مجموعه «داستانهاي كريسمس» شامل پنج داستان از چارلز ديكنز، نويسنده انگليسي است كه به فارسي ترجمه شده است.
چارلز ديكنز در 1812 در همپشايز انگلستان متولد شد. او از كودكي علاقه خاصي به خواندن داشت تا جائي كه كودكي خود را با خواندن رمانهاي توبياس اسمات نويسنده اسكاتلندي و هنري فيلدينگ نويسنده و نمايشنامهنويس انگليسي گذراند. ديكنز از سن دوازده سالگي به دليل مشكلاتي كه براي خانوادهاش پيش آمد مجبور به كار در كارخانه وارن شد. او در 1827 در دفتر وكيلي مشغول به كار شد. اما او وكالت را كه شغل آينده او محسوب ميشد، به عنوان يك حرفه دوست نداشت و پس از زمان كوتاهي به عنوان يك تندنويس به روزنامهنگاري روي آورد. اين كار باعث شد اولين اثر خود «طرحهايي از باز» را بنويسد. او سپس با رمان «يادداشتهاي پيك ويك» به شهرت رسيد. آثار ديكنز با شيوايي شعري و طنزي روان ارائه شدند و شخصيتهاي خلق شده در داستانهاي او در زمره ماندگارترين شخصيتهاي داستاني قرار گرفتند. آنچنان كه گويي بسياري از آنها همچون اسكروچ، خانم هاويشام و اليور توييست خارج از داستانهاي خود به زندگي ادامه ميدهند. بيشتر آثار ديكنز به دليل حرفه او ابتدا به شكل داستانهايي دنبالهدار، هفتگي يا ماهانه در مجلات و روزنامهها چاپ ميشدند و بعد از آن به صورت كتاب منتشر شدند. مرحله منتشر شدن رمانها دو ويژگي را براي آثارش به دنبال ميآورد. يكي اينكه ديكنز بازخوردهاي خوانندگانش را ميگرفت و سعي ميكرد داستان را مطابق ميل آنها پيش ببرد و ديگر اينكه رمانهايش را با پاياني منطقي تمام ميكرد. آثار ديكنز همواره به مسائل اجتماعي ميپرداختند و نشاندهنده مخالفت او با فقر و طبقهبنديهاي ظالمانه جامعه ويكتوريا بودند. ديكنز در آثارش هيچگاه نگاه همدلانه با فقرا و مردم عادي را از دست نداد و در مقابل، نگاه شكاكش به طبقه مرفه نيز از ميان نرفت. نويسندگان در آثارشان زندگي واقعي خود را به نمايش ميگذارند. چارلز ديكنز نيز از اين واقعه مستثني نبوده و نيست. رمان «ديويد كاپرفيلد» او شرح حالي از زندگي واقعياش محسوب ميشود. همچنين صحبتهاي او درباره مسائل حقوقي در «خانه يأس»؛ تنها از ذهن چالز منشي وكيل، تراوش ميكند. پدر نيكلاس نيكلبي تصويري از پدر ديكنز و خانم ميكابر تصويري از مادر او هستند. از ديگر آثار او ميتوان به «اليور توييست»، «دوريت كوچولو»، «آرزوهاي بزرگ»، «داستان دو شهر» و «دوران مشقت» اشاره كرد. «داستانهاي كريسمس»، مجموعه پنج داستان است كه در فاصله سالهاي 1843 تا 1848 نوشته شدهاند. «هديه كريسمس» يا «سرود كريسمس» معروفترين و شناختهشدهترين آنها است. از زمان شكلگيري سينما، از اين داستان نسخههاي بيشماري ساخته شده است. ايده اصلي «سرود كريسمس» در اكتبر 1843 به ذهن ديكنز رسيد و وي آن را در نوامبر همان سال به پايان برد. او در ژانويه 1844 به يكي از دوستان خود نوشت: «چارلز ديكنز هنگام نوشتن هديه كريسمس گريست، خنديد و باز هم گريست.» اين كتاب داستان اخلاقي بسيار سادهاي دارد كه نويسنده شخصيتهايش را به رستگاري ميرساند. ديكنز در اين داستان اسكروچ، مارلي و تيم كوچولو را به جهان داستاننويسي معرفي كرده است. داستان بعدي «زنگها» است. اين داستان در واقع همراهي براي «هديه كريسمس» شمرده ميشد و ديكنز آن را در نهايت بيقراري نوشت. او در اين داستان لحني ملايم و شاد را انتخاب ميكند در حاليكه اين كتاب را ضربهاي كوبنده از سوي بينوايان ميخواند. در اين داستان مسائل اجتماعي محوريت اصلي داستان را بر عهده دارند. ديكنز براي نوشتن اين داستان يك ماه خود را زنداني كرده بود و هنگامي كه آن را به پايان برد نوشت «خدا را شكر، زنگها را به پايان رساندم، امروز و در اين لحظه دوست دارم از صميم قلب بگويم دست به عملي زدهام كه زنان آن را فريادي از ته دل مينامند.» در صفحه عنوان «زنگها» آمده است؛ داستاني تخيلي درباره زنگهايي كه سال كهنه را بدرقه كرده و به پيشواز سال نو ميروند. زنگها را مارك لمون و گيلرب آ. ا. بكت به نمايشنامه در آوردهاند و براي اولين بار در دسامبر 1944 در تئاتر آدلفي روي صحنه رفت. «جيرجيركي در بخاري» سومين داستان كريسمس است. ديكنز در هنگام نوشتن اين داستان در وضعيت روحي بسيار بدي از نظر نوشتن قرار گرفت، هر چند كه اين وضعيت با داستان چندان ارتباطي نداشت. صفحه آغاز اين داستان با جمله «داستاني تخيلي درباره خانه توصيف شد» در كريسمس 1945 منتشر شد. هنوز زمان زيادي از انتشارش نگذشته بود كه اقتباسهاي نمايشي بسياري از آن صورت گرفت و در سالنهاي بزرگ تئاتر به روي صحنه رفت. داستان «نبرد زندگي» داستان چهارم اين مجموعه، هنگام اقامت چارلز ديكنز در سوئيس شكل گرفت. ديكنز اين داستان را همزمان با رمان «دامبي و پسر» (1846 تا 1848) شروع كرد. ماندگار شدن ديكنز در شهري ساكت و بي سر و صدا در سوييس و آغاز كردن دو كار همزمان مشكلات «نبرد زندگي» را به بينهايت رساند. براي روشن شدن سختي كار نوشتن در زماني كه «نبرد زندگي» نوشته ميشد از زبان ديكنز چنين روايت ميشود: «تمام هفته گذشته خواب ميديدم كه «نبرد زندگي» مجموعهاي از راهروهاي تو در تو است كه من سرتاسر شب را به شكلي دردناك در آنها سرگردان هستم، به گونهاي كه يافتن راه درست و خلاصي از دستشان برايم غير ممكن است. فكر نميكنم شنبه يك ساعت هم خوابيده باشم. دائم با داستان كلنجار ميرفتم؛ يك آشفتگي روحي بسيار هولناك!» داستان با اين كلمات معرفي شده بود؛ يك داستان عاشقانه و تاريخ 1846 بر روي آن نوشته شده بود. نسخه نمايشي اين داستان در تئاتر ليسيوم در دسامبر 1946 توسط البرت اسميت و در ژانويه 1847 توسط ادوارد استرلينگ به اجرا درآمد. آخرين داستان اين مجموعه و پنجمين آن «تسخير شده» است. در سال 1847 نگارش دامبي و پسرش همچنان ادامه داشت و به علت دقت زيادي كه اين داستان ميطلبيد ديكنز وسوسه شده بود كه داستان كريسمس آن سال را ننويسد. اما زمان نوشتن داستان هيچ مسئله و مشكل خاصي پيش نيامد و كتاب درست قبل از كريسمس 1848 منتشر شد. اجراي بسيار ارزشمندي از «تسخير شده» توسط مارك لمون در آدلفي به روي صحنه رفت. اين داستان مانند ديگر داستانهاي مجموعه «داستانهاي كريسمس» موفقيت بسياري را به دنبال داشت و آخرين داستان اين مجموعه محسوب ميشد. كتاب «داستانهاي كريسمس» را پرويز همتيان بروجني ترجمه كرده و مهديه احمد ساوجي كار ويراستاري آن را به عهده داشته است. اين كتاب را مؤسسه انتشارات اميركبير با شمارگان 1500 نسخه در 605 صفحه و قيمت 7200 تومان منتشر كرده است.