مطابق با فتاواى مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى حاج شيخ يوسف صانعى
مقدمه
از خدا جوييم توفيق ادب***بى ادب محروم ماند از لطف رب
بى ادب تنها نه خود را داشت بد***بلكه آتش در همه آفاق زد
(مثنوى معنوى)
سخن را با كلامى از معلم و مربى انسانيت، على(عليه السلام) آغاز مى كنيم كه به كميل فرمود:
«يا كميل! ان رسول الله(صلى الله عليه وآله) ادبه الله و هو ادبنى و انا اؤدب المومنين و اورث ادب المكرمين»;[1] اى كميل! پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را خدا تربيت كرد و آن حضرت مرا تربيت نمود و من نيز اهل ايمان را تربيت نمودم و آداب پسنديده را به آنها ياد مى دهم.
بنابراين ما نيز در اين وادى حيرت و سرگردانى انسانها بين مذاهب و مكاتب گوناگون، گوش جان به فرمان مطاع مباركش مى سپاريم كه فرمود:
«فاستمعو من ربانيكم و احضروه قلوبكم و استيقظوا ان هتف بكم»;[2] به سخن مرد خدا و مربى الهى خويش گوش فرا دهيد و دلهاى خود را در پيشگاه او حاضر سازيد و هنگامى كه به خاطر احساس خطر، فرياد مى كشد بيدار شويد.
هم او فرمود:
«ان اولى الناس بانبياء اعلمهم (اعملهم) بما جاووا به; ثم تلا(عليه السلام): ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوهُ و هذا النبى والذين آمنوا»; نزديكترين مردم به پيامبران، كسانى هستند كه به تعاليم انبياء آگاهترند;[3] سپس اين آيه را تلاوت نمود كه: نزديكترين مردم به ابراهيم كسانى هستند كه از او پيروى كنند... .[4]
و بر ماست كه به پاس زحمات بى شائبه عالمان ربانى از چشمه زلال دانش آنان بهره بگيريم و در ميان اين توفان شبهه ها، انديشه خود را به نور علم عالمان ربانى روشن نموده و در ميان تند باد حوادث، به ستون محكم دانش و بصيرت آنان پناه بياوريم.
چرا كه امير سخن مى فرمايد:
«الناس ثلاث: عالم ربانى، متعلّم على سبيل نجاة و همج رعاع»; مردم سه دسته اند: عالم الهى، و دانش طلبانى كه در راه نجات دنبال تحصيل علمند، و احمقان بى سر و پا كه دنبال هر صدايى مى دوند و با هر بادى حركت مى كنند.
و در جايى ديگر مى بينيم كه امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
«الناس اثنان: عالم و متعلم و سائر الناس همج و الهمج فى النار».[5]
گويى منظور امام(عليه السلام) از اين عبارت اين است كه دسته سوم اصلا قابل اعتنا نيستند، تا اينكه قِسمى جداگانه قرار گيرند; اگر چه اكثريت با اين دسته سوم است.
و باز امام متقين(عليه السلام) در اهميت فراگيرى علم از عالمان ربانى مى فرمايد:
«اى مردم! بدانيد كه كمال دين، طلب علم و عمل به آن است، و طلب دانش بر شما واجب تر از طلب مال است; زيرا مال بين شما تقسيم و سهم شما از ثروت و مال تضمين شده و به عدالت بين شما تقسيم گشته و به شما خواهد رسيد و حال آنكه علم براى شما نزد اهلش به وديعه نهاده شده و به شما امر شده به دنبال آن برويد و آن را از اهلش طلب كنيد. بدانيد كثرت و فراوانى مال موجب فساد دين و قساوت قلبهاست و حال آنكه زيادى دانش و عمل به آن به صلاح و منفعت دين و وسيله اى است براى رسيدن شما به بهشت...».[6]
امام على(عليه السلام) درباره جُهّال و نادانهايى كه از فرامين و توصيه هاى معلمان و مربيان الهى سرپيچى نموده و از دانش آنها بى بهره اند مى فرمايد:
«آنان (نادانان) با فروغ حكمت، عقل و خرد خويش را روشن نساخته و با آتشْ افروز دانش هاى روشنگر، فكر خود را شعلهور ننموده اند. آنها در اين كار همچون چارپايان صحرايى و سنگهاى سخت و نفوذ ناپذيرند».[7]
و همان امام همام در تعبيرى تندتر مى فرمايد:
«مانند ستم پيشگان دوران جاهليت نباشيد كه نه در پى آگاهى دينى بودند و نه در شناسايى خدا انديشه مى كردند. مثل تخم افعى در لانه پرندگان كه شكستن آن گناه است، زيرا گمان مى رود كه تخم پرنده باشد، اما جوجه آن شرّ و زيانبار است;[8] (يعنى ظاهر شما به حكم محيط اسلامى ايمان است، ولى در باطن صفات جاهليت داريد).
و باز مى بينيم كه در حكمت 288 نهج البلاغه مى فرمايد:
«هرگاه خداوند بنده اى را به خاطر گناهانش پست شمارد، علم و دانش را از او منع مى كند».
بنابراين با اين همه توصيه كه در بيان معصومين(عليه السلام) درباره كسب علم از عالم ربانى شده است، شايسته است كه از اين درخت تناور و مبارك نهايت بهره را ببريم; چرا كه فرمودند:
«در فراگيرى علم پيش دستى كنيد، قبل از آنكه درخت دانش بخشكد و پيش از آنكه استفاضه علم از اهلش وامانده و به خود مشغول گرديد».[9]
فقهاى عظام، كه مصاديق روشن «وارثان پيامبران»(عليهم السلام) و عالمان شريعت اند و حظّ وافرى از علم و سخن پيامبران را به ارث برده اند، به فراخور شرافت و فضيلتِ «فقه» و به اقتضاى نيازِ فراگير و همه جانبه آحاد مردم به آگاهى از احكام شريعت و مسائل شرعى، بيشترين نقش را در پاسخگويى به نيازهاى دينى و پرسشهاى شرعى جامعه داشته و دارند و تاريخ فقه شيعه، گوياى اين حقيقت استوار و شيرين است كه فقهاى بزرگوار ما از عهده اين مسئوليت، سربلند و موفق بيرون آمده اند، كمتر نكته اى را فرو گذاشته اند و بيشترين پرسشها را پاسخ گفته اند و با مهارت تمام و تعهد كامل، در چارچوب موازين شريعت، به بيان احكام و پاسخگويى به پرسشها و استدلال بر آنها پرداخته اند.
هزاران كتاب و رساله فقهى كه تاكنون تنها بخش كمى از آنها منتشر شده و در دسترس قرار گرفته است، گواه صادقى بر اين حقيقت است.
مجموعه حاضر كه تحت عنوان «احكام تعليم و تربيت» تدوين يافته است، مجموعه اى است از استفتائاتى كه طى سالها در محضر فقيه ارجمند، حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ يوسف صانعى مدظله العالى مطرح شده و البته اين مسائل بيشتر از بُعد و نگاه تربيتى ارائه شده كه توسط پژوهشگران گروه تحقيقات مؤسسه فرهنگى فقه الثقلين به گونه اى زيبا و راهگشا تدوين يافته تا بخش عمده اى از فتاواى آن مرجع عالى مقام در زمينه مسائل تربيتى به راحتى در دسترس علاقه مندان قرار گيرد.
با عنايت به پاسخهاى متين و راهگشاى معظم له، اطمينان داريم كه مجموعه حاضر در نوع خود اثرى بسيار ارزشمند و پاسخگوى بسيارى از نيازهاى موجود است.
و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب
مؤسسه فرهنگى فقه الثقلين