كتاب «حكمةالشراق» را سهروردي بزرگترين و ارجمندترين اثر خود دانسته و همه مطالبي را كه به قول خود حاصل خلوتها و خلسههاي اوست، در آن كتاب آورده است. دكتر سيديحيي يثربي درباره اين اثر و تطبيق آراي شيخ اشراق با ابن سينا كتاب «حكمت اشراق سهروردي» را به رشته تحرير درآورده است.
حكمةالاشراق سهروردي، اثري عميق و پرنكته است كه اصول و مباني «فلسفه اشراق» را تبيين ميكند، فلسفهاي كه جايگاه مهمي در نظام فكري انديشههاي فلسفي مسلمانان دارد.

اثر حاضر كه ترجمه و شرح حكمةالاشراق است به قلم دكتر سيديحيي يثربي به نگارش درآمده است. وي با تدريس پنجاه دوره متن حكمةالاشراق، با تسلط و چيرهدستي كوشيده گزارشي از اين كتاب را به فارسي و بر اساس تطبيق ديدگاههاي سهروردي با ديدگاه ابنسينا و نقد و داوري درباره كارهاي سهروردي ارايه كند. اين اثر، علاوه بر علاقهمندان فلسفه و حكمت اشراق، براي تدريس در مقاطع مختلف دانشگاهي از كارشناسي تا دكترا، قابل استفاده است.
همچنان كه در اين كتاب نيز آمده است، ابوالفتوح شهابالدين يحييبن حبشبن اميرك سهروردي، سال 549 هجري در سهرورد زنجان متولد شد. نزد مجدالدين جيلي در مراغه و ظهيرالدين قاري در اصفهان، علوم اسلامي را آموخت. پس از اتمام تحصيلات ظاهري به سير و سياحت در شهرهاي مختلف ايران و ديدار با مشايخ صوفيه پرداخت، وي از درس و بحث بريد و در عزلت و انزوايي كه همراه با سير و سفر بود، به سلوك و مجاهده همت گماشت.
سهروردي سفرهايي به آناتولي و سوريه كرد. در حلب با ملكظاهر پسر صلاحالدين ايوبي ملاقات كرد. ملكظاهر مجذوب سهروردي شد و از او خواست تا در حلب بماند. وي به دليل نوشتههايش و نيز بيباكي و ابداعات و چگونگي زندگياش، همواره مورد رد و انكار علماي بلاد بود. محبت و حمايت ملكظاهر شانزده ساله، او را در برابر علماي حلب دلير ساخت. گرچه ملكظاهر از شكستن هيبت علماي شهر كه شايد چندان اعتنايي به اين امير جوان نداشتند، خشنود بود؛ اما وقتي كه آنان تيغ كين آختند، غرور امير جوان را شكستند و سهروردي را به پاي محاكمه كشاندند و جرمهاي گوناگون به او نسبت دادند؛ از ارتباط با اسماعيليه تا ادعاي نبوت. تا جايي كه خواستار قتل او شدند. ملكظاهر بياعتنايي كرد و آنها نزد صلاحالدين ايوبي شكايت بردند. سرانجام بر اثر پافشاري آنها، سهروردي به زندان افتاد و در سال 587 در سن 38 سالگي به علت گرسنگي يا خفگي از پاي درآمد و با عنوان اهانتآميز «مقتول» معروف شد!
از سهروردي حدود 50 كتاب و رساله بر جاي مانده كه از آن ميان ميتوان به حكمةالاشراق، تلويحات، المشارع و المطارحات، مقاومات، هياكلالنور، الالواحالعماديه، پرتونامه، يزدانشناخت، الغربةالغربيه، آواز پر جبرئيل، عقل سرخ و صفير سيمرغ، اشاره كرد.
درباره سهروردي، دو گروه به افراط و تفريط، سخن گفتهاند: يكي او را چنان بزرگ ميدانند كه هركسي نبايد به خود اجازه ادعاي فهم مطالب او را بدهد. اينان مقلدان خودباخته گذشتگاناند كه هميشه رو به گذشته دارند و هرگذشتهاي را از آيندهاش كاملتر و داناتر ميدانند! اگر سخن اينان درست باشد، هيچگاه نبايد انديشه درست و ابداع تحول آميزي، پديدار شود.
براساس مطالب كتاب، روشنانديشان غرب، آينده را به جاي گذشته، قبله اميد و آرزوها قرار دادند كه درست نيز همين است. هر نسلي بايد بر معارف نسل پيش چيزي بيفزايد و روز به روز دانش و معرفت را تكامل بخشد. متاسفانه عدهاي كه مراكز دانشگاهي فلسفه و كلام و عرفان ما را در اختيار دارند هنوز به اين نكته توجه نكردهاند و هرگونه نقد و نوآوري را گستاخي شمرده و نامطلوب ميدانند.
اما گروه ديگر، چنان غرق در جمود و تعصب دينياند كه هرگونه دانش و انديشهاي را كه در متن ديني(كتاب و سنت) سابقه نداشته باشد، نامشروع و بر خطا ميشمارند. آنان نه تنها فلسفه و حكمت اشراق، بلكه طبيعيات، رياضيات، كلام و منطق را نيز خطرناك ميدانند. اين اثر با اين افراط و تفريطها كاري ندارد، بلكه سهروردي را فقط از نگرگاه تاريخ فلسفه بررسي ميكند.
جادوگري، آغاز دانش پزشكي است؛ چنان كه افسانه و اسطوره سرآغاز تفكر فلسفي است. در تاريخ تفكر، يونانيان را به سبب يك كار بزرگ ستودهاند و آن، اقدام به تحول از باورهاي افسانهاي به باورهاي عقلاني است. تلاش براي تفسير عقلاني جهان، با حكماي پيش از سقراط؛ يعني دموكريت، تالس، هراكليت و همفكرانش آغاز شد و با ارسطو و پيروان او ادامه يافت.
جريان ديگر در سرزمين يونان، جريان افسانهاي غير عقلاني نيرومندي بود كه با اورفئوسيان و فيثاغوريان و افلاطونيان دنبال شد و سرانجام در تعاليم فلوطين به نظم نهايي خود دست يافت.
بعد از فلوطين (قرن سوم ميلادي) براساس زمينههاي نيرومند اين جريان غير عقلاني، جا براي دقتهاي عقلاني تنگ شده بود. پيروان فلوطين، يك مكتب علمي راه انداخته بودند كه به يك دين اسطورهاي شبيهتر از مكتب فكري فلسفي بود، از اينرو به آساني در قالب مسيحيت نوپاي، نيازمند محتوا جا گرفت و خود به عنوان مكتب، تدريجا ناپديد شد. در قرن ششم ميلادي، پيش از ظهور اسلام، تعاليم غير مسيحي، فكر و فلسفه به فرمان امپراتور «پوستي نيانوس» (ژوستنين) ممنوع شد.
اسلام برخلاف همه اديان موجود آن زمان، بر عقلانيت مباني و اصولش تاكيد دارد، اين يك معجزه است. به همين دليل، اسلام و مسلمان شدن مسيحيان شامات و مسلمان شدن شرق ايران كه پيرو تعاليم اديان هندي بودند، در جهان اسلام نيز زمينه را براي نفوذ اين جريان غير عقلاني آماده كرد. در نيمه اول قرن دوم هجري، شاهد پيدايش تصوف هستيم كه تركيبي از آموزههاي هندي و نوافلاطوني بود. اگر چه علماي اسلام در برابر اين التقاط ايستادند، اما احساسي بودن اين تعاليم و سازگار بودنش با ذائقه عامه مردم، زمينه را براي رشد و رواج سريع آن فراهم آورده؛ به گونهاي كه نيم قرن پس از ابنسينا، كه نماينده جريان عقلگراي اسلامي بود، جهان اسلام تشنه مبارزهاي بيامان با فلسفه شد! براساس همين نياز و عطش شديد بود كه نامجوي فرصتطلبي مانند غزالي وارد ميدان شد. وي كار تفكر و عقلگرايي را يكسره كرد. دانش و فلسفه پس از ضربه غزالي، ديگر نتوانست سر بلند كند. حدود يك قرن پس از غزالي، ابنرشد به حمايت از فلسفه همت گماشت؛ اما ديگر كار از كار گذشته بود.
همزمان با تلاش ناكام ابنرشد براي احياي فلسفه، دو جريان رقيب در جانشيني فلسفه كامياب شدند: يكي كه چندان موفق نبود، معرفي حكمت ديگري بود كه سهروردي آن را «حكمت اشراقيان» ناميد. ديگري كه كاملا موفق بود، تصوف و عرفان اسلامي بود كه با ابنعربي به اوج اقتدار دست يافت.
سهروردي، اگر چه رويكرد غير عقلاني داشت؛ جرات و تلاش وي براي نوآوري قابل تحسين است. كتاب حاضر براساس متن حكمةالاشراق كه سهروردي آن را بسيار گرانقدر دانسته است مطالب او را بررسي ميكند.
كتاب حكمةالاشراق را سهروردي بزرگترين و ارجمندترين اثر خود دانسته و همه مطالبي را كه به قول خودش حاصل خلوتها و خلسههاي اوست، در آن كتاب آورده است.
كتاب حاضر در دو بخش، حكمةالاشراق سهروردي را شرح ميكند. گزارش جامعي از حكمةالاشراق سهروردي (شرح، تطبيق و نقد)، و گزيده متن حكمةالاشراق، عناوين بخشهاي اين اثرند.
در انتهاي اين كتاب، نمايهاي از آيات، اعلام، اصطلاحات و موضوعات نيز درج شده است.
چاپ سوم كتاب «حكمت اشراق سهروردي (گزارش حكمت اشراق، با تطبيق و نقد، همراه با متن حكمةالاشراق)» در شمارگان
800 نسخه،
316 صفحه و بهاي
54000 ريال از سوي
موسسه بوستان كتاب راهي بازار نشر شده است.