صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    4 آذر 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 11249
    ديروز: 5554
    جمع کل: 30555281
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: مروری بر ترجمه های «شازده كوچولو» و چند كتاب خواندنی دیگر
    مروری بر ترجمه های «شازده كوچولو» و چند كتاب خواندنی دیگر
     
    شازده كوچولو
    ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۷
     
    برای ما (من و خانواده ام) دیوان حافظی آورده اند. برگ برگ. با عنوان «فال حافظ». شامل ۵۶ برگ. روی مقوایی بسیار خوب و محكم. برگ ها داخل جعبه یی شیك قرار دارد با روبانی و بند و بساطی،
    در یك سو نقاشی ایرانی (مینیاتور) و در سوی دیگر غزلی از حافظ و خط خوشنویسی و اطراف غزل هم بخش هایی از همان نقاشی اما بسیار كم رنگ.
    معلوم نیست غزل ها از روی كدام نسخه نوشته شده است. هنوز فرصت نكرده ام آن را با نسخه های معتبری (چون غنی- قزوینی، خانلری، نیساری و سایه) مقابله كنم.بدا به حال خواننده یی كه بخواهد با این نقاشی ها، معنی و مفهوم غزل های حافظ را بفهمد (و بدا به حال حافظ،).
    مثلاً برای غزل با مطلع؛ «گل در بر و می در كف و معشوق به كام است/ سلطان جهانم به چنین روز غلام است»
    تصویر زنی را می بینیم كه زن آهویی را در آغوش كشیده است. انواع و اقسام ریاحین، ازهار، پرندگان و چرندگان دور و بر زن در زمین و آسمان پراكنده اند. شیری هم سرش را از لای بوته ها درآورده است. آرام و دست آموز می نماید. در دست راست كادر نقاشی بر زمینه یی به رنگ آبی، ماه هم می درخشد.
    نمی دانم چرا نقاشان (نگارگران) معاصر، حافظ، سعدی، مولوی و فردوسی را مصادره كرده اند؟ آیا به تقلید از نگارگران سلفشان؟ چرا هیچ نگارگری سراغ اشعار نیما، شاملو، فروغ و اخوان ثالث نمی رود؟،
    (چه شود اگر بشود،)
    باری، می خواستم جسارت كنم و بگویم این آثار به هیچ وجه برازنده غزل های حافظ كه نیست، هیچ، توهینی هم هست.
    تلخم.
    كلی كتاب نخوانده دور و برم جمع كرده ام، اما نمی دانم چرا حوصله خواندن كارهای تازه را ندارم. دلم می خواهد بعضی چیزها را كه قبلاً خوانده ام دوباره بخوانم.
    می روم سراغ كتاب «خواب و خاموشی» نوشته شاهرخ مسكوب، كه خودش مدتی است با هفت هزار سالگان سر به سر است.
    این كتاب سه مرثیه است با عنوان های؛ «قصه سهراب و نوشدارو» درباره سهراب سپهری، «به یاد رفتگان و دوستداران» درباره هوشنگ مافی و «غروب آفتاب» درباره امیرحسین جهانبگلو.
    از این سه نوشته، نوشته دوم در ایران به چاپ نرسیده است. به خاطر برهنگی زبان، كه به قول ناشر آن در لندن «شاید در ذائقه كسانی، تندتر از اندازه - كدام اندازه؟ - تلقی شود. اما همین تندی بی پرده و خاكی، به رغم نثر پوشیده و فاخر او در نوشته های تحقیقی اش شورانگیز است.»
    ای كاش خود مسكوب می توانست برای مرگ خودش هم مرثیه یی بنویسد، باری، دارم دوباره این كتاب را می خوانم.
    سطرهای آخر نوشته دوم را در اینجا می آورم؛ «... حالا تو هم به سنگینی كوه خوابیده یی. در خواب و خاموشی با كوه و زمستان و در عدم با تمامی هستی یكی شده یی. تقلای من بی ثمر است، این خواب عمیق را نمی توان آشفت. تو به ندای من جوابی نمی دهی. كوه نیستی كه اگر اسم تو را فریاد كنم دست كم صدای خودم را باز بشنوم. تو مرگ كوهی، صدا را نمی گیری و انعكاس آن را بازنمی گردانی، یعنی كه «از این دو راهه منزل» گذشته ایم و دیگر نمی توانیم به هم برسیم، آدمیزاد یك بار به دنیا می آید اما در هر جدایی یك بار تازه می میرد. مرگ دردی است كه درمانش را با خود دارد، چون وقتی برسد دیگر دردی نمی ماند تا درمانی بخواهد. اما جدایی «دردی ست غیر مردن، كان را دوا نباشد/ پس من چگونه گویم كاین درد را دوا كن»...
    ● ردپای فرشتگان بر سپیدی كاغذ
    آنچه از رعنایی جان «سنت اگزوپری» این انسان شگفت انگیز به جای ماند، ردپای فرشتگان است بر سپیدی كاغذ، (لئون پل نارگ) «شازده كوچولو» اثر درخشان و بی همتای سنت اگزوپری، تاكنون به بیش از صد زبان و در بعضی از زبان ها چندین بار، ترجمه شده و پرخواننده ترین كتاب در سراسر جهان است. طبق یك نظرسنجی كه در سال ۱۹۹۹ در فرانسه به عمل آمد و در روزنامه «پاریزین» به چاپ رسید، این كتاب محبوب ترین كتاب مردم در قرن بیستم بوده و از این رو «كتاب قرن» نام گرفته است.
    «شازده كوچولو» را آنتوان دو سنت اگزوپری به سال ۱۹۴۳ در امریكا نوشته و همان جا منتشر كرده بود. در آن زمان، در بحبوحه جنگ جهانی دوم، كشور فرانسه تحت تسلط آلمان بود و فرانسویان از تنگی آذوقه و سوخت رنج می كشیدند. سنت اگزوپری در تقدیم نامه كتاب به «لئون ورت» به این شرایط اشاره می كند. او می نویسد؛ «از بچه ها پوزش می خواهم كه این كتاب را به یكی از آدم بزرگ ها تقدیم كرده ام، دلیل خوبی برای این كار دارم. این آدم بزرگ بهترین دوست من در جهان است. دلیل دیگری هم دارم، این آدم بزرگ می تواند همه چیز را، حتی كتاب هایی را كه برای بچه هاست، بفهمد. دلیل سومی هم دارم، این آدم بزرگ ساكن فرانسه است و آنجا از گرسنگی و سرما رنج می برد و نیاز به دلجویی دارد.»
    در ایران اولین كسی كه شازده كوچولو را به فارسی ترجمه كرد زنده یاد محمد قاضی بود. نخستین چاپ ترجمه قاضی به سال ۱۳۳۳ از سوی «كتابخانه ایران» منتشر شد.قاضی در معرفی نویسنده و اثرش می نویسد؛ «اگزوپری نویسنده یی است انسان دوست، نازك خیال، باذوق و توانا. شیوه نگارش اش بسیار ساده، شیرین، روان، سهل و ممتنع است. مطالب ژرف فلسفی را در قالب عبارت های بسیار ساده و كوتاه و تقریباً بچگانه چنان استادانه می ریزد كه فلسفه دوست داشتن و عواطف انسانی در خلال سطرهای آن به ساده ترین و در عین حال عمیق ترین شكل تجزیه و تحلیل شده. شازده كوچولو شعری است منثور و نثری است شاعرانه.»
    ترجمه قاضی بارها و بارها از سوی انتشارات امیركبیر تجدید چاپ شد. امیركبیر در پی تغییر و تحولات در مدیریت و اداره این موسسه، پس از انقلاب تا سال ۱۳۶۹ تجدید چاپ شازده كوچولو به ترجمه قاضی را متوقف كرد. در این فاصله نسخه هایی از این كتاب كه در انبار امیركبیر یا دیگر كتابفروشی ها مانده بود، تك تك و اینجا و آنجا به قیمت گزافی نسبت به قیمت پشت جلد فروخته شد.
    امیركبیر بعدها تجدید چاپ این كتاب را در دستور كار خود قرار داد. نسخه یی از این كتاب كه در كتابخانه نگارنده وجود دارد چاپ چهاردهم به تاریخ ۱۳۷۱ است كه شركت سهامی كتاب های جیبی با همكاری موسسه انتشارات امیركبیر منتشر كرده است. در شناسنامه كتاب آمده است؛ چاپ سیزدهم در ۱۳۶۹ و چاپ چهاردهم ۱۳۷۱.
    احمد شاملو ترجمه یی دیگر از این كتاب را نخستین بار به سال ۱۳۵۸ در «كتاب جمعه» با عنوان «شاهزاده كوچولو» به چاپ رساند و بعدها نشر ابتكار آن را به صورت كتاب همراه با نوار صورتی با صدای احمد شاملو و موسیقی «گوستاو مالر» به بازار عرضه كرد. در چاپ اول نشر ابتكار به تاریخی نامعلوم آمده است؛ نام اصلی این كتاب پرنس كوچولو است و معادل فارسی پرنس به هر حال «شاهزاده» نیست، با گذشت بسیار چیزی است در حدود «امیر». بدین جهت عنوان مسافر كوچولو را كه برای این برگردان پیشنهاد شد پذیرفتم هر چند كه پیشاپیش در نظر خواننده سختگیر از سكه افتاده باشد، در متن نیز تا هنگامی كه پرنس در اخترك خویش است از او به «امیر» یاد می شود و در موارد دیگر به «مسافر كوچولو» و این تنها مورد دخالت مترجم در كار نویسنده است.
    با این حال و با این توضیح شاملو، همین كتاب با عنوان های «شهریار كوچولو»، «شاهزاده كوچولو»، «مسافر كوچولو» و «شازده كوچولو» به ترجمه شاملو بارها تجدید چاپ شده است.
    شاملو مترجم گرانقدری است، به خصوص در ترجمه شعرهای فرنگی، اما از آوردن «اخترك» (اختر به معنای ستاره به اضافه كاف تصغیر) خواننده این كتاب به ترجمه قاضی را شگفت زده می كند. شازده كوچولوی ترجمه شاملو، پسر بچه یی تهرانی را به یاد می آورد كه حرف های گنده گنده می زند كه «شعر منثور شاعرانه» (به قول قاضی) سنت اگزوپری را به گفت وگو و كلامی عامیانه تبدیل می كند.
    نگارنده این سطور در بارها و بارها خواندن ترجمه قاضی، كه كلمه به كلمه و سطر به سطر آن را در یاد دارد، از ترجمه شاملو سخت جا خورد و هرگز نتوانست با آن ارتباطی برقرار كند و دوستش بدارد كه البته این فقط یك نظر و سلیقه شخصی است.
    سومین مترجم این كتاب به فارسی «اصغر رستگار» است كه كتاب را با عنوان «شازده كوچولو» به انتشارات نقش خورشید اصفهان سپرده است. نگارنده این سطور در كتابخانه اش چاپ دوم به تاریخ ۱۳۷۸ را دارد. اصغر رستگار در یادداشتی می نویسد؛ «مترجم این كتاب، پس از اتمام ترجمه، هرجا به آدم بزرگی می گفت كه كتاب شازده كوچولو را ترجمه كرده و به ناشر سپرده است، فی الفور با این سوال روبه رو می شد كه؛ چرا؟ مگر از این كتاب ترجمه های دیگری نبود، آن هم حاصل همت نام آورانی بی نیاز از معرفی و پاسخ مترجم فقط همین بود كه من این كتاب را دوست داشتم و دوست داشتم یك بار هم من آن را ترجمه كنم. داعیه یی نداشتم، اما هنگام ترجمه آن احساس می كردم یك بار دیگر معصومیت و سادگی دوران كودكی را تجربه می كنم.»
    اعتراف صادقانه، معصومانه و ساده مترجم در آوردن دلیل ترجمه مجدد، فقط به خاطر دوست داشتن كتاب ارزش تازه یی به ترجمه نمی دهد و در بسیاری جاها ترجمه ساده قاضی را مشكل كرده است، مثلاً در برخورد شازده كوچولو با پادشاه.
    محمد قاضی؛ «اعلیحضرتا، عذر می خواهم از اینكه از شما سوال می كنم. پادشاه به شتاب گفت؛ من به تو فرمان می دهم كه از من سوال كنی.»
    اصغر رستگار؛ «اعلیحضرتا، اجازه می فرمایید، جسارتاً سوالی بپرسم... پادشاه فی الفور جواب می دهد؛ به تو دستور می دهم بپرسی.»
    نگارنده این سطور اگر اشتباه نكند در سال های ۴۳ تا ۴۵ شازده كوچولو را كه به نمایشی تبدیل شده بود، با بازی بازیگرانی خردسال در سالن اداره هنرهای دراماتیك (چهارراه آب سردار) بر صحنه دیده است.
    در تیرماه ۱۳۷۶ دكتر احمد كامیابی مسك را كه در سفری كوتاه از فرانسه به ایران آمده بود در دفتر روزنامه یی كه روزگاری در آن به كار اشتغال داشتم، دیدم. دكتر برای من كتابی آورد با نام «در جست وجوی دوست» كه بر اساس قصه شازده كوچولو برای تئاتر ترجمه و تنظیم شده بود.
    كتاب حكایت می كند كه در سال ۱۳۴۹ تنظیم و ترجمه شده است و از دهم خرداد ۱۳۵۷ برای اولین بار به مناسبت سال جهانی كودك در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه در تهران به روی صحنه آمده است كه كارگردان آن محمود ابراهیم زاده بوده است. همین نمایشنامه در سال ۱۳۶۷ نیز به زبان فرانسه تحت عنوان «شازده كوچولو» ابتدا در مدرسه بوفون در كارتیه لاتن پاریس، سپس در آمفی تئاتر بزرگ دانشگاه سوربن و همچنین در سال ۱۳۶۸ در آمفی تئاتر سوربن به كارگردانی دكتر احمد كامیابی مسك به روی صحنه رفته است.
    كتابی را كه دكتر كامیابی به من (اما در نوشته صفحه اول به خط خودشان به پسرم «بامداد») هدیه كرده است از انتشارات كامیابی مسك و به دو زبان فارسی و فرانسه است. یادآور می شود در سال های اول انقلاب موسسه یی چندین نوار صوتی به بازار فرستاد كه یكی از آنها شازده كوچولو بود با ترجمه محمد قاضی تنظیم ایرج گرگین گوینده رادیو.
    در مقام معلم به یاد دارم در سال های ۱۳۵۰ یا ۱۳۵۱، بخش هایی از كتاب شازده كوچولو به ترجمه محمد قاضی در دو درس پیوسته، در كتاب فارسی كلاس اول راهنمایی آمده بود و تدریس می شد.
    تابستان ۱۳۷۹ در دنیای كتاب و سرگذشت شازده كوچولو، سال مهمی است. در این سال انتشارات نیلوفر چاپ اول كتاب «شازده كوچولو» را با ترجمه «ابوالحسن نجفی» منتشر می كند. یك سال نمی گذرد كه در بهار ۱۳۸۰ چاپ دوم آن در ۵ هزار نسخه منتشر می شود.
    حالا می توانید با یك حساب سرانگشتی دریابید ترجمه این كتاب از قاضی تا نجفی در ایران چه فروشی كرده است و مهم تر اینكه این كتاب، كتاب چندین نسل از كتابخوانان ایرانی از بچه ها تا بزرگ ها بوده است. ترجمه ابوالحسن نجفی مترجم گرانقدر و برجسته حرف آخر را در ترجمه های این كتاب می زند، با زبانی پیراسته و ساده و با پشتوانه ترجمه های دیگر نجفی.
    اگر نگارنده این سطور بگوید كه در عمر شصت ساله اش صد بار این كتاب را خوانده است و صدها بار برای «شازده كوچولو»هایی كه شاگردش بوده اند هدیه داده، تعجبی هم ندارد چرا كه او و شاگردانش جزء آدم هایی بوده اند كه كتاب آنها را «اهلی» كرده است.می دانید «اهلی كردن چیز بسیار فراموش شده یی است، یعنی؛ علاقه ایجاد كردن...» می دانید، «آدم اگر تن به اهلی شدن بدهد، بسا باید كمی هم گریه كند.»
     
    روزنامه اعتماد
    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی