صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    4 آذر 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 11216
    ديروز: 5554
    جمع کل: 30555248
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: مروري بر «عشق روي چاكراي دوم»، تازه ترين مجموعه داستان «ناتاشا اميري»
    مروري بر «عشق روي چاكراي دوم»، تازه ترين مجموعه داستان «ناتاشا اميري»
    9 خرداد 1387
     
    ناتاشا اميريجسارت در بن بست
     
    تازه ترين مجموعه داستان «ناتاشا اميري» با عنوان «عشق روي چاكراي دوم»، طبق معمول كتاب هاي نويسندگان زن در اين سال ها، قصه هايي است در مورد زناني بيشتر از طبقه متوسط شهرنشين - به جز يكي دو مورد استثنا كه در آنها زني از طبقه پايين اجتماع هم در داستان حضور دارد - كه در زندگي روابط پرتنشي را با شوهر يا مردهاي زندگي شان از سر گذرانده اند يا مي گذرانند . ساخت سخت محافظه كارانه قصه هاي اين مجموعه به حريم نسبتاً امني براي زنان بيشتر منفعل و آسيب پذير اين قصه ها بدل شده و بحران اين زنان در چارچوب اين حريم طرح مي شود. حريمي كه مردهاي بي چهره و يك شكل قصه ها را به آن راهي نيست و حق حركت در اعماق ذهن و روح آشفته و زخم خورده زنان اين قصه ها تنها منحصر به كساني است كه جواز ورود به اين حريم را دريافت كرده اند و به قول معروف از خودي ها به شمار مي آيند. براي همين است كه انگار بعد از خواندن چند قصه اين طور به نظر مي رسد كه زنان تمام اين قصه ها همه از يك خانواده اند و همه دچار سرنوشت ها و رفتارهايي كم وبيش مشابه و اين البته چندان ربطي ندارد به عمومي شدن خصلت هاي فردي در قصه ها و عام شدن امر خاص در آن چرا كه در مجموعه «عشق روي چاكراي دوم» و مجموعه هايي از اين دست كه در اين سال ها فراوان خوانده ايم امر خاص تنها در پيوند دروني و معنايي خود قصه ها با يكديگر و در اين محدوده نه چندان فراخ است كه عمومي مي شود نه در نسبت با دنياي بيرون و اين مشكل بيش از هر چيز در شيوه خلق موقعيت هاي داستاني خود را نشان مي دهد. موقعيت هايي سخت بي ارتباط با واقعيت كه گفتن اين هم كه شايد بغل گوش مان چنين چيزهايي اتفاق مي افتد و مشكل از ما است كه نمي بينيم، مشكل اصلي اين قصه ها را حل نمي كند چرا كه صرف اتفاق افتادن يك چيز، آن را در قصه توجيه نمي كند بلكه چگونگي تبديل يك واقعه اجتماعي به شكل ادبي و در واقع تداوم واقعيت در زبان و تبديل مكانيسم يك اتفاق به مكانيسم ادبي روايت همان اتفاق است كه واقعيت را به ادبيات تبديل مي كند و در غير اين صورت، واقعيت هر چقدر هم كه بحراني باشد در قصه يي كه نتواند اين بحران را در شكل دروني كند به امري صرفاً خيالپردازانه و فانتزي بدل مي شود و توجه واقع گرايانه به جزئيات هم نمي تواند اين بيرون ماندن واقعيت از زبان و شكل و تبديل شدنش به امري صرفاً خيالي را لاپوشاني كند.

    مردها همه مثل هم هستند

    اولين قصه مجموعه، با عنوان «آن كه شبيه تو نيست» حكايت آشناي خيانت است. دوست دوران مدرسه راوي اكنون زني است شوهردار با چهره يي كاملاً متفاوت از سال هاي مدرسه. چهره يي كه زن مي كوشد با بزك كردنش، نقص هاي آن را لاپوشاني كند. زن، در زندگي خانوادگي اش دچار بحران است. شوهرش به او خيانت مي كند. زن از يك سو مي خواهد مچ شوهرش را بگيرد و از سوي ديگر مدام اين مچ گيري را عقب مي اندازد. او همان قدر از رودررو شدن با اين واقعيت كه شوهرش به او خيانت مي كند، مي ترسد كه از روبه رو شدن با نقص هاي جسمي اش. شوهر اين زن، مردي است كه «سبيل چهارگوش» دارد و «لحن عاميانه» و «شكم بزرگ» كه روشن ماندن گوشي موبايلش خيانتش را لو داده است هر چند به قول راوي «نگاهش هيز» نيست و «آدم بدي به نظر» نمي آيد و اين تنها لطفي است كه راوي در حق اين شوهر يك بعدي بي شكل روا مي دارد. مردهاي باقي قصه ها هم كم و بيش همين طورند؛ يك بعدي، خودخواه، بي رحم و خيانت پيشه كه كم مانده بدجنسي در چشمان شان هم برق بزند. مردهاي قصه «من به توان تو»، «ويرگول»، «عشق روي چاكراي دوم» و «با تشديد روي جيم» هم با قدري اختلافات سطحي از اساس شبيه همان مرد قصه اول هستند، هر چند در هركدام از اين مردها يك خصلت بد، پررنگ تر است اما همه تك بعدي اند و پيچيدگي ها و تناقض هاي دروني يك شخصيت زنده را ندارند. مرد قصه عشق روي چاكراي دوم، دكتري شياد و بدچشم است كه مي كوشد از زني كه مستاجر او است سوءاستفاده كند. شوهر پري در قصه «من به توان تو» مردي است بي ادب كه رفتارش با پري و خانواده اش رفتاري زننده و تحقيرآميز است. مردهاي قصه «هاروت و ماروت» همگي جانورهايي هستند كه شهوت جلوي چشم هايشان را گرفته است. در تمام اين قصه ها تمركز تنها روي يكي از وجوه سرشت مردانه است و به همين دليل است كه مي گويم مردها هرگز با مجموع تناقض هاي رفتاري شان به حريم ساختاري قصه ها راه نمي يابند. البته در اين بين همان طور كه قبلاً گفتم قصه «با تشديد روي جيم» به خاطر حضور پدر راوي، يك استثنا است. هرچند نويسنده سردستي از كنار اين شخصيت كه قدري با ديگر مردهاي قصه ها متفاوت است، گذشته و او را در چند جمله خلاصه كرده است. پدر راوي در اين قصه سال ها راز گذشته مادر را در دل نگه داشته. وقت مشاجره او تنها سكوت مي كند و مهره هاي شطرنج به هم ريخته را دوباره مي چيند و سال ها بعد ناگهان منفجر مي شود و راز بدكاره بودن مادر را براي دخترش افشا مي كند و اين راز زندگي دختر را به هم مي ريزد. «با تشديد روي جيم» قصه يي است كه در آن بحران و دوپارگي تا حدي در زبان نيز اتفاق افتاده و زبان را دچار تنشي هرچند اندك كرده است.

    بحران زنانه در شكلي محافظه كارانه

    اما هرچه مردها با شكل هاي قراردادي و كليشه يي شان بيرون از ساختار و شكل قصه هاي مجموعه «عشق روي چاكراي دوم» مانده اند، نويسنده و پرداختن به بحران و آشفتگي هاي دروني زنان قصه هايش تا آنجا كه توانسته جسارت به خرج داده است و گاهي حتي از مرزهايي كه برخي نويسندگان پشت آنها توقف مي كردند و جلوتر نمي رفتند گذشته است هرچند اين جسارت، در چارچوب شكل روايي محافظه كارانه قصه ها، در هم شكسته است. از نمونه هاي موفق اما حرام شده اين جسارت، حركت در اعماق ذهن راوي قصه «من به توان تو» و شخصيت مادر، در قصه «با تشديد روي جيم» است.

    راوي «من به توان تو»، راوي زخم خورده يي است كه به تلافي اين زخم و براي فراموشي آن خود را به عمد آلت دست ديگران قرار مي دهد. اما روابطش با هيچ كس «يكي دو ماه بيشتر» دوام نمي آورد. او يك روز توي آينه خود را به شكل «دختري موسرخ كه كك و مك گونه هايش را پوشانده» مي بيند. اين دختر هميشه با راوي است و نمود روح دوپاره و پرتنش او. اما همين حضور دوپارگي به شكل دختري موسرخ كه هميشه به راوي چسبيده است، تنش دختري در آستانه جنون را در چارچوب يك قرارداد بارها به كار رفته داستاني، بي رمق كرده و زبان را از آغشته شدن به اين تنش و جنون، دور نگه داشته است. نويسنده در عين تلاش براي نزديك شدن به عمق تنش، كوشيده است بر روايت آن كنترل داشته باشد و همين كنترل محافظه كارانه، روايت را از تكه تكه شدن و شكاف برداشتن حفظ كرده و اجازه نداده است شكل و زبان قصه ها، عمق بحران را آشكار كنند. اينجاست كه جسارت راوي به بن بست فرم مي خورد و حرام مي شود. شايد بتوان گفت اين جسارت بيشترين ضربه را از نحوه روايت و همچنين موقعيت هاي داستاني خورده است كه پتانسيل دروني پذيرش آن را نداشته اند و آن را به شدت پس زده اند. گويا جسارت در ميانه راه با هراسي مواجه شده كه مستقيماً با موقعيت بيروني قصه ها مرتبط است. هراسي كه از بيرون در ناخودآگاه قصه ها رخنه كرده و آنها را از پيشروي بيشتر در روح و جسم شخصيت ها و زباني كردن اين پيشروي جسورانه بازداشته است.

    پشت نقاب تاريخ

    جست وجو در حاشيه هاي پنهان مانده تاريخ رسمي، رويدادهاي جزيي كه در پشت حوادث بزرگ تاريخي پنهان شده اند، تقابل تاريخ و واقعيت و حضور عنصري فراواقعي و ماوراءالطبيعي، مضمون هايي است كه در سه قصه «غم ميان بادهاي موسمي»، «به چهل روايت دخترانه» و «هاروت و ماروت» به آنها پرداخته شده است. مضمون هايي كه البته جديد نيستند و نمونه هايشان اتفاقاً در رمان ايراني فراوان است. «به چهل روايت دخترانه» آشكارترين شكل درآميختن تاريخ و افسانه و همچنين تقابل تاريخ با دغدغه ها و بحران هاي زندگي معاصر و در عين حال گره خوردن اين دو به يكديگر است. بهترين جاي قصه آنجاست كه آشكار مي شود دو استاد رقيب، جدل بر سر فرضيه يي تاريخي را بهانه تسويه حساب هاي شخصي شان قرار داده اند و همين موضوع، اقتدار دانشگاهي شان را درهم مي شكند. گرچه در اين قصه هم فرم و نحوه روايت، عمق شكاف اين اقتدار درهم شكسته را آشكار نمي كند. بحران دانشجويان اين قصه، شكل دخترانه تري از بحران زنان به ظاهر جا افتاده يي است كه بحران شان را در پس نقاب خشك استادي پنهان كرده اند اما آنجا كه نقاب ها مي افتد فرم قصه، دستپاچه و عجولانه جاي شان را مي گيرد و چهره هاي از نقاب بيرون افتاده را مي پوشاند. قصه «هاروت و ماروت» با تمام قصه هاي مجموعه «عشق روي چاكراي دوم» متفاوت است. بنيان اين قصه، حكايت معروف دو فرشته يي است كه به عذاب الهي دچار و در چاه بابل گرفتار شدند. جهان اين قصه، بر خلاف ديگر قصه هاي اين مجموعه، كاملاً مردانه است، گرچه در اين قصه هم مردها همان طور تك بعدي هستند.

    قصه، فضايي كابوس وار دارد كه آن را از فضاي ديگر قصه هاي مجموعه متمايز مي كند هرچند مضمون آن بيشتر شبيه حكايت هايي با نتيجه اخلاقي است.
     
    روزنام اعتماد
    علي شروقي
    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی