سیالان» بيان يك اندوه تاريخي است؛ يك غم غربت كه علي رشوند نويسنده آن از زادگاه خود الموت سر ميدهد.
اين كتاب، با وجود اينكه به شهر الموت ميپردازد اما در زمره كتب تاريخي و ادبي نميگنجد. علي رشوند در آغاز كتاب و در بخش «با مخاطبهاي آشنا» آورده است: سيالان يك پنجره است؛ پنجرهاي رو به سوي زيباييهاي موجود در پيرامونمان. سيالان دعوتي است براي خوب ديدن و خوب درس گرفتن از طبيعتي كه ما را در برگرفته است. نويسنده در اين كتاب در بخشهاي مختلفي تصاوير ذهني و تعابير شاعرانه خود را از زادگاهش مكتوب كرده است. او از قول دنوشر نوشته است هر كودكي حق دارد مادر خود را بهترين مادر دنيا بداند. در اين مورد نبايستي به آن كودك خرده گرفت. چه بسا هر مادري در نوع خودش منحصر به فرد است. همينطور احساسات يك نويسنده و شاعر در مورد وطنش را كسي نبايد اغراقآميز تلقي كند. چه بسا انسان فرزند طبيعت است و طبيعت مادر واقعي انسان و هر انساني ذاتأ دوست دارد از مادرش تعريف و تمجيد كند. رشوند، «شاليزار» را مطلع اين شعر بلندش از الموت قرار داده است. او با اين «مزرعه سبز، پيوند و آشنايي ديرينه و عميقي» دارد. به نظر وي «شاليزار» تماشايي و مقدس است و با «شاليزار» فلسفه «حركت از تو، بركت از من» را به چشم خويش ميبينيم و حس ميكنيم. وي «شاليزار» را يك تابلو نقاشي ميداند كه مانند جنگل، از آن همه است. وي بزرگترين درس زندگياش را از «شاليزار» آموخته است: انسان نيازمند مطلق بايد به آن بينياز مطلق متصل گردد تا آرام گيرد و سرشار از آرامش شود. «شاهرود» دومين بخش سيالان است. او كه در يكي از روستاهاي ساحلي و جلگهاي شاهرود متولد شده و دوران كودكي و نوجواني را پشت سر گذاشته است، از خاطرات شاهرود به عنوان «بهترين دوران زندگي» خود ياد ميكند. او «شاهرود» را دختر اكئانوس و دو شخصيتي ميداند و معتقد است در طول تاريخ «شاهرود» اين دو تيپ را حفظ كرده است اولين چهره زيباي شاهرود آرام، زلال، شفاف و مطابق ميل همه است. دومين چهره آن عصيانگر و انقلابي است كه ميتواند طغيان كند و شاليزار را بربايد. «سيالان» قلهاي عظيم و سترگ در شمال شرقي قلعه الموت بخش ديگر اين كتاب را به خود اختصاص داده است. نويسنده در اين قسمت افكار و انديشههايش را با تصاوير خيالي و دنياي فرا واقعي پيوند ميزند و «سيالان» قدرتمندي را در ذهن خواننده ميسازد. «عقاب»، سلطان آسمان جلوهاي اساطيري در الموت دارد و اين خود بهانهاي است براي حضور بخش ديگري با نام «عقاب». الموت طبق نظر و تحقيقات رشوند، نامش را از عقاب گرفته است. وي در بخش بعدي «سمفوني باغ» با نگاهي شاعرانه ـ عارفانه سفري حقيقي ـ خيالي به باغي در الموت را تصوير ميكند و زيباييهاي بهار الموت را شرح ميدهد. رشوند در ادامه خانههاي كاهگلي، خانههاي اجدادي خود را توصيف ميكند و آن را مأمني مقدس معرفي ميكند. گندمراز، درياچه اوان، آسمان الموت و ويرانه الموت نوشتههاي ديگري درباره الموت هستند كه در كتاب آمده است. در پايان كتاب نيز نويسنده چند برگي را به سفري كه به قلعه لمسر داشته، اختصاص داده است. لمسر نام قلعهاي است در منطقه شهرستان رودبار كه روزگاري زيباترين قلعه جهان بوده است. اين كتاب را انتشارات روزبهان در 94 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قيمت 1500 تومان منتشر كرده است.