كلئوپاترا هفتم در ۱ ژانویه سال ۶۹ قبل از میلاد در اسكندریه، یكی از شهرهای مهم مصر به دنیا آمد، او در هجده سالگی (۵۱ ق.م) پس از مرگ پدرش بطلیمیوس دوازدهم به سلطنت رسید. از همان ابتدای سلطنت و در مراسم تاجگذاری، رئیس شورای سلطنتی «پوتینوس»، كه قیم قانونی برادر كلئوپاترا، بطلیمیوس سیزدهم بود قصد داشت مانع سلطنت كلئوپاترا به تنهایی شود، از آنجا كه او مرد شیاد و متقلبی بود و فكر میكرد بطلیمیوس فرد نادان و كوتهبینی است، سعی در بهسلطنترساندن او را داشت تا خاندان سلطنتی را زیر نفوذ خود قرار دهد؛ طبق سنت پادشاهان مصر خواهر میبایست با برادر ازدواج میكرد تا در زیر سایه برادر حكومت كند. پوتینوس قصد سوءاستفاده از این سنت را داشت و اصرار میكرد كه خواست بطلیمیوس دوازدهم نیز سلطنت كلئوپاترا و برادرش به طور مشترك بودهاست، اما كلئوپاترا اظهار بیاطلاعی میكرد و تأكید داشت كه پدرش او را قبل از مرگ به سلطنت مصر منصوب كردهاست. پوتینوس كه در مراسم تاجگذاری به هدف خود نرسید، سكوت كرد تا نقشه جدیدی برای خلع كلئوپاترا از سلطنت بریزد. در زمان به سلطنت رسیدن كلئوپاترا، روم در آستانهٔ جنگ داخلی دیگری بود و ژولیوس سزار بر سر قدرت با «ماگنوس پمپئوس» دست و پنجه نرم میكرد، پمپئوس كه برای مبارزه با سزار به نیرو نیاز داشت، از كلئوپاترا تقاضای شصت كشتی و سیصد سرباز كرد. از آنجا كه پمپئوس در زمان پدر كلئوپاترا نقش مهمی در بازپسگیری سلطنت مصر را ایفا كرده بود، كلئوپاترا به تقاضای او پاسخ مثبت داد. شورای سلطنتی كه منتظر هر بهانهای برای زیرسؤالبردن و خلع سلطنت كلئوپاترا بودند، با كمك كلئوپاترا به پمپئوس مخالفت كردند و اظهار داشتند كه سزار مرد نیرومردی است و كمك به دشمناش، او را تحریك میكند و كینهاش را برمیانگیزد. كلئوپاترا به خاطر بدهكاری نُه تالان طلای پدرش به سزار و از آنجا كه در صورت شكست پمپئوس، سزار به مصر میآمد تا طلبش را مطالبه كند و از آنجا كه از مخالفت با رومیها در هراس بود، مخالفت شورای سلطنتی با این مسأله را رد كرد.
چند ماه بعد از به سلطنت رسیدن كلئوپاترا، «گاو آپیس» (تجسم مملوس پتح، خدای معبد ممفیس، یكی از خدایان مصر باستان) مرد ؛ مردم مصر كه گاو آپیس را به عنوان خدا پرستش میكردند، مرگ آن را پس از زمان كوتاهی از مرگ بطلیمیوس دوازدهم نشانه نحس و شوم به شمار آوردند. پوتینوس در بازارهای شهر اسكندریه شایعهای بر سر زبانها انداخت كه مرگ گاو آپیس نشانه نارضیاتی خدایان است كه از حكومت یك ملكه تنها به خشم آمدند. پوتینوس این شایعه را برای این درست كرد تا كلئوپاترا محبوبیت خود را در میان مردم از دست دهد. كلئوپاترا با سیاست و عقل سلیم خود برای آنكه جلب رضایت و علاقهمندی مردم به سلطنتش را به دست بیاورد، به معبد ممفیس رفت و در مراسم تدفین گاو شركت كرد و همین امر سبب خشنودی كاهنان معبد و مردم از شركت كلئوپاترا ............................