اين داستاني از يك پسر سياه پوست در آمريكاست.
پسري كه تا پايان كتاب نامش را نمي دانيم اما از رنجهاشي آگاه مي شويم.
ساندر نام سگ وفادار اوست.
سگي كه در رنجها، تحقيرشدنها و محروميتهاي يك خانواده سياه پوست شريك است.
نويسنده داستان، سعي فراوان كرده است كه از خود چيزي نگويد و فقط جهان را از ديدگاه پسري خردسال ببيند .
همين امر سبك داستان را زيبا مي كند و به ما نشان مي دهد كه كودكان، جهان را چگونه مي بينند.