يك پيرمرد و يك آرمان
«دورنمات» هم نمايشنامهنويس بزرگي است هم رماننويس موفقي. اهالي هنر او را با سه رمان بزرگ «قول»، «سوء ظن» و «قاضي و جلادش» ميشناسند._
رمان «سوء ظن» درباره جنايتكاري جنگي است كه پس از جنگ در سوييس زندگي ميكند و رييس كلينيك لوكس و معروفي شده. قهرمان داستان بازرسي پير و از كار افتاده است كه با بيماري سرطان دست و پنجه نرم ميكند، اما نميخواهد بپذيرد كه ديگر از كار افتاده شده.
او هنوز به تواناييهاي ذهنياش و آرمان زندگياش يعني «عدالت» باور دارد. همه چيز از يك سوء ظن ساده به عكسي منتشر شده در يك مجله شروع ميشود و «برلاخ» بازرس پير و بيمار، ابعاد و زواياي اين سوء ظن را آنقدر باز ميكند و ميكاود
تا به رازي پي ميبرد، رازي كه دانستن آن ميتواند مرگ «برلاخ» را در پي داشته باشد.
«فردريش دورنمات» بر عكس ديگر داستاننويسان جنايي _پليسي قهرمانهايي جوان و قبراق خلق نميكند بلكه قهرمانان آثار او پيرمردهايي هستند كه عملاً به غير از مغزي فعال و جسارتي دروني هيچ ندارند، نه بازوهاي قوي، نه اسلحه، نه صورتهاي جذاب و جوان.
ويژگي بارز آثار داستاني «دورنمات» تحليل درونيات آدمهاي داستان است، او زواياي پنهان و پيداي ذهن و روح آدمهاي داستان را نشان ميدهد و اين «نشان دادن» نه صرفا در حرفهاي آنها بلكه در «عمل داستاني» و رفتارهاي آنها خودش را نشان ميدهد.
آن گاه كه در بيمارستان، جنايتكار جنگي نطق تند و تيز و منحصر به فردش را انجام ميدهد در تك تك سطرها نويسنده عوامل و مسير طي شده براي رسيدن جنايتكار به اين مرحله را نشان ميدهد.
ديالوگهاي «برلاخ» و جنايتكار جنگي آن چنان حساب شده و چند وجهي است كه مخاطب براي لحظهاي گمان ميكند آن را يك روانشناس بايد نوشته باشد: «انسان! اصلا انسان چي هست؟ من از داشتن اصول اعتقادي خجالت
نميكشم، مثل شما هم سكوت نميكنم. مثل مسيحيها كه به تثليت اعتقاد دارند كه در واقع سه بخش يك واحد را تشكيل ميدهند، من هم به دو چيز اعتقاد دارم كه در واقع يكي هستند. معتقدم كه چيزي هست و من هستم.
من به ماده اعتقاد دارم كه هم جرم است و هم انرژي، يك كهكشان غيرقابل تصور و يك جسم كرهاي شكل كه ميشود روي آن راه رفت، مثل توپ بچهها لمس كرد، كه روي آنها زندگي ميكنيم و سفر ميكنيم از ميان خلاء پر مخاطره فضا ... و فكر ميكنم موجوديت من اين حق را به من ميدهد تا هر كاري دلم ميخواهد بكنم...». (صفحه 147 و 146).
«دورنمات» به واسطه اين كه فنون نمايشنامهنويسي و موقعيتهاي نمايشي را ميشناسد در ايجاد موقعيتها و صحنههاي ويژه و باورپذير موفقتر عمل ميكند و به همين دليل تك به تك صحنههاي اين رمان مانند يك فيلم در ذهن مخاطب به تصوير در ميآيد.
«سوء ظن» را منتقدان اروپايي و آمريكايي يكي از شاخصههاي آثار پليسي جنايي ميدانند، اثري كه در آن بيشتر به چرايي جنايت و روح سركش و پيچيده يك جنايتكار پرداخته شده است.
رمان «سوء ظن» به تازگي توسط نشر ماهي عرضه شده است.
ایبنا
|