سرگذشت حسن صباح و جانشینان او
اين كتاب بخشي از تاريخ معروف «جامعالتواريخ» است كه در قرن هشتم هجري به دست «رشيدالدين فضلالله همداني» تأليف شده است.
كتاب «جامعالتواريخ» عظيمترين شاهكار تاريخي زبان فارسي است كه در عصر مغول تأليف شده و از بزرگترين آثار ادبيات فارسي به شمار ميآيد.
بخش «حسن صباح» در واقع قسمتي از باب دوم «جامعالتواريخ» است كه تاريخ اسماعيليه نزاريه و يا اسماعيليه الموت را دربرميگيرد.
«دبيرسياقي» در بخشي از مقدمه خود نوشته است:
در سرزمين كهن ايران و همراه تمدن درخشان ايراني نيز تاريخ با شئون مختلفه خود از ديرباز هرچه بامعنيتر و متنوعتر دنبال شده است و وقايع بر سنگ و سفال و دفتر و كتاب ثبت افتاده. كتبي نظير تاريخ ابوالفضل بيهقي مورخ راستگو و امين عصر غزنوي، با آن سبك بديع و نثر لطيف و قول متين و روايت دقيق و كاوش عميق امروزه نيز در طراز اول تواريخ بامعني و پرارز و بديع جهان است و ديگر تواريخ چون «ترجمه طبري» بلعمي و «زينالاخبار» گرديزي و «مجملالتواريخ و القصص» و «تاريخ سيستان» و «جهانگشاي جويني» و «تاريخ گزيده» حمدالله مستوفي و صدها كتاب ديگر را نيز هريك از جهتي حال به همين منوال است و همچنين است كتاب با ارزش «جامعالتواريخ» رشيدالدين فضلالله كه در ميان كتب همپايه خود مزيت رواني و فصاحت عبارت و جامعيت و انحصار روايت بعض مطالب دارد.
**بخش اول كتاب «در دعوت داعيان و مقدم ايشان حسن صباح» نام دارد كه اينگونه شروع ميشود:
و او، الحسن بن علي بن محمد بن جعفر بن الحسين بن محمد بن الصباح الحميري اليمني است. نسب او از قبيله حِميَر بود كه پادشاهان يمن بودند. وقتي جماعتي از متابعان او انساب او نوشتند و بر او عرض كردند آن را در آب شست و بدان رضا نداد و گفت: من بنده خاص امام باشم دوستتر از آن دارم كه فرزند ناخلف امام باشم. پدرش از كوفه به قم آمد و از قم به ري و آنجا متوطن گشت و حسن صباح آنجا در وجود آمد و در سرگذشت او آوردهاند كه گفت: از ايام صبي و زمان هفت سالگي مرا محبت انواع علوم بوده است و خواستمي كه عالمي متدين باشم و تا هفده سالگي جويان و پويان دانش بودم و مذهب آباي خويش اثناعشري داشتم. در زي رفيقان، شخصي امير ضراب نام ديدم، در عقيدت خلفاي مصر احيانا فايده فرمودي، و پيش ازو ناصرخسرو حجت خراسان، اگرچه او را چيزي ميسر نشد و در عهد سلطان محمود ابوعلي سيمجور جماعتي انبوه آن را گرفته بودند و نصر بن احمد ساماني و جماعتي بزرگان حضرت بخارا اين عقيدت قبول كرده بودند.