صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    7 ارديبهشت 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 2605
    ديروز: 9008
    جمع کل: 29452771
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    معرفي کتاب :: صفیه مادر من
    صفیه مادر من
    درخواست کتاب
    راهنماي خريد
    سبد خريد
    چاپ صفحه
    ارسال به دوست
    موضوعات مرتبط
    موضوع: رمان - رمان ايراني
    نويسنده: حمید ممدوح
    ناشر: آواي سورنا
    نوبت چاپ: اول
    تعداد صفحات: 392 صفحه
    تيراژ: 1200 نسخه
    قطع: رقعی
    قيمت: 80000 ريال

     



    معرفي کتاب:
    در غروب دل ا نگيز يك روز پاييزي، كنار شومينه خیره به شعله های آتش نشسته بودم. در دلم غوغايي بود. دست ودلم ميلرزيد. حتي از نگاه به شعله هاي آتش ميترسيدم. اندوه در چشمانم موج ميخورد. دلم گرفته بود و حوصلة هيچكس را نداشتم. دلم ميخواست روي بلندترين قلة كوه بايستم و فرياد بزنم: «خدايا! چرا آقاجون اين تصميم را برایم گرفت؟» از دستش دلخور بودم. هرچه باشد من تنها پسرش بودم و به قول معروف تاج سر خانواده. هيچوقت فكر نميكردم روزي آقاجون برایم مشكل ساز شود. هميشه احترام خاصي برایش قائل بودم. هميشه و همه جا او را حامي خود ميدانستم اما تصميمي كه برايم گرفت فكر و خيالم را تغییر داد. با اشاره اي از رويا بيرونم آورد و رویاهایم را نابود كرد. احساس ميكنم با این تصميمي كه برايم گرفته ميخواهد به من بفهماند ديگر در زندگي ام نبايد روي او حساب كنم و بايد روي پاي خود بايستم.
    احساس ميكنم پدرم مرا در اين دنياي واهي رها كرده است. حالا ديگر به راستي به من ثابت شده است كه انسان جايزالخطاست. همه اشتباه ميكنند، كوچك و بزرگ هم ندارد. حالا نوبت من است كه خود را با روزگار وفق دهم و تصویر بهتری از خودم به اطرافیان به ویژه آقاجون نشان دهم.
    با شنيدن صداي پا متوجة آمدن آقاجون شدم. ميخواست به دنياي تنهايي ا م پا بگذارد و خلوتم را بر هم زند. دلم ميخواست چشمانم را مي بستم و خود را به خواب ميزدم. ديگر حوصلة گوش دادن به نصيحتهايش را نداشتم. نه اينكه خدايي نكرده حوصلة آقاجون را نداشته باشم، نه. ميخواستم حرف بزنم اما آقاجون هميشه ميگفت: «تو فقط گوش كن، پسر! نميخواد به من دنيا ديده بگي چي درسته، چي غلط.»
    به خاطر همين حرفش ديگر نميخواستم حرف بزنم، ميخواستم عمل كنم. با سنگيني دست آقاجون روي شانه ام نفسي را كه در سينه ام حبس شده بود، بيرون دادم. لبخند خشكي بر چهرة پر از چين و چروكش نشاند. با اينكه شصت سال داشت، باز هم ميخواست خودش را جوان نشان دهد. هر ماه موهاي سفيدش را رنگ ميكرد، دوست داشت آثار پيري را از خودش دور كند. او مردي با اراده و مصمم بود. بيشتر وقتش را هم در حال راز و نياز با خدا ميگذراند. همة اقوام دور و نزديك او را به عنوان ريش سفيد قبول داشتند. هميشه در خانه حرف، حرف او بود. كسي جرئت اينكه حرفي روي حرف آقاجون بزند، نداشت. خواهرانم تابع او بودند و آقاجون بي آنكه نظرشان را در مورد ازدواج بپرسد شوهرشان داد. اعظم و اكرم بدون آنكه بدانند شوهرشان كيست و چه قيافه اي دارد پاي سفرة عقد نشستند و حالا هم هركدام فرزنداني دارند اما هیچوقت از آنها نپرسيده ام از زندگي خود راضي هستند يا نه. هميشه روي لبهايشان خنده است اما مطمئنم كه غمي در دل دارند و مقصر اين غم را آقاجون ميدانم.
    با صداي آقاجون به خودم آمدم. نفس بلندي كشيد و گفت: «چيه؟ كشتيات غرق شده؟»
    حرفي نزدم. با اخم به شومينه نگاه كردم. با صدايي كه ابهت در آن موج ميزد گفت: «نكنه پشيمون شدي؟ اگه پشيمون ............

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    از همين موضوع: از همين نويسنده: از همين ناشر:
    رمان
    » ویلای تابستانی
    » جنگ كه تمام شد بیدارم كن
    » گنج قلعه ی متروك
    » فیظیك
    » افصون
    » سورنا و جلیقه ی آتش
    » چارلی و كارخانه ی شكلات سازی
    » كیمیا خاتون دختر رومی
    » گنج
    » غربت
    رمان ايراني
    » غروب غریبانه ی دل
    » شوهر آهو خانم
    » رز كبود
    » دختر تیرماه
    » در پیچ وخم كوچه های دل
    » شب های بی ستاره
    » افسون یك نگاه
    » شراره
    » فخر الزمان
    » حسد
    آواي سورنا
    » گنج و كلید
    » از قدرت عشق
    » آموزش الفبای انگلیسی
    » آشنایی با اعداد و ریاضی
    » آموزش مفاهیم و متضادها
    » بگرد پیدام كن!
    » بازی و ریاضی
    » قدم به قدم طراحی آسان
    » كتاب كار
    » الفبای انگلیسی
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی