کتاب :: ديلتاي ونقد عقل تاريخي' نقدي بر مقدمه بر علوم انسانی
ديلتاي ونقد عقل تاريخي' نقدي بر مقدمه بر علوم انسانی
8 آذر 1389
فلسفه آلماني كه با صفت ايدهآليسم شناخته ميشود پس از كانت (به عنوان پايهگذار رسمي فلسفه آلماني) به دو شاخه تقسيم ميشود. ايدهآليسم مطلق (به نمايندگي هگل و در ادامه ماركس) و جنبش نوكانتي (با چهرههايي نظير ريكرت، زيمل و ويندل باند) كه معروفترين و شايد بزرگترين نمايندهاش ديلتاي باشد. اين نحله مابعدالطبيعه به سبك كانت را نفي ميكنند. برخي از صاحبنظران فلسفه آلماني معتقدند نميتوان ديلتاي را به راحتي كانتي معرفي كرد اما واقعيت آن است كه ديلتاي در فضاي فلسفه نوكانتي ميانديشد. رگههاي اصلي تفكر اين فيلسوف را ميتوان فلسفه زندگي، تاريخگرايي يا نگرش تاريخي، هرمنوتيك و علوم انساني بهعنوان شاخهاي متمايز از علوم طبيعي برشمرد. اما در ميان اين حوزهها، Geisteswissenschaften يا علوم انساني دغدغه اصلي ديلتاي بهشمار ميرود. امروز علوم انساني (Geisteswissenschaften به آلماني و Human Sciences به انگليسي) در كنار علوم طبيعي داراي ساختار، منطق و هدفي متمايز است و ديلتاي سعي در نشان دادن اين تمايز دارد. البته مفهوم آنچه او «علوم انساني» ناميده است و امروز به همين نام خوانده ميشود اولين بار در نوشتههاي ارسطو بهعنوان «دانش شهرنشيني» آمده است كه معمولاً به «سياست» نيز ترجمه ميشود و در قرن نوزدهم يك نسل پيش از ديلتاي در فرانسه آگوست كنت آن را «جامعهشناسي» ناميد. ديلتاي اين مجموعه از علوم را «علوم انساني» ناميد. به باور ديلتاي منطق و موضوعات مطرح در علوم انساني با علوم طبيعي كاملاً متفاوت است و به تعبيري علوم انساني به عنوان بخشي از معارف بشري در كنار علوم طبيعي يا فلسفه طبيعي، مسائل و مباني متمايزي با هم دارند. او براي حصول به نقاط افتراق اين دو حوزه يك مجموعه 20جلدي قطور در قطع رحلي (در حد و اندازه لغتنامه دهخدا) مينويسد تا بتواند در ضمن تعريف ماهيت چنين علومي موضوعات و مسائل مطرح در آنها را مشخص و منطق آن دو را بيان كند. ديلتاي موضوع علوم انساني را با تعبيرات جالبتوجهي نظير فلسفه حيات، تاريخگرايي و نگرش تاريخي، نقد عقل تاريخي و... به كار ميبرد. عنوان فرعي سومين جلد مجموعهاي كه در آيندهاي نهچندان دور توسط نشر ققنوس منتشر خواهد شد و توسط اين قلم در دست ترجمه به فارسي است به نقد عقل تاريخي اختصاص يافته است. ديلتاي با استفاده از تعبير كانت در نقد عقل عملي و نظري، سعي در واشكافي و نقد عقل و جهان تاريخي دارد. البته مقصود ديلتاي از جهان تاريخي، جهاني است كه از طريق افعال انسان، در كنار جهان طبيعت (يا جهان طبيعي) شكل ميگيرد. عناصر مقوم جهان تاريخي يا مواد تشكيلدهنده تاريخ مجموعه افعال انسانهاست كه تعبير ديگر آن «فرهنگ» است. پس تعبيراتي چون فرهنگ يا جهان تاريخي در مقابل طبيعت قرار دارد و معيار تمايز اين دو جهان از يكديگر اراده انسان است؛ به اين ترتيب كه هر رويدادي كه قائم به اراده انسان باشد (يعني مجموعه افعال بشري) و در واقع مشروط به آن باشد (رفتارهاي هنري، ديني، علمي، سياسي، اقتصادي و...) جزيي از جهان تاريخي يا فرهنگي است و هر رويدادي كه مستقل از اراده انسان باشد (كل حوادث طبيعي) جزيي از جهان طبيعي است. مجموعه افعال بشر يا رفتارهاي او ساختار تجربي دارد و خود برآمده از شرايط تجربي بلكه همين رويدادهاي تجربي است- از شعري كه شاعري گفته است تا تاسيس يك حزب سياسي يا يك صنف بازرگاني يا وقوع يك جنگ يا سقوط حكومتي يا تاسيس كشور تازهاي يا اختراع و اكتشافي. بنابراين، در نظر ديلتاي، چيزي به نام علم فطري يا، به قول كانت، صورت پيشيني شناخت در ذهن ما وجود ندارد. از اين جهت ديلتاي تحقيق در چگونگي شكلگيري جهان تاريخي را «نقد عقل تاريخي» ناميده و اين تعبير را در اين كتاب چندبار به كار برده است. بيمناسبت نميبود اگر اين كتاب نقد عقل تاريخي ناميده ميشد. در هر حال، عنوان «نقد عقل تاريخي» ميتواند عنوان روشي باشد كه ماهيت علوم انساني يا جهان تاريخي را تحليل ميكند. بين جهان تاريخي و علوم انساني ربط وثيقي برقرار است: علوم انساني ذاتاً و ماهيتاً علوم تاريخياند، زيرا ناظر به رفتارها يا افعال بشري و آفرينشهاي روح انساناند. هر كنش انساني آفرينشي است و چون در آفرينش تكرار وجود ندارد (برخلاف جريانهاي طبيعي كه همه تكرار است) هر كنش بشري وابسته به زمان خاصي است، و اين معنايي است كه در نوشتههاي فلسفي «زمانمندي» ناميده ميشود. تاريخ از مجموعه چنين افعالي شكل گرفته است. پس ميتوان گفت علوم انساني (اقتصاد، حقوق، سياست، جامعهشناسي، روانشناسي، دينشناسي كلام، اسطورهشناسي، زبانشناسي و هنرها) ذاتاً علوم تاريخي و تاريخ ماهيتاً جامع علوم انساني است.