوش مداوم در درياي بي كرانه شخصيت و سيره مولا و دقّت نظر در وادي هاي گسترده انديشه و دانش آن دردانه آفرينش، ضرورتي است كه به تناسب تحوّلات عصرها و تغييرات نسلها و اوج گيري دانش بشر، گريزناپذير مي نمايد و در هر دوره اي به واسطه آن مي توان به راهبردهاي عملي در عرصه زندگي فردي و اجتماعي دست يافت و راه سعادت و كاميابي و كمال را فراروي بشر بيگانه با معنويت، نمايان ساخت. عدالت، امنيت، صداقت، احقاق حقوق، ظلم ستيزي، حرمت نهادن به انسان، تأمين معاش و فراهم آوردن رفاه عمومي، ترويج و گسترش معنويت، بسط دانش و... مؤلّفه هايي هستند كه اصول اساسي و ساختاري در مكتب علوي را تشكيل مي دهند كه هر حكومت مقتدري بايد بدانها تأسّي كند. پايبندي به اين اصول، نه تنها براي جهان اسلام و سياستمداران اسلامي، بلكه براي همه جوامعي كه از حاكميت زر و زور و تزوير رنج مي برند، بس مفيد و راهگشاست. از همين روست كه علاوه بر پژوهشگران اسلامي، انديشمندان ساير اديان نيز كاوش در ابعاد مختلف زندگاني امام علي(عليه السلام)پرداخته اند، هرچند از التزام عملي به آن آموزه هاي نجات بخش، غافل مانده اند. مجموعه فراروي، تلاشي است بايسته (و نه شايسته) و درخور بضاعت نگارنده، مصداق بيت معروف «آب دريا را اگر نتوان كشيد / هم به قدر تشنگي بايد چشيد» و در آن سعي شده است با استناد به منابع شيعي و غيرشيعي و حتي پژوهشگران غيرمسلمان، تاريخ سي ساله صدر اسلام، از رحلت نبي اكرم تا شهادت وصي اعظم، با نثري روان و ساده، همانند زندگي ساده و بي آلايش اميرمؤمنان، هرچند به اجمال و اختصار، مورد بررسي قرار گيرد. اين بنده تلاش كرده تا علاوه بر خدمتي ناچيز در حدّ توان براي نسل جوان، پويا و نوانديش، بدين وسيله، نام خود را در زمره ارادتمندان اميرمؤمنان ثبت نمايم كه يقيناً خود، عنواني غرورآميز است و اميدوارم كه همه ما پس از به دست آوردن شناخت و معرفت لازم، به سيره عملي آن بزرگوار ملتزم شويم. همان طور كه خوانندگان گرامي ملاحظه خواهند نمود، اين مجموعه بيشتر بازنويسي اي است از متون اصيل تاريخي تا اينكه تحليل ژرف رخدادها باشد. در اينجا به توضيح مختصري درباره دو موضوع: معرفت نسبت به امام علي(عليه السلام)و التزام عملي به سيره ايشان، بسنده مي شود. الف ـ معرفت نسبت به امام علي(عليه السلام): در همه دوره هاي تاريخي، از امام علي(عليه السلام)ستايش و تقديس فراوان شده و از كرامت و فضيلت و عظمت آن بزرگوار، سخن به ميان آمده است و زيباترين ستايش ها و خالصانه ترين محبتها به پيشگاه آن بزرگوار هديه شده است. ما شيعيان نيز هماره در سخت ترين شرايط، از او استمداد طلبيده ايم و با ذكر نام او از توفان حوادث فردي و اجتماعي، فاتحانه گذر كرده ايم؛ امّا بايد دانست كه ما به شناخت و معرفت نسبت به ايشان، قبل از اظهار محبّت و دوستي به وي نيازمنديم؛ چرا كه محبّتِ بدون معرفت، بي ارزش است و محبّت، به تنهايي راهنما و رهايي بخش نيست، بلكه اين معرفت است كه چراغ راه و نجات بخش ماست. اگر در جامعه اي محبّت نسبت به علي(عليه السلام) باشد، ولي وضعيت سياسي، اجتماعي و اقتصادي آن مناسب نباشد، معلوم مي شود كه انديشه و هدف امام علي(عليه السلام) و آموزه هاي الهي و رهايي بخش او را نشناخته است؛ چرا كه محبّتي كه با جهل توأم باشد، بي ثمر است و يقيقناً زاييده دچار افراط و تفريط مي شود. چنين محبّتي نه در اين جهان راهگشا و هدايتگر است، نه در آخرت، موجب شفاعت مي گردد. بنابراين، ما موظّف به شناخت واقعي امامان بزرگوار خود هستيم. پُرواضح است كه اگر جامعه اي علي(عليه السلام) را آن گونه كه بايد، بشناسد و بدو معرفت يابد و به انديشه هاي بلند و خدايي او تأسّي جويد، او را خواهد ستود و خالصانه به او عشق خواهد ورزيد. اين محبّت، معلول معرفت است و همين محبّت معرفت مدارانه است كه قلوب مردم را در اقصا نقاط عالم، تسخير كرده و اين دكتر جرج جرداق مسيحي است كه با حسرت مي گويد: «اي روزگار! چه مي شد تا همه نيرويت را به كار مي بردي و در هر دوره، شخصيتي را به قلب و خِرد، زبان و ذوالفقار، چون علي(عليه السلام)به جهان عرضه مي داشتي؟! راستي چه مي شد؟!». محبّت همراه با معرفت، جاودانه خواهد شد، و چنين است كه شيعه در طول تاريخ به خاطر همين محبّت، همواره از طرف بني اميّه ها و بني عبّاس ها شكنجه ها ديده؛ امّا چراغ محبّت علي(عليه السلام) را نسل به نسل، فروزان نگه داشته است. ب ـ التزام عملي به سيره علوي: هنگامي كه پيامبر اكرم، ولايت علي(عليه السلام)را «حِصن امني» مي خواند كه با ورود به آن، نجات قطعي و رسيدن به سرمنزل مقصود، تضمين مي شود، بايد به نعمت بلندِ شيعه بودن خود بباليم؛ نعمتي كه براي حدّاقل بسياري از ما، موهبتي است، نه اكتسابي. امّا طبق نصّ صريح قرآن و فرمايش مكرّر اميرمؤمنان، ورود به اين حصن امن، خود داراي شرايطي است كه براي هركسي ميسّر نيست و اين، دقيقاً به همان معنايي است كه تنها شيعه بودن پذيرش ولايت ظاهري او ايجاد نمي كند. با دقّت نظر در آموزه هاي بليغ علي(عليه السلام) در نهج البلاغة، درخواهيم يافت ولايتي كه ناجي انسان به سوي رستگاري است و سعادتمندي دنيا و آخرت را براي انسان به ارمغان مي آورد، تنها به شيعه بودن و حتّي معرفت و شناخت بدون عمل، ميسّر نيست، بلكه براي دستيابي به سعادت سرمدي و تأثير نجات بخش آموزه هاي ديني، التزام عملي داشتن به سيره و روش و منش آن امام بزرگوار است. اين چنين ولايتي است كه سعادت جاودان انسان را رقم مي زند و حصن امنِ معهود را براي او به ارمغان مي آورد و باز، صد البته كه جز جان پاك علوي جو، هركسي را بار عام به اين ولايت نيست. ولايت، به تمام معاني اي كه ماحصل نگريستن از زواياي مختلف به آن است، تجليّات گوناگوني دارد. از بُعد عرفاني، حكمي، اجتماعي و حتّي سياسي، ولايتي، اصلِ اصلي تلقّي مي شود كه التزام به آن، نه تنها تعهّدي قلبي، بلكه رفتاري علي گونه نيز مي طلبد. اگرچه بسياري از اهل پژوهش به دنبال اينكه «سرّ دلبران» را از «حديث ديگران» بجويند، در آراي اديان و مكاتب مختلف به تفحّص پرداخته اند تا تأييدي بر عقايد خويش بيابند، امّا بايد گفت اين كاوش ـ هرچند در جاي خود ارزشمند نيز هست ـ اگر به بهترين نحو نيز انجام پذيرد، تنها نظرهاي گوناگون را نسبت به مسئله ولايت نشان مي دهد، غافل از آنكه مهم ترين ركن پذيرش اين ولايت را ـ كه التزام عملي و رفتاري است ـ كمتر مي توان يافت؛ چرا كه بايد به ولايت، باور داشت و رفتارمان نيز متأثر از ولايي بودن ما باشد و تنها به صرف ادّعا نيست. مطمئناً اين ولايت است كه سعادت بشر را در دنيا و آخرت، تضمين مي كند. نگاهي به محتواي كتاب در نوشتار پيش رو، سعي شده است به صورت بسيار مختصر به اصلي ترين رخدادهاي بعد از رحلت پيامبر بزرگ اسلام محمّد مصطفي(صلي الله عليه وآله) و خلفاي بعد از او و جنگهاي اصيل دوران حكومت امام علي(عليه السلام) پرداخته شود. اگرچه از جهت تاريخي امام علي(عليه السلام)چهارمين خليفه مسلمانان است، امّا طبق احاديث معتبر منقول از دانشمندان بزرگ سنّي و شيعه، پيامبر مكرّم اسلام، امام علي(عليه السلام) را به عنوان جانشين، وصي و خليفه بعد از خود انتخاب كرده بود. سعي ما در اين مجموعه، صرفاً بيان تاريخي روايات منابع اصيل شيعه و سنّي است و دريافت حقيقت با خوانندگان محترم است تا از لابه لاي متون تاريخي، خود ژرفاي شخصيت و بلنداي انديشه هاي ناب امام علي(عليه السلام) و مظلوميت و تنهايي او را دريابند و بدان آموزه ها تأسّي جويند. زندگي اميرمؤمنان علي(عليه السلام) را از نظر جامعه شناسي مي توان به سه دوره تقسيم نمود: الف) بيست و سه سال مبارزه در راه بسط عقيده؛ ب) بيست و پنج سال سكوت براي حفظ وحدت؛ ج) پنج سال حكومت براي برقراري عدالت. در اين ميان، از بين همه آموزه هاي علي(عليه السلام)، از همه رساتر، فصيح تر و بليغ تر و اثربخش تر، دوران بيست و پنج ساله سكوت اوست. تنهايي امام علي(عليه السلام) در اين دوران، قابل تأمّل است و سكوت و سخنش پيام آور است. هرچند تنهايي براي او زاييده يك عشق است و با بيگانگي نامتناجس، امّا تشنه بودن در كنار رودي كه عوام از آن سيراب مي شوند، خود، درد ديگري است و امام علي(عليه السلام)اين درد را ساليان سال براي مصلحت بزرگ تري صبورانه تحمّل كرد و فقط آنجا كه اصول اساسي دين را در خطر مي ديد، مداخله مي كرد. او در ميان آن همه اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله)تنهاست. نيمه شب، مدينه را ترك مي كند، در نخلستانهاي بيرون شهر، در دل تاريكي، سر در چاه مي كند و مي گِريد؛ و چه معمّاي بزرگي است راز گريه هاي علي(عليه السلام) در دلِ شب.
فهرست:
پيشگفتار * نگاهي به محتواي كتاب * ديباچه * مقدمه بر چاپ دوم * رحلت رسول اكرم، جريان سقيفه و موضع امام علي(عليه السلام) * فرداي سقيفه تا خلافت علي * الف. علي(عليه السلام) و خلافت ابوبكر * علي(عليه السلام) و ماجراي فدك * ب. علي(عليه السلام) و خلافت عمر * ج. علي(عليه السلام) و خلافت عثمان * خطبه شقشقيه * خلافت اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) * الف. آغاز خلافت * ب. عزل و نصب كارگزاران * ج. عهدنامه مالك اشتر، آيين زمامداري * د. قاطعيت در برابر كارگزاران * 1. عثمان بن حُنَيف * 2. مصقلة بن هبيره * 3. شُريح قاضي * 4. عبدالله بن عبّاس * 5. حكايت سوده * 6. مُنذر بن جارود * هـ . حكومت از منظر علي(عليه السلام) در نهج البلاغه * 1. كلّيات حكومت * 1-1. ضرورت حكومت و فلسفه كلّي آن: * 2-1. نقش تعيين كننده حكومت: * 3-1. فرمانروايي، وديعه اي الهي: * 4-1. اطاعت مشروط از مسئولان حكومت: * 5-1. خطر رژيمهاي فاسد و ضرورت مبارزه با آن: * 6-1. سقوط اجتناب ناپذير رژيمهاي فاسد: * 7-1. ارزش مبارزه با حاكمان ستمگر: * 8-1. امدادهاي غيبي در حمايت ازمبارزات ضد استكباري: * 9-1. عينيت يافتن اهريمن در رژيمهاي استكباري: * 10-1. امانت بودن بار حكومت و پاسخگو بودن: * 11-1. حكومتها در دادگاه تاريخ: * 2. مسائل حكومتي در نگرش اخلاقي و فرهنگي * 1-2. رازهايي در كيش شخصيت: * 2-2. خود شگفتي، آفت حكومت: * 3-2. تلاش سخت و به دور از سستي و كاهلي: * 4-2. خويشتنداري در هنگامه خشم و شهوت: * 5-2. خودسازي در ميدان عبادت: * 6-2. فروتني با مردم: * 7-2. خطر خصلتهاي منفي: * 8-2. ژرف انديشي: * 9-2. همگوني با مردم در زندگي: * 10-2. عبرت گرفتن از تاريخ: * 11-2. مسئوليت پذيري: * 12-2. دوري از خودكامگي: * 3. رابطه سياست و فرهنگ * 1-3. تأثير منفي ضعف فرهنگي جامعه در روحيه رهبران صالح: * 2-3. ضعفهاي فرهنگي، زمينه ساز سلطه بدان: * 3-3. همگوني مردم با حاكمان در هر زمان: * 4-3. سياستمداران و عالمان فاسد، در رابطه تنگاتنگ * 4. حكومت حق در نگاه فرهنگي * 1-4. دوري از راه و رسم مستكبران و پيرايه هاي زور و زر: * 2-4. مبارزه با سالوسي و تملّق: * 3-4. مبارزه بر ضدّ كيش شخصيت: * 4-4. نفي روابط رسمي: * 5-4. سادگي و صميميت: * 6-4. پاسداري از كرامت انسان: * 7-4. نرمش و انعطاف: * 8-4. آرمانهاي بلند: * 5. سمت گيريها و سياستهاي كلّي * 1-5. الهام گرفتن از قرآن و سنّت: * 2-5. پرهيز از خونريزي و خشونت: * 3-5. احترام به افكار عمومي: * 4-5. سركوبي توطئه: * 5-5. مدارا با مردم و دوري از تحميل: * 6-5. احترام به حقوق انسان، ضمن تأكيد بر ارزشهاي توحيدي: * 7-5. موضع مردمي و ضد اشرافي: * 8-5. تبعيض ستيزي: * 9-5. حمايت از محرومان و ستمديدگان: * 10-5. تأمين رفاه عمومي، دور از طبقه گرايي: * 11-5. تنظيم عادلانه روابط اقتصادي: * 12-5. توجّه خاص به رفاه نيروهاي مسلّح: * 13-5. نظارت مستقيم بر عملكرد نيروهاي مسلّح: * 14-5. تأكيد بر استقلال دستگاه قضايي: * 15-5. صلح طلبي هوشمندانه در سياست خارجي: * 16-5. پايبندي به تعهّدات خارجي: * 6. سياستهاي اجرايي و مديريت * 1-6. خودآگاهي رهبران و اهميّت آن: * 2-6. تقسيم كار و مسئوليت * 3-6. تأكيد بر ارزيابي شرايط جغرافيايي: * 4-6. تأكيد بر ارزيابي شرايط زماني: * 5-6. دوري از شتابزدگي و كاهلي: * 7. سياستهاي مالي * 1-7. حسّاسيت مسائل مالي: * 2-7. قاطعيت در حسابرسي: * 3-7. انعطاف ناپذيري در پيگيري اختلاس: * 4-7. شرح صدر در امور مالي: * 7-5. تأكيد بر سياستهاي عمراني: * 8. سياستهاي مالياتي * 1-8. ماليات، درآمد اصلي دولت: * 2-8. اعتماد به مردم و رفتار محترمانه با آنان: * 3-8. حسّاسيت در پاسداري از اموال عمومي: * 4-8. ارفاق بي دريغ: * 9. سياستهاي مكاتباتي * 1-9. اهميّت دبيرخانه و دبيران: * 2-9. ساماندهي دبيرخانه، راز مديريت: * 10. سياستهاي اداري و استخدامي * 1-10. گزينش اصولي، راز سلامت نظام اداري: * 3-10. اهميّت و ضرورت پاكسازي: * 4-10. ارزيابي، تشويق و تنبيه: * 5-10. بازرسي: * 6-10. توجيه حقوقي همكاران: * 7-10. پيشگيري از رنجش همكاران و تلاش در جهت رسيدن به تفاهم: * 8-10. تأمين رفاه همكاران: * 9-10. سازماندهي و انضباط اداري: * 11. سياستهاي امدادي * 1-11. شناسايي حقوق نيازمندان: * 2-11. توجيه ناپذيري مسامحه: * 3-11. اولويت دادن گمنامان: * 4-11. اولويت دادن پيران و خُردسالان: * 12. سياستهاي تبليغاتي * 1-12. احترام به افكار عمومي: * 2-12. پرهيز از منّت گذاشتن، غلو و خُلف وعده: * 13. مردم و حكومتها * 1-13. اهميّت حقوق متقابل مردم و حكومتها: * 2-13. رئوس كلّي حقوق متقابل مردم و حكومتها: * 3-13.امربه معروفونهي ازمنكر،تأكيدي برنقش مردم در پاسداري ارزشها: * 4-13. تأكيد بر ارتباط مستقيم مسئولان با مردم: * 5-13. تحمّل درشتيها و نارساييها: * 6-13. تكيه بر مردم در نظام اقتصادي: * 7-13. جلب عواطف و ارزش والاي آن: * 8-13. حفظ حضور مردم در صحنه سياست: * جنگهاي امام علي(عليه السلام) در دوران خلافت * درآمد * الف. جنگ جمل يا فتنه ناكثين * كوفه، مركز خلافت علي(عليه السلام) * ب. جنگ صفّين يا فتنه قاسطين * حكميت، نتيجه تعصّب كور * ج. جنگ نهروان يا فتنه مارقين * نمونه هايي از جنايتهاي خوارج * وصيّتنامه اميرمؤمنان علي(عليه السلام) * كتابشناسي *