ایران پس از عصر صفوی ناملایمات بسیاری را متحمل شد و گذشته از شورش های متعدد داخلی و قیام های خونینی كه به وقوع پیوست و تعداد كثیری از مردم را از میان برداشت، پای دشمنان ایران را نیز به كشور باز كرده و لطمات جبران ناپذیری به حیثیت سیاسی و دولت و ملت وارد آورد. نیروهای بیگانه تا تاج گذاری نادر شاه در قسمت هایی از شمال و غرب و مركز ایران باقی ماندندو تنها با جبر ناشی از نیروهای قدرتمند ملی و قهر جوشیده از بطن قلب های ملت به رهبری فرزند جنگجو مبارز وطن، نادر قلی بیگ افشار بود كه ناگزیر به ترك سرزمین ایران شدند.
كتاب حاضر، یكی از عناوین مجموعه ای است با عنوان مجموعه مطالعات تاریخ ایران كه نگاهی دارد به لحظه لحظه تاریخ ایران، لحظه هایی پر از شور و پر از حادثه، آكنده از شادكامی ها و آزرده از تلخ كامی ها.
فهرست:
سكه نادرشاه ۱۱۱۵م/ ۱۷۳۸ه.قنادرشاه افشار. [ دِ هَِ اَ ] (اِخ ) سرسلسله ٔ پادشاهان افشاریه ٔ ایران است . وی در ۲۸ محرم سال ۱۱۰۰ هَ . ق . درناحیه ٔ دستگرد از توابع دره گز متولد شد، پدر او امامقلی قرقلو از ایل افشار بود، ایل افشار از ایل هائی است كه شاه عباس كبیر به دوران سلطنت خویش به ناحیه ٔكبكان كوچ داده بود تا در سر راه ازبكان مقاومت كنند. امامقلی از افراد بی نام و نشان این ایل بود و گویا به شغل پوستین دوزی و به تنگدستی روزگار میگذرانیده است .
در سال ۱۱۴۸ قمری نادرشاه كلیهٔ حكمرانان و كدخدایان ایران را در دشت مغان جمع كرد (بالغ بر ۲۰٬۰۰۰ نفر). او در شورای دشت مغان اعلام كرد كه وظایف خود را انجام داده و تصمیم بهاستراحت و كنارهگیری از كارها دارد. بزرگان كشور كه میدانستند او باطناً مایل به سلطنت است، وی را به سلطنت پذیرفتند. بدین ترتیب شاه عباس سوم صفوی از شاهی بركنار شده و حكومت سلسلهٔ افشار با پادشاهی نادر آغاز شد. نادر اندكی بعد در ۱۱۴۸ ه.ق. تاجگذاری نمود. شاعری به نام قوام الدین، ماده تاریخ تاجگذاری وی را «الخیر فی ماوقع» سرود كه بر روی سكههای دوره افشاریه نیز منقوش گردید.
او به مدت ۱۲ سال پادشاهی كرد و در این مدت دائماً به لشكركشی به نواحی گوناگون مشغول بود. در این مدت توانست بحرین، قندهار، خوارزم، بخارا و بسیاری نواحی دیگر كه برای سالها از ایران جدا شدهبود را به ایران بازگرداند. مهمترین فتح او فتح هندوستان بود.
افغانهای یاغی پس از فتح قندهار به دست نادر، به دهلی گریخته بودند. نادرشاه سه بار به هند اخطار نمود كه افسران اشرف افغان كه جزو غارتگران بودند (حدودا ۸۰۰ نفر) و در قتل عام مردم ایران نقش اساسی داشتند را به ایران تحویل دهد. در پی عدم تحویل آنها سپاه ایران از رود سند گذشت و در جنگ كَرنال هندیها را شكست داده و دهلی را تصرف كرد. سپس ۸۰۰ متجاوز افغان را در بازار دهلی دار زدند و بازگشتند.[۸] نادر به رغم كمی سپاهیانش در مقابل لشكریان فیل سوار هندی توانست با بهكارگیری تاكتیكهای نوین جنگی، لشكر انبوه هندوستان را در هم بكوبد. نادر شاه توانسته بود با آموزشهای رزمی سنگین و كارآمد ارتش خود را به یك جنگ افزار رعبآور برای دشمن تبدیل كند.
در این جنگ در طی یك روز بین بیست تا سیهزار شهروند هندی كشته شدند.[۹] بهناچار محمد شاه گوركانی پادشاه هندی از نادر امان خواست؛ نادر درقبال گرفتن كلید خزانه سلطنتی هند عقبنشینی را پذیرفت؛ محمد شاه را با تبر مقطوعالنسل كرد و تاج پادشاهی هند را بر سر او باقی گذاشت.[۱۰] نادر با غنائم فراوان كه از هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت؛ غنائمی كه نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشتر از بیشترین درآمد سالانهٔ دوران صفوی برآورد شدهاست. در میان این غنائم، جواهراتی چون كوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند. میزان غنائم به حدی بود كه نادر برای سه سال گرفتن مالیات را درایران قطع كرد. با حمله نادر به هندوستان زمینه تضعیف و انقراض امپراتوری مغولی هند یا گوركانیان را فراهم كرد و پس از مدتی دولت انگلستان توسط كمپانی هند شرقی بر این كشور استیلا یافت.
نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را كور كرد. سپس از كار خود پشیمان شد و برخی از اطرافیان خود را كه در این كار آنها را مقصر میدانست كشت. لازم بهگفتن است كه همواره پزشكی فرانسوی بنام "بازن" در ركاب نادر شاه بود كه بنا بهعقیدهای امكان وجود دسیسه از جانب او نیز میرود.
نادر برای تامین هزينه جنگهای خود مجبور بود تا مالیات های گزافی از مردم بگیرد، به همین دلیل شورشهایی در جایجای كشور روی میداد. زمانی كه نادر برای رفع یكی از این شورشها به خراسان رفته بود جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر وی حمله كردند و اور ا به قتل رساندند. به گفته "لارنس لاكهارت" مورخ انگليسی (ر. ك. صادق رضازاده شفق، كتاب نادرشاه) ماجرا از اين قرار بوده كه نادر در ماه های اخير در اوج خشونت حكومت ميكرد و به دلايلی چند به تمامی سرداران ايراني اش سوءظن داشت... تعداد چهار هزار سرباز افغانی در اردوگاه داشت كه جمله به نادر وفادار و در حق ايرانيان دشمن كام بودند. نادر شبی رئيس آنها را احضار كرد و چنين گفت: من از نگهبانان خود راضی نيستم و از وفا و دليری شما آگاهم. حكم ميكنم فردا صبح همه آنان را توقيف و زنجير كنيد و اگر كسی مقاومت كند ابقا نكنيد. حيات من در خطر است و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم... آنها رفتند تا خود آماده كنند... ولی نوكری گرجی اين موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ايشان مصمم شدند تا دير نشده نادر را از ميان بردارند... تا پاسی از شب رفت مواضعين به خيمه چوكی دختر محمد حسين خان قاجار كه نادر آن شب در سراپرده او بود رو آوردند و ترس به آنان چندان غلبه كرد كه اكثرشان جرات ورود به خيمه نكردند. فقط محمد خان قاجار، صالح خان و يك شخص متهور ديگر وارد شدند و چوكی تا به آنها متوجه شد نادر را بيدار كرد. نادر خشمناك از جای برخاست و شمشير كشيد. پايش در ريسمان چادر گير كرد و درافتاد. تا خواست برخيزد صالح خان ضربتی وارد آورد و يك دست او قطع كرد، ترس بر او مستولی گشت و در جای خود خشك بماند. اما محمد خان قاجار جرات خود را حفظ كرد و سر نادر شاه از تن جدا ساخت. (يكشنبه يازدهم جمادی الاخر ۱۱۶۰ برابر ۲۰ ژوئن ۱۷۴۷ برابر ۳۰ خرداد ۱۱۲۶ خورشيدی)
شمشیر جواهرنشان نادر بخش كوچكی از جواهرات نادر كه اكنون قسمتی از جواهرات سلطنتی ایران است.اين گفته "لارنس لاكهارت" با كم و بيش بسيار اندك از قول جیمز فریزر انگليسی كه شخصا نادرشاه را ميشناخته و ماهها همراه او بوده و پزشك فرانسوی نادرشاه "بازن" هم در كتاب رضازاده شفق آورده شده.