صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    7 ارديبهشت 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 3827
    ديروز: 9008
    جمع کل: 29453993
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: نگاهی به صورتي مايل به خون من نوشته شاعر معاصر سپيده جديري
    نگاهی به صورتي مايل به خون من نوشته شاعر معاصر سپيده جديري

    4 بهمن 1387

    صورتي مايل به خون منصورتي مايل به خون من> نوشته شاعر معاصر سپيده جديري، شامل 31 شعر است بدون مقدمه و زندگينامه شاعر. اما در پايان كتاب آمده است كه نويسنده كتاب پيش از اين يك مجموعه شعر و يك مجموعه داستان منتشر كرده و دستي هم در ترجمه ادبيات انگليسي دارد. ‌
    و اما شعر‌هاي اين مجموعه. اين مجموعه به <او> كه روزهاي راوي را داستاني مي‌كند، تقديم شده است. كتاب با اين جمله آغاز مي‌شود: <خواب دختري توي لباسم نيست ديگر ببينيد / خرچنگ‌هاي روي تنم راه مي‌روند.( >ص 7)

     

    اگر با پيش‌فرض اينكه <قرار بوده خواب دختري در لباس راوي باشد> به اين عبارت نزديك شويم، راه رفتن خرچنگ‌ها روي تن را به سختي مي‌شود به شكلي منطقي توجيه كرد. يعني منطق داستاني سطر دوم، موضوعيتي با روايت در سطر اول ندارد. البته مي‌شود براي سطرها قائل به استقلا‌ل شد. در آن حالت هيچ سطري احتياج ندارد كه ربط منطقي يا تصويري با سطرهاي قبل و بعد داشته باشد. در آن صورت بايد نقطه‌گذاري و تقطيع رعايت شود و فاصله سطرها بيشتر شود تا خوانش شعر دچار اشكال نشود. ‌
    به ادامه اين شعر نگاه كنيم: <تنم راه نمي‌رود / تنم... / راه... / من لباس‌هايم را پشت سر گذاشته‌ام.(>ص 7) اينجا ما به ناگهان در برابر عمل انجام شده قرار مي‌گيريم. وقتي در سطرهاي بالا‌تر، خواب دختر در لباس نباشد، چطور مي‌شود لباس‌ها را پشت سر گذاشت، كه البته اگر منظور همان لباس‌هاي بالا‌ باشد، از نظر منطق روايت، كمي خواننده را گيج مي‌كند. از طرفي ديگر شاعر- راوي مي‌توانست با ايجاد فاصله، وارد فضاي ديگري شود و روايتي ديگر را پيش بگيرد. سپيده جديري شاعر كم‌دانشي نيست؛ اين را مي‌شود از تمركز متن‌هاي او فهميد. اما كم‌دقتي او بيشتر متوجه تكنيك نوشتار است كه خوانش را دچار سكسكه مي‌كند. البته اين مشكل كوچكي است كه با كمي تمرين قابل حل است: <هيچ‌كس با لباس‌هاي من شنا نمي‌كند.( >ص 8) تاسف يك كودكي از دست رفته. اما جور ديگري هم مي‌شود به اين سطر نگاه كرد: آيا اين گزارش كوتاه، روايت مرگ است كه بر راوي ظاهر مي‌شود!؟ شاعر مي‌گويد: <تنم راه نمي‌رود( >ص 7) و اين داستان، در هيچستاني آغاز مي‌شود كه با واقعيت مرگ روبه‌رو مي‌شويم. شاعر بي‌هيچ تاسفي به تمامي خودش را در آغوش اين دوست ديرين مي‌اندازد: <آب ببر خرچنگ / آب ببر دريا / آب ببرم.( >ص 8) و تن به امواج مي‌سپارد. از نظر تكنيك روايت، آغازي خوش است براي يك دفتر. اما هنوز چيزي از منظور شاعر نمي‌دانيم. آنچه مي‌دانيم اين است كه <صورتي مايل به خون من> كه نام دفتر است مي‌تواند داستان زندگي باشد، چرا كه مي‌دانيم زندگي بدون خون امكان‌ناپذير است و ظاهرا بدون شعر هم: <دختر خوبي كه شاعر است / عطر لباس‌هايش مارك شعر( >ص 9)
    و تعبيرهاي عاشقانه هم در اين مجموعه، كم نيست: <كاش سرم چكه چكه بود / بوي تو از چشم‌هايم مي‌گذشت / مثل تكه رگي آبي از لخته‌هاي قرمزم( >ص 29) يا: <باران به تكرار عادت دارد / من به تو( >ص 30)
    در حين اينكه گاه به رمانتيك نزديك مي‌شود، تكراري آزاردهنده نيست و حتي بديع هم هست. مثلا‌ همين جايي كه مي‌گويد: <كاش سرم چكه چكه بود>، يا آنجا كه مي‌گويد: <بوي تو از چشم‌هايم مي‌گذشت>، كه به نظرم اين سطرها از بهترين عاشقانه‌هاي سال‌هاي اخيرند.
    اما در بعضي سطرها، معنا گم مي‌شود و توان شعر، صرف ظاهر جملا‌ت مي‌شود؛ مثل شعر 14 كه مشخص است شاعر تنها خواسته است با وزن كلمات، ايجاد آهنگ كند؛ كه البته به نوبه خودش زيبا هم هست. اما خواننده فكر مي‌كند شاعر به عمد يا غيرعمد، چيزي را حذف كرده يا از قلم انداخته است: <كوتاه / كوتاه / مثل دست / كوتاه / كوتاه / مثل سر / بلند / بلند / مثل روح دهان / بلند / بلند...( >ص 32)
    شاعر خودش متوجه اين نوع نوشتار شده است، چرا كه با خودش مي‌گويد: <گم‌تر كه داري مي‌شوي سفيدي / مانده‌ام شاعر را تمرين كنم يا عشق؟( >ص 36) و انگار ميان شاعري و عشق، ميان نويسندگي و عشق يكي را مجبور است انتخاب كند. شاعر كه بنيادي‌ترين هسته خلقت يك شعر است، پر از اتفاقاتي است كه در ذهن او جمع شده‌اند و ساختمان جهان ذهني وي را شكل داده‌اند: <بگذار كلمه‌ها شنا كنند / توي دهاني كه سفيد است.( >ص 36) فرق شاعر با ديگران در اين است كه او حوادث زندگي را بدون وساطت كسي درك مي‌كند. يعني او با استفاده از دريافت‌هاي ديگري به سمت اتفاق نمي‌رود، بلكه خود هرگونه اتفاق را امتحان مي‌كند. رابطه عميق تجربه و زبان در آنجايي است كه شاعر از متن زندگي عبور مي‌كند و مقيم متن زندگي و متن زبان مي‌شود. زبان شاعر از درون چنين برداشت‌هايي است كه ساخته مي‌شود: <خوب است نويسنده را تمرين كنم تا عشق( >!ص 36) ولي انگار دير شده و راوي درمي‌يابد كه فرصت كم است. راوي تصميم دارد كلمه‌ها را بگذارد شنا كنند. شاعر هميشه در پي ديدار است؛ ديدار و ديدن. شاعر مي‌بيند، اما نه آنطور كه ديگران. در پس همين نگاه متفاوت است كه ديگرگونه هم فكر مي‌كند. از درهم آميختن نگاه و انديشه متفاوت، بيان شخصي به دست مي‌آيد. زاويه ديد شاعر نسبت به اتفاقات، اشيا، دنياي احساسات و انديشه‌ها، خاص است. نگاه شاعر حساس است. او يا چيزي را نمي‌بيند و يا اگر مي‌بيند به عمق آن چيز نفوذ مي‌كند. با نگاهي برنده به درازنايي وسيع از آن چيزي كه رويت كرده سفر مي‌كند. شاعر مي‌بيند كه بينديشد و از درون همان درآميختگي حس و انديشه است كه ماهيت شعرش شكل مي‌گيرد: <بگذار كلمه‌ها شنا كنند / توي دهاني كه سفيد است / شكل گرفته‌ام هرچند / آه از دهاني كه سفيد است( >!ص 36) شاعر مرتبا در حال آشنايي‌زدايي و يافتن تعبيرهاي تازه كلا‌مي است: <تو را از آب گل آلود ماهي مي‌گيرم.( >ص 53)
    <ماهي‌ها چشم‌هاي مرا سوختند.( >ص 53)
    <كلر درست لحظه‌اي كه مرا مي‌خورد تو را ديد( >ص 53)
    <و آب‌ها مردند( >ص 53)
    جمله‌هاي اين مجموعه هركدام به تنهايي قشنگند و زيبا، اما به‌عنوان مجموعه، كليت معنايي شعرها پراكنده است. شاعر - راوي، در آفرينش تصويرهاي بكر و معاني نو تواناست ولي در بيان آنها به زباني بيش از حد موجز و مختصر روي مي‌آورد كه فهم شعر را به تعويق مي‌اندازد. معلوم هم نيست كه هميشه به تعويق انداختن معنا به نفع شعر باشد. وجه استعاري نوشته‌هاي جديري، سايه بر دستگاه فكري شاعرانه وي مي‌اندازد. شايد <صورتي مايل به خون من> را بايد به مثابه پلي در نظر بياوريم كه شاعر اين مجموعه كوچك را به سمت سطرهاي بزرگ‌تر و شناخت شاعرانه برتر آينده رهنمون مي‌شود. به تعبير من، شاعر امروز از خودش شروع مي‌كند و نقطه آغازين كلا‌م و تفسير هستي را از درون خودش بيرون مي‌كشد. شاعري يك نوع مكاشفه است؛ يك سفر دروني است، همانطور كه سپيده جديري هم مي‌گويد: <بيا توي قصه‌ام مثل خودت باش / عزيزم( >!ص 39)

     

     

    روزنامه اعتماد ملی

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی