چكيده :
"عارفه"، "انسيه" و "كنعان" فرزندان خانوادهاي سنتي و متعصب بودند كه كنعان به دليل پسر بودن و انسيه به خاطر زيبايي، مورد محبت واقع شده اما عارفه به سبب زشتي مطرود شده بود. عارفه به ادامهي تحصيل علاقه داشت و اين براي مردان مسالهاي غيرقابل درك بود. به همين دليل عارفه از ازدواج با پسران بازاري سر باز زد و دل به برادر تحصيلكردهي دوستش، نعيم، داد. نعيم براي خواستگاري نزد خانوادهي عارفه آمد ولي با مخالفت شديد آنها روبهرو شد و عارفه نيز، كه مجبور به ازدواج با پسرعمويش شده بود، اقدام به خودكشي كرد. اما با رساندن به بيمارستان از مرگ رهايي يافت و پس از چند روز، پنهاني به همراه نعيم گريخت. از بخت شوم عارفه، اتوبوس در راه تصادف شديدي كرد و نعيم مرد، پس از ناپديد شدن عارفه اتفاقات بسياري براي خانواده افتاد و ......................