داستان دو شهر (۱۸۵۹ میلادی) (به انگلیسی A tale of two cities) رمانی نوشته چارلز دیكنز است كه داستانش در لندن و پاریس، قبل و در طول انقلاب فرانسه رخ میدهد. با فروش دویست میلیون نسخه، این رمان پرفروشترین كتابی است كه به زبان انگلیسی نوشته شده و یكی از مشهورترین عناوین در ادبیات داستانی است.
این داستان جوانی كشاورززاده را تحت تعالیم اشرافیگرائیهای فرانسوی در سالهای منتهی به انقلاب، و خشونتهای انقلابیون را نسبت به اشراف سابق، در سالهای اول انقلاب فرانسه به تصویر میكشد. در این جریانات ماجرای چند نفر دنبال میشود، از همه مهمتر چارلز دارنه، اشرافی فرانسوی سابق كه علی رغم ذات خوبش، قربانی هیجانات ضد تبعیض انقلاب میشود و سیدنی كارتن، وكیلی بریتانیائی كه فراری است و تلاش میكند زندگی ناخوشایندش را با عشق به همسر دارنه، لوسی مانه نجات دهد.
فهرست:
خلاصه ي "داستان دو شهر" اثر چارلز ديكنز :
"لوسي" دختر جواني است كه در زمان كودكي ، پدرش در دسته ي زندانيان سياسي به زندان مي افتد و دوست صميمي پدرش آقاي "لاري" كه در بانك مركزي فرانسه كار مي كند سرپرستي او را به عهده مي گيرد و او را تا بعد از انقلاب كبير فرانسه كه پدر لوسي از زندان آزاد مي شود پيش خود نگه مي دارد. پس از آن لوسي به جستجوي پدرش مي پردازد و او را در اتاق نمناك زير شيرواني پانسيون كوچكي پيدا مي كند و پس از آن با پدرش به انگلستان سفر مي كنند كه در آنجا به زنداني سياسي ديگري به نام "چارلز دارني" برخورد مي كنند. (اين فرد شخصيتي بي گناه و مثبت است) كه در دادگاه سياسي انگلستان به جرم خيانت به كشور انگلستان دستگير شده است. چارلز وكيل مدافع با تجربه اي دارد به نام "سيدني كارتن". لوسي و پدرش با همكاري سيدني كارتن چارلز را از مرگ حتمي نجات مي دهند و او را از زندان آزاد مي كنند. (سيدني كارتن و چارلز شباهت زيادي از نظر چهره به هم دارند) در اين جريان سيدني كارتن و چارلز هر دو به لوسي كه حالا دختر زيبايي شده است علاقه مند مي شوند. اما چارلز سريعتر از سيدني دست به كار مي شود و با لوسي ازدواج مي كند و صاحب دختري نيز مي شوند.
از سوي ديگر چارلز عموي بسيار ثروتمندي دارد كه قبل از وقوع انقلاب كبير فرانسه ظلم زيادي به مردم كرده است و اموال آنان را غارت كرده است. خود چارلز نيز خدمتكار با وفايي دارد كه به علت فرار چارلز به انگلستان به زندان افتاده است. از سوي ديگر چارلز بسيار علاقه مند است كه اموال مردم را كه توسط عمويش به يغما برده شده است به آنان برگرداند و همين دو مسئله موجب مي شود كه چارلز مخفيانه و بدون اطلاع لوسي و پدرش به فرانسه بازگردد. در جريان ورود به فرانسه چارلز شناخته مي شود و به زندان مي افتد. لوسي و پدرش و سيدني كارتن براي نجات او به فرانسه باز مي گردند. در جريان دادگاه چارلز با شناخته شدن نسبت فاميلي چارلز با پدر لوسي (كه در بين مردم محبوبيت بسياري داشته است) چارلز آزاد مي شود. اما مدت كوتاهي بعد از آزادي چارلز يكي از افرادي كه عموي چارلز اموال او را غارت كرده است دوباره او را به زندان مي اندازد و اين بار با فاش شدن نسبت چارلز با عمويش حكم اعدام او صادر مي شود.
شب قبل از اعدام سيدني كارتن به علت علاقه ي زيادي كه به لوسي دارد به زندان مي رود و چارلز را با اتر بيهوش مي كند و لباس هايش را با او عوض مي كند و او را به جاي خود به بيرون از زندان مي فرستد.(قبلا گفتم كه چارلز و سيدني شباهت زيادي به هم داشتند) لوسي به همراه چارلز ، پدرش و دخترش شبانه از فرانسه خارج مي شوند و فرداي آن روز سيدني كارتن به جاي چارلز با گيوتين اعدام مي شود.