14 آذر 1389
« از چهارده سالگی میترسم» سومین مجموعه داستان حسن محمودی است.
از این نویسنده پیش از این 2مجموعه «وقتی آهسته حرف میزنیم المیرا خواب است» و «یكی از زنها دارد میمیرد» منتشر شده است. «از چهارده سالگی میترسم» مجموعهای از8داستان كوتاه است. داستانهای این مجموعه را میتوان به 2دسته تقسیم كرد؛ 2داستان «از چهارده سالگی میترسم» و «قول و قرار» كه بلندتر از بقیه هستند، در یك دسته قرار میگیرند و بقیه داستانها در دستهای دیگر.
داستان «از چهارده سالگی میترسم» را میتوان بهترین داستان مجموعه محسوب كرد كه شكل كمال یافته اكثر داستانهای كتاب است. این داستان، ساختاری پیچیده دارد كه اتفاقا به پیشبرد داستان كمك كرده است. حسن پیچیدگی ساختار تو در توی «از چهارده سالگی میترسم» در این است كه منفك از قصه و صرفا تكنیك یا تمهید فرمی نیست، بلكه تنیده در قصه به خلق «داستان» كمك میكند. داستان به شكلی وهمآلود آغاز میشود، ادامه مییابد و كم كم از رازگونگی خارج شده و به واقعیت تلخی میرسد. قصه درباره دختری به نام بلقیس است كه برای دفاع از خود، مرد متعرض را میكشد.
حسن محمودی روایت ماجرا را از نقطهای آغاز میكند كه ظاهرا در عرض قصه اصلی قرار ندارد، اما هر چه جلوتر میرویم، داستان از فضای یك بعدی خارج شده و به حجم سنگینی تبدیل شده و بر سر مخاطب آوار میشود. پیچیدگی داستان كاملا با شیوه آشكار شدن واقعیت تلخ داستان همخوان است. این داستان از یك نظر دیگر هم برجسته است. خیلیها در انتقاد از ادبیات داستانی معاصر میگویند كه ایران معاصر و مسائل اجتماعی در داستانهای نویسندگان معاصر یا غایب است یا اگر هم هست، «داستانی» نیست و صرفا در حد گزارشهای اجتماعی باقی میماند. از این منظر، داستان «از چهارده سالگی میترسم» پرمایه است. محمودی در نگارش این داستان حواسش بوده كه شخصیت كلیدیاش یعنی بلقیس در نگاه تكبعدی و سانتیمانتالیستی قربانی نشود، به همین دلیل است كه داستان تا آخر برای مخاطب جذاب بهنظر میرسد.موضوع دفاع از خود یك زن حتی به قیمت قتل و همچنین مسئله دفاع از حقوق زن كه از موضوعات روزآمد ایران معاصر است، در داستان «از چهارده سالگی میترسم» صرفا در حد موضوع داستان كاركرد دارند. بنابراین نویسنده با تیزهوشی درمییابد كه باید داستانش را بنویسد و اصلاح اجتماعی را به متخصصان امر واگذار كند و اتفاقا نكته حائز اهمیت این است كه بهدلیل وفاداری نویسنده به جهان «داستانی»، محصول كار، داستانی است كه میتواند بیش از هر گزارش اجتماعی تأثیرگذار باشد.
در داستان اول كتاب «قول و قرار»، نویسنده مرز بین واقعیت و ناواقعیت را هدف قرار میدهد. اینكه میگویم ناواقعیت به این دلیل است كه فراواقعیت درباره این داستان مصداق ندارد؛ اینكه زنی برای رقیب خود جشن تولد بگیرد، فراواقعی نیست، ناواقعی است. نویسنده با این آغاز، ریسك بزرگی میكند، چرا كه ناواقعیت ذاتا مخاطب را پس میزند. اما داستان «قول و قرار» به آهستگی و البته باپیوستگی راه خود را ادامه میدهد و از جهان دیگری سر درمیآورد. اگر قبلا فقدان حس حسادت آلوشا نسبت به انیس قابل هضم نبود، این حس در بستر داستان جان میگیرد، اما به موازات آن یك اتفاق تكاندهنده دیگر نیز رخ میدهد كه به داستان عمق بیشتری میبخشد.
هر چه به سمت پایان داستان میرویم وهم بر واقعیت وجودی انیس غلبه میكند و كمكم این تردید بهوجود میآید كه نكند اصلا چنین واقعیتی وجود نداشته و وهم باشد.به جز این دو داستان نسبتا بلند كه تقریبا نصف كتاب را بهخود اختصاص دادهاند، (و داستان «پلههایی كه بالا نرفتهایم»)، دیگر داستانهای مجموعه «از چهارده سالگی میترسم» بر پایه فراواقعیت شكل گرفتهاند.«وضع و اوضاع سام آنچنان رو به راه نیست. برای رزق و روزی زن و بچهاش، دست به هر كاری میزند، فایدهای ندارد. دوست ندارد برای لقمهای نان بخور و نمیر، كاسه چه كنم پیش در و همسایه دست بگیرد.» (صفحه 83) آنچه خواندیم سطرهای ابتدایی داستان «حكایت ماریا و غریبه» است. شاید برای مخاطب باورنكردنی باشد كه در ادامه این سطرها، داستان اینگونه پیش برود كه در تور ماهی ماهیگیر، زنی به نام ماریا گیر میكند و از كوزه نیز یك مرد بیرون میآید. شروع واقعگرایانه داستان، ضربه وقوع واقعه فراواقعی را دوچندان میكند.
درست است كه شروع این دسته از داستانهای محمودی، واقعی هستند، اما او با در پی هم آوردن جملات كوتاه و ساده، ساختار داستان را به سمت ساختار قصهها و حكایتها میبرد و داستان را آماده وقوع اتفاق فراواقعی میكند. با این همه، این نوع تلاشها در ادبیات داستانی معاصر ما به یك دلیل كلی شاید چندان مورد توجه مخاطب قرار نگیرد. اگر جهان مدرن دائما در حال بازآفرینی داشتههای گذشته خود با استفاده از دستاوردهای خود در عصر جدید است، حداقل در ایران، جامعه در حال توسعه، یا میلی به رجوع به گذشته خود ندارد یا اینكه درصورت رجوع نیز، خبری از بازآفرینی نیست و هر چه هست، واگویی است. به همین دلایل شاید مخاطب بهعنوان نیمی از وجود متن ادبی، با این نوع محصول ادبی همراهی نكند. البته این عدمهمراهی نه چیزی از ارزش متن ادبی كم میكند و نه چیزی به آن میافزاید اما میتوانم بهعنوان مخاطبی كه مجموعه داستان « از چهارده سالگی میترسم» را پسندیدهام، به نویسندهاش پیشنهاد كنم كه كارش را در مسیر 2داستان «از چهارده سالگی میترسم» و «قول و قرار» پیگیری كند. فكر میكنم در این صورت مجموعه داستان چهارم حسن محمودی از این كتاب هم خواندنیتر شود.
مجتبی پورمحسن/ همشهري آنلاين
|