رمان جديد پلاستر نويسنده محبوب و معروف آمريكايى به نام «مرد توى تاريكي» (انتشارات «هنرى هولت»، 192 صفحه، 23 دلار) منتشر شد. داستان اين كتاب درباره پيرمردى است كه هر شب به تنهايى در تاريكى دراز مىكشد و به دليل حادثه تصادف با اتومبيل لنگلنگان راه مىرود و فكر مرگ دست از سرش بر نمىدارد. او براى اينكه در ساعات بى خوابىاش كارى انجام داده باشد داستانى را درباره مردى در ذهن خود مىسازد كه روزى از خواب بيدار مىشود و خود را در يك آمريكاى ديگر مىيابد؛ آمريكاى ديگرى كه در آن نه حادثه 11 سپتامبرى وجود دارد و نه جنگ با عراق؛ ولى در عوض در اين آمريكا يك اتفاق ديگر رخ مىدهد؛ يعني، انتخابات بحث انگيز رياست جمهورى كشور را به دو قسمت سرخ و آبى تقسيم مىكند و باعث به وجود آمدن جنگ داخلى مىشود؛ جنگ داخلىاى كه جان ميليونها انسان را مىگيرد. رمان جديد پل استر بين اين دو قصه در تناوب است؛ يكى قصه اى فكورانه و ديگرى قصه اى فانتزي. هر دو اين قصهها هم در ارتباط با يك منتقد كتاب بازنشسته به نام «آگوست بريل» هستند؛ او كه با يك اتومبيل تصادف كرده اكنون در منزل دخترش واقع در «ورمونت» دوره نقاهت خود را مىگذراند. بريل همسرش را به دليل ابتلا به بيمارى سرطان از دست داده و از مرگ وحشتناك دوست سابق نوه اش بسيار ناراحت و مضطرب است. بريل به همراه نوهاش كه او هم دارد در خانه مادرش دوره بهبودى خود را پشت سر مىگذارد، تمام روز از كانالهاى تلويزيون فيلمهاى عالى تماشا مىكند تا افكار بد را از خود دور كند.بريل شب هنگام طرح داستان شخصيتى به نام «اوون بريك» را مىريزد كه يك شعبده باز نگونبخت است. او يك شب به رختخواب مىرود و وقتى بيدار مىشود مىبيند در يك گودال در آمريكا قرار دارد كه هيچ شباهتى به آمريكايى كه او مىشناسد ندارد. جورج دبليو بوش رئيس جمهور ايالات متحده است، يا دست كم رئيس جمهور آن ايالتهايى است كه از اتحاديه جدا نشدهاند. ايالات مستقل آمريكا براى خود شان نخستوزير دارند، ولى درگيرىها و تعارضها جامعه را دچار فرو پاشى كرده است. هيچ كانال تلويزيونى اى وجود ندارد، تعداد اتومبيلها بسيار كم است، و همه جا را فلاكت و نكبت فرا گفته است. بريك تا مىآيد بفهمد كه كجا است، به او ماموريت داده مىشود مرد مرموزى را كه چنين وضعيت دهشت بارى را در خيال خود تصور كرده ترور كند. و بريك از اينجا بى وقفه راه دنيايى بى رحم و عجيب و غريب را پيش مىگيرد. پل استر در اينجا بسيارى از مضامين آشناى خود را مورد استفاده قرار مىدهد. آرامش در هنر نهفته است. داستان در داستان آميخته مىشود و به نظر مىرسد كه قواعد واقعيت قابل تغييرند. در اينجا هم مثل خيلى از ديگر رمانهاى استر، خواننده نمىداند رمان «مرد توى تاريكي» سر از كجا در خواهد آورد. ولى حواس تان باشد: اين رمان خواننده را نسبت به ديگر كارهاى استر به مكانهاى كمترى مىبرد.
اين كتاب هرچند آمريكاى نابود شده اى را به تصوير مىكشد، ولى دغدغهاش چندان سياست نيست و بيشتر درباره اين موضوع است كه يك پيرمرد تلاش مىكند با سياهى شب مرده كنار بيايد.البته ايرادهاى كوچكى هم به اين رمان وارد است. پايان رمان كمى خارج مىزند، شايد به اين دليل كه اين پايانى است كه خيلى از ديگر نويسندگان نيز به آن مىرسيدند. در حالى كه «مرد توى تاريكي» رمان كوتاهى است، مىتوانست از اين كوتاه تر هم باشد. مثلا در جايى از رمان پدربزرگ فيلم كلاسيك «داستان توكيو» را خلاصه وار تعريف مىكند ولى پنج صفحه به اين قضيه اختصاص داده مىشود. البته شايد مضمون اين فيلم يك جورهايى با محتواى رمان مرتبط باشد ولى آخر پنج صفحه؟! مثل اين است كه براى يك راه صاف و هموار سرعت گير گذاشته باشند!