آدم بدشانس جلد دوم از مجموعه داستان های رمی آلبرتو موراویاست كه پس از من كه حرفی ندارم منتشر شده است.
-------------
آلبرتو موراویا (نام اصلی آلبرتو پینكـِرْلِه) (۲۸ نوامبر ۱۹۰۷ - ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۰) یكی از رماننویسان اصلی ایتالیا در سدهٔ بیستم بود.
موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی بود. معروفترین اثر او رمان ضدفاشیستی دنبالهرو است.
موراویا نویسنده برجسته ایتالیایی در سال 1990 میلادی درگذشت. او در داستانهایش به مسایل اجتماعی توجه خاصی نشان میداد. موراویا را به عنوان بزرگترین نویسنده قرن بیستم ادبیات ایتالیا میشناسند. زن سرخ پوش عنوان مهمترین اثر داستانی اوست.
این نویسنده سبك روایتگری خاص خودش را دارد. رمانها و داستانهای بلند او همواره با رویكردی تراژیك نوشته میشوند، اما داستان رومی جنبههایی از طنز دارد و این باعث شده تا این كتاب اثری متفاوت از سایر آثار این نویسنده باشد.
زبان ایتالیایی موراویا، بسیار پیشرفته و قوی است و ظرافتهای نثر او باعث میشود تا لطف اثر در ترجمه از زبان واسطه از میان برود.
آلبرتو موراویا، رمان نویس و نمایشنامه نویس ایتالیایی در سال 1907 در شهر رم زاده شده و در طی 83 سال عمر خود، بیش از 37 رمان، مجموعه داستان كوتاه و نمایشنامه منتشر ساخته است.
آثار
دنبالهرو (Il Conformista)
بیتفاوتها
عشق و زناشویی لیدا
داستانهای رومی
سركشی
دلتنگی
اروتیسم در ادبیات
زن سرخ پوش
فهرست:
این كتاب جلد دوم از داستانهای رمی است كه برای نخستین بار به چاپ میرسد و جلد اول آن نیز با عنوان «من كه حرفی ندارم» (چاپ سوم، چاپ اول كتاب خورشید) در اردیبهشت ماه 1386 منتشر شد.
رم، یا به قول لاتینیها اوج دنیا (caput mundis) و به قول دیگر، جاودانه شهر (cita eterna) كه تمام راهها به آن ختم میشدهاند، از همان زمانۀ باستان تا به امروز مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است، از پتروینوس و هوراس رمیباستان گرفته تا دانتۀ سدههای میانه، لئوپاردی و جواكینو بلّی، شاعر گویش رمی سدۀ نوزدهم و آلبرتو موراویایی سدۀ بیستم. موراویا انگیزه رم نویسی اش را بلّی شاعر میداند و میگوید: «او رم و مردمان سدۀ نوزدهمیاش را به نظم درآورد و من رم و مردمان سدۀ بیستمیاش- به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم- را به نثر.» اما رم و رمیهای امروزی نه آنانی هستند كه بلّی گفته و نه همانانی كه در داستانهای رمی دهۀ چهل و پنجاه موراویا میبینیم. آن آدمها دیگر در جامعه امروز ایتالیا حتی حضور فیزیكی هم ندارند شاید هم ژنتیكی عوض شده باشند! آن آدمهای حاشیههای داستانهای رمی امروزه جایشان را دادهاند به مهاجرانی كه اصلاحا و احتمالا به تحقیر "خارج از جامعۀ مشترك اروپایی" (extracomunitari) خطاب میشوند و پلاساند در رم. چراكه اروپاییزه شدن در دستور كار است. ملی گرایی دارد به تدریج جایش را به اروپایی گرایی میدهد، شاید هم تاكنون داده باشد. بنابراین، امروزه داستانهای رمی میتواند حتی در ردیف آثار تاریخی به جا مانده از گذشته به حساب آید، با همان جذابییتهای خیره كننده كه در قدرت روایتگری موراویا جلوه میكند و به دنبالش در ترجمۀ دقیق و روان خانم مژگان مهرگان.