کتاب :: نگاهي به كتاب «روسيه در چنگ مافيا»اثر پترا بوناويتا
نگاهي به كتاب «روسيه در چنگ مافيا»اثر پترا بوناويتا
11 دی 1389
پترا بوناويتا در «روسيه در چنگ مافيا» به سراغ دستاندركاران اقتصاد غيرقانوني سايه يعني بوروكراتهاي فاسد و تبهكاران كارآموخته اقتصاد روسيه ميرود تا رفتار مافيايي و ساختارهاي غيرقانوني اين «دزدان در سايه قانون» را نشان دهد.
او در ابتدا تاريخچه جامعي از مافياي ايتاليا را بيان ميكند تا خوانندگان دريابند چگونه نارسايي اقتصادي و فقر در جنوب ايتاليا، كمبود مايحتاج مصرفي مردم و امتيازهاي يكسويه غيرقانوني و ساختارهاي دلالانه در سيسيل قدرت حزبي 40ساله دموكراتمسيحي ايتالياي پس از جنگ را تحكيم بخشيدند و مدرنيزه كردن دولت را پيش از هر چيز با مكانيسمهاي «برتري خانواده بهجاي برابري» پيوند زدند؛ الگويي همخوان با ديوانسالاران استاليني نومنكلاتورا و رفيقبازان شرقي يا به قول پترا بوناويتا «دزدان قانوني» كه در پي خصوصيسازي به سبك مسكو يك اقتصاد مافيايي را به سود خود برقرار كردند. از نگاه بوناويتا بعد از فروپاشي شوروي در تلاش براي اصلاحات، مشاوراني كه در مساله اقتصادي تخصص يافته بودند، با نگاه به غرب، اقتصادي را بدون توجه بسنده به شرايط روسيه پديد آوردند ولي گويا دولت به كلي فراموش كرد كه نظم اقتصادي غرب تنها بر اساس قوانين دقيق و مفصل عمل ميكند در حالي كه در روسيه، تقريباً يك «امپراتوري بيقانون» در صحنه بود.
و البته درست هنگامي كه پرده آهنين كنار زده شد، به باور بوناويتا فرصت يگانهاي براي جهان دزدان تبهكار فراهم آمد تا به تبهكاري سازمانيافته بينالمللي و ساختارهاي مافيايي وارد شوند. فساد دستگاه دولتي كمك شاياني به مافياي روسي بود كه خود را به سطح كارتلهاي كلمبيايي و «خانواده»هاي سيسيلي برساند. با فروش كالاها و تجهيزات پيشرفته نظامي ميتوان به جرگه دادوستد غيرقانوني اسلحه پيوست و دادوستد مواد مخدر خود را از سرزمينهاي آن سوي جمهوريهاي آسياي ميانه به دادوستد جهاني وصل كرد و به اين ترتيب فقط در محيطهاي روسپيگري، دزدي اتومبيل و پولشويي اروپاي غربي نيست كه به زبان روسي سخن گفته ميشود. اگر اقتصاد سايه در زمان اتحاد شوروي هرگونه فعاليت اقتصادي بيرون از اقتصاد برنامهاي را دربرگرفته بود، به نوشته بوناويتا اكنون در دوره تغيير ساختار اقتصادي با محتواي تازه، همه آن را دربرميگيرد. بنا بر آمار انتشاريافته در سال 1993 دوسوم همه دستاندركاران امور مالي و اقتصادي و 40درصد از همه داد و ستدكنندگان، در هر شكلي، با جهان فساد و تبهكاري مرتبط بودند كه اين آمار، ميزان گستردگي اقتصاد سايه در روسيه را نشان ميدهد.
همه اينها به همت راهزناني است كه در سايه پناه گرفتهاند. بوناويتا با تامل در احوالات اين دزدان به خوبي از پس توصيف شرايط برآمده است. براي نمونه او از يك شهردارتاجر پايتخت ميگويد: يوري لوشكو شهردار خصوصيسازي را در محدوده مسكو بنا بر «قانون خود» پيش برد و در قراردادهاي موجود و وعدهها تجديد نظر كرد. البته اين دگرگوني، پيش بردن يك خصوصيسازي نوين نبود بلكه تنها فرماني از يلتسين بود كه در آن «به سود دوستش لوشكو»، موجوديت و شكل خصوصيسازي در مركز مسكو را تاييد ميكرد.
بنا بر مطالعه اين پژوهشگر با يكهتازي لوشكو و شركا در مسكو در بخشهايي كه مديريت مسكو مايل است بالاترين مرجع باشد، طرفهاي غربي با فشار و ارائه پيشنهادهاي باصرفه بيرون رانده ميشوند يا همواره به بهانه گرفتن مجوزهاي جديد، از پا درميآيند. اگر كسي با اين ترفندها هم «كوتاه» نيامد، از نجواهاي تروريستي هم خودداري نميكنند تا بر بخشهاي اقتصادي مسكو تسلط يابند. پيامد اقدامات آنها تفاوتي با درد و رنج ناشي از رفتارهاي مافيا ندارد. و در چنين برهوتي كسي كه در رديف مديران ناسازگار قرار ميگيرد، از ورود مجدد به روسيه منع ميشود يا به مرگ تهديد ميشود. اين شرايط براي كسي فاجعهبارتر است كه بدون هيچ پشتيباني دست به كار بشود. او خود را در غوغاي مسكو تنها خواهد يافت. با آشكار شدن نشانههاي ناگوار انزوا، در واقع زنگ خطر بايد به صدا درآيد، كه در اين حالت، تنهايي قرباني، هشداري است براي آدمكشان سفارشي مافيا كه بتوانند ضربه خود را وارد آورند. با اين احوال است كه شهروندان، به سبب نبود حقوق پايهاي لازم، محرك اقتصاد بازار را به عنوان تبعيضي غيرقانوني همچون گذشته تجربه كردند و خود را فريبخورده حاكمان و درمانده احساس كردند.
پترا بوناويتا با دقت روند بدرود با اسطوره سوسياليستي را بررسي ميكند كه در آن، خصوصيسازي و اقتصاد آزاد گونهاي از بوروكراتهاي بياعتنا به حقوق ديگران پديد آورده است كه همچون پدرخواندههاي مافيا تنها به منافع خود ميانديشند. درست است كه كمونيسم رفته است اما در اين بهاصطلاح فروپاشي نظام، تنها افراد رديف نخست بوروكراتها را برداشته و كسان ديگري را بر جاي آنها نشاندهاند، و اكنون رديف دوم نومنكلاتوراي پيشين تلاش ميكند خود را به رديف نخست برساند.
بوناويتا از تمايلات باندي پرده برميدارد كه حتي از راهاندازي جنگ هم براي منافع خود ابا ندارد. براي نمونه محافظ يلتسين الكساندر كورساكف معاون او گئورگي روگوزين، عضو هيات امنيت و منشي او اولگ لوبوف كه مشتركاً در جنگ چچن سه هدف را پيگرفتند؛ پيوند با رئيسجمهوري بهعنوان مجموعهاي در خدمت منافع خود، تسليح مجدد ارتش و مجموعه نظامي- صنعتي، بازسازي ساختار صنعت نفت و گاز و تامين امنيت خطوط لولهها در مناطق روسيه در چچن.
با اين همه در اين فرآيند كه در آن بوناويتا رشد بوروكراتهاي روسي را در ساختار بوروكراسي روسي تشريح ميكند، كمونيستهاي قديمي رشدكرده ثروت به چنگ ميآورند، اما سرمايهدار غربي نميشوند. تفاوت آنها با فورد و راكفلر در اين است كه اينها پول خود را در مرحله بعدي توليد به كار ميانداختند. اما برعكس، بوروكراتهاي روسيه در «نقش خود بهعنوان مالك، انگل و اخلالگرند» زيرا سازمان دادن يك فعاليت پيچيده اقتصادي، بهطور معمول، وراي قابليتها و منافعشان قرار دارد.
اما چاره اين اقتصاد در چيست
پيريزي يك مبارزه موثر عليه مافيا پاسخ قاطع بوناويتا به اين پرسش است. به باور او اين اقدام در ابتدا نيازمند سياست كنترل خردمندانه و دموكراتيك و همچنين قدرتمنداني است كه از مصونيت بيبهره باشند. ضرورت ديگر در اين زمينه آن است كه مشاوران نوليبرال غربي و بانك جهاني به دخالت جانبدارانه خود بهسود موسسات وامدهنده متعلق به دولت پايان دهند و- آن گونه كه بهظاهر در آفريقا، امريكاي لاتين و در بخشي از آسيا رخ داد- روسيه را هم زير بار بدهي خرد نكنند.
به عقيده بوناويتا روسيه به نهادهاي موثر و قواعد سختگيرانه بازار و پشتيباني از جامعه و دادگستري نيازمند است؛ نهادهايي كه بتوانند عليه تجار مافيايي و سياستمداران تصميم بگيرند، آنها را از مقام خود بركنار كنند و در دادگاه قانوني از چرخه فعاليت بيرون برانند. بايد شرايط اجتماعي و حقوقياي پديد آورده شود كه در آن با پيگرد اخلاقي و كيفري مافيا، روساي اقتصادي مافيا و سياستمداران فاسد به ناچار حالت دفاعي به خود بگيرند. و پيش از همه بايد كوشش شود مردم تلاشگر دوباره امنيت اجتماعي خود را بازيابند و به نهادهاي دموكراتيك اعتماد كنند.