صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    7 ارديبهشت 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 5963
    ديروز: 9008
    جمع کل: 29456129
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: نگاهی به كتاب سفر در اتاق تحریر
    نگاهی به كتاب سفر در اتاق تحریر
     

    10 بهمن 1387

    ویژگی خلسه‌ مانند

    سفر در اتاق تحریر

    یادم می‌آید ناهار را در برودرهوف، رستوران كوچكی اطراف ساختمان وزارت امور خارجه خوردم. بعد از آن در بولوار سنتاویكتوریا قدم زدم،‌ تا رودخانه رفتم كه ببینم می‌توانم بادی را به صورت بوزانم یا نه. دیدم بچه‌ها قایق‌های اسباب‌بازیشان را توی آب انداخته‌اند، زن‌ها در گروهی سه چهار نفری با چترهای آفتابی زرد و لبخندهای خجول قدم می‌زنند، مردان جوان هم روی علف‌ها وقت می‌گذرانند. همیشه تابستان پایتخت را دوست داشتم، آرامشی دارد كه آن زمان از سال آدم را در بر می‌گیرد، ویژگی خلسه مانندی كه انگار تمایز میان جاندار و بی‌جان را نامشخص می‌‌كند، و مردمی كه تعدادشان در خیابان‌ها بسیار كمتر و رفتارشان ملایم‌تر است، التهاب فصول دیگر تقریبا غیرقابل تصور می‌شود. شاید به همین دلیل است كه نایب‌السلطنه و خانواده‌اش از شهر رفته‌اند، قصر خالی است و پشت پنجره‌های آبی پنجره‌های آشنا را پوشانده‌اند، ماهیت كنفدراسیون. انگار دیگر كمتر از قبل واقعی به نظر می‌رسد. آدم از فاصله‌های زیاد باخبر می‌شود، از انبوه سرزمین‌ها و آدم‌ها، از غوغا و همهمه زندگی‌هایی كه درجریان است، اما همه اینها یك جورهایی می‌گذرد،‌ انگار كنفدراسیون به یك چیز درونی بدل شده، رویایی كه هر آدمی آن را در درون خود دارد.

    بعد از بازگشتم، به دفتر، تا ساعت چهار یكسره كار كردم. تا خودكارم را پائین گذاشتم كه روی پاراگراف آخر تمركز كنم منشی وزیر از راه رسید، مردی جوان به نام جنسن یا جانسون، یادم نمی‌آید كدام. یادداشتی به دستم داد و زمانی كه داشتم آن را می‌خواندم به طور نامحسوسی به اطراف نگاهی انداخت، منتظر جواب من مانده بود تا آن را برای وزیر ببرد. پیام بسیار كوتاه بود. برایتان امكان دارد امشب به خانه من بیائید؟ از اینكه این قدر دیر دعوت‌تان كردم عذر می‌خواهم اما مسئله مهمی پیش آمده كه باید با شما مشورت كنم.

    روی یك برگه كاغذ اداری جواب را نوشتم، تشكر كردم از اینكه مرا دعوت كرده و گفتم كه ساعت هشت منتظرم باشد. منشی مو قرمز با نامه بیرون رفت و تا چند دقیقه بعد از آن پشت میزم ماندم،‌ توی فكر بودم كه چه اتفاقی افتاده است. ژوبر سه ماه پیش وزیر شده بود و از آن زمان تا به حال من فقط یك بار آن هم در یك میهمانی رسمی كه وزارتخانه به مناسبت انتخاب او برگزار كرده بود دیده بودمش.

     

     

    روزنامه فرهنگ آشتی

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی