اين كتاب به تازگي از سوي نشر چشمه به چاپ رسيده است. 

نويسنده در داستان اين كتاب كه از زبان راوي اول شخص  روايت مي‌شود، بر آن بوده تا واگويه‌هاي دروني و احساس خود را با توصيف نوعي جهان بيروني سوررئال بيان كند. 

وي در برخي بخش‌هاي اين كتاب در به كار بردن لغات و اصطلاحات عاميانه اصرار ورزيده است؛ همچنانكه سعي داشته تا استفاده از بازي‌هاي فرمي را در توصيف نوع خاصي از فضاهاي ذهني و بيروني موقعيت‌هاي داستانش مد نظر داشته باشد. 

در بخشي از توضيحات پشت جلد اين كتاب از متن داستان آمده است:
«داستان من،‌ داستان مردي است كه بايد برود». اين را من گفتم، به خودم گفتم. كنار ديوار سيماني بود كه گفتم. شكاف داشت. هوا داغ بود. مارمولك‌ها در شكاف‌ها بودند. عفريت خنديد. نه. قهقه زد..گفتم «بس كن كثافت..»

«بايد بروم» نوشته محمدهاشم اكبرياني، بهار امسال(89)، به شمارگان 1500 نسخه از سوي نشر چشمه به چاپ رسيد.

اين كتاب 124 صفحه‌اي با قيمت 2800 تومان به فروش مي‌رسد.

مجموعه داستان كوتاه «كاش به كوچه نمي‌رسيدم» و مجموعه‌هاي شعر «مثل كافه‌اي متروك»، «نيست تا نيست» و «نيم غبار دلخوشي» از جمله آثار منتشر شده از اين نويسنده است.