26 بهمن 1389 ساعت 15:35 مجموعه دو جلدي «تمدن هخامنشي» كتابي جامع و كامل براي دانشجويان رشته باستانشناسي و تاريخ است و به پيشينه تاريخي، دانش هخامنشي و تاريخ و پيدايش خط در ايران ميپردازد.
اين كتاب تاريخي به كوشش سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت) به چاپ دوم رسيد._ به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، جلد نخست تمدن هخامنشي در يازده فصل تنظيم شده است. فصل نخست به تمدن هخامنشي، فصل دوم به نژاد آريايي و فصل سوم زبان در زمان هخامنشي را بررسي ميكند. همچنين فصل چهارم، تاريخ پيدايش خط در ايران و خط ميخي پارسي و فصل پنجم به مراحل تحول خط و خطوط ساير كشورهاي قديم ميپردازد.
فصل ششم به كتيبههاي هخامنشي، فصل هفتم به كوشش دو قرن دانشمندان اروپايي براي خواندن خطوط ميخي پارسي، فصل هشتم به خط آرامي در حوزه شاهنشاهي هخامنشي و فصل نهم به دانش هخامنشي اشاره ميكند.
فصل دهم به آموزش و پرورش در زمان هخامنشي و فصل يازدهم نيز به كاوشهاي علمي باستانشناسان و دانشمندان اروپايي و ايراني ميپردازد. پايانبخش جلد نخست تمدن هخامنشي نيز تصاوير، منابع، مأخذ و نمايه آمده است و فهرست تصاوير نيز در ابتداي كتاب درج شده است.
جلد دوم تمدن ساساني در هشت فصل تنظيم شده است. فصل نخست، مختصري از وضع فلات ايرات پيش از تشكيل پادشاهي مادها، فصل دوم به ماليات، خزاين، اشياء زرين و سيمين ميپردازد و فصل سوم سكههاي هخامنشي را تحليل ميكند. فصل چهارم وضع اقتصادي و بازرگاني، فصل پنجم كشاورزي و دامداري در عهد هخامنشي، فصل ششم، علوم فرهنگ را بررسي ميكند، فصل هفتم به قاليهاي زمان هخامنشي و فصل هشتم مهرهاي شاهان هخامنشي را بررسي ميكند.
كتاب تمدن هخامنشي كتابي جامع و كامل براي دانشجويان رشته باستانشناسي و تاريخ است. زنده ياد علي سامي در بخشي از كتاب نوشته است كه بناي شگرف تمدن امروزي جهان كه چشمها را خيره كرده و انديشهها را به خود واداشته، روي پايههاي استوار و شالودههاي سنگين تمدن گذشته خاورميانه بنا شده و ايران نيز خود هنگامي درون آن و تا ديرگاهي كه به دوازده سده ميرسد، يعني از آغاز گسترش حوزه نفوذ ايران تا پيدايش اسلام، گردآورنده و نگاهبان و پخش كننده آن فرهنگ بوده است و دانشهاي جهان همه به پيشينه دانشهاي باستاني سومر، اكد، بابل، آشور، مصر، ايران، هند، يونان و روم پيوستگي دارد.
به باور سامي، مردمان باستاني اين آب و خاك، فرهنگ و هنر بسيار ارزندهاي داشتهاند و با آنكه پيشامدها و دگرگونيهاي تاريخي و گردش روزگار، بسياري از بودنيهاي آن را از بين برده، باز همان بخشها و پارههاي برجا مانده نمودار بارز و زياندار آن فرهنگ شگرف است و از وجدان و مردانگي دور است كه ما از كوششها و فداكاريهاي نياكان خود بيخبر باشيم و سزاي كوشش آنها را با نگهداري يادبودهايشان ادا نكنيم و وامي را كه از اين راه بر گردن ماست، ادا نكنيم.
فرهنگ و هنر ايران كهن بسيار بيش از آنچه امروز مدارك آن در دست است، بوده و آنچه كه محققان نوشته و گردآوردهاند، تكههايي از آن شكست و بستهاست كه ناهمواريهاي زمان و زد و خوردها و جنگها و آشفتگيها بدان وارد ساخته و هر تكهاش را به جايي پراكنده است.
|