مروري بر كتاب
زندگي زيبايي بود و زيباتر از آن زندگي خود او بود.
گهواره قشنگ او اندام جوانش را در آغوش داشت و سايه هاي غليظ درختان گرمسيري نقشهاي چشم نوازي بر پيكرش به وجود آورده بود.
هواي لطيف و آغشته به بوي مطبوع شكوفه فضا را پر كرده بود.
پرهاي رنگين قناريهاي كوچك در پرتو خورشيد چون رنگين كماني زيبا مي درخشيد و نوك كوتاه اين پرنده هاي بي آرام بر گونه داغ و آفتاب گرفته گلها بوسه هاي شاعرانه مي گذاشت.
اشعه خورشيد آسوده خاطر و بي ترحم از آسمان بي ابر روانه زمين مي شد.