کتاب :: نگاهی كوتاه به تفسيرالميزان علامه طباطبايي
نگاهی كوتاه به تفسيرالميزان علامه طباطبايي
۲۳ آبان ۱۳۸۹
ميزان حكمت
درباره تفسيرالميزان علامه طباطبايي از جهات مختلفي ميتوان صحبت كرد اما اينكه چه روشي را خود ايشان تجويز ميكند، مهم است. طبيعتا ايشان روش تفسيري قرآن به قرآن و آيات را در سياق هم معنا كردن اعلام ميكند. اما نگاه ديگري هم ميشود به اين تفسير كرد و آن اين است كه ايشان تا چه اندازه به روششان پايبند بودند و آيا فراتر از اين روش هم رفتهاند يا خير.نسبت به نكته اول، ايشان ميگويد تفاسيري كه در طول تاريخ شكل گرفتند تحميل يكسري نظريات عرفاني، فقهي، كلامي، فلسفي به قرآن بوده است. تفسير قرآن بايد بر اساس خود قرآن بايد صورت گيرد و با رجوع به آيات قرآن خود قرآن را معنا كرد. البته اين بحث با بحثهاي بيروني بسياري درگير ميشود. مثل بحث هرمنوتيكي يا شالوده شكني كه اين افراد قائلند كه در متن تناقض هست و انسجام وجود ندارد يا اينكه بحث بينا متني كه در نشانه شناسي است كه هيچ متني جزيره جدا گانه از ديگر متنهي نيست و با بقيه متون ديالوگ دارد. به اعتقاد من علامه فراتر از اين روش ميرود.در تفسير مفسر به دنبال اين است كه بداند در ظاهر متن چه اتفاقي ميافتد و به دنبال دلالتهاي حداقلي نص است اما در تفسير اضافي، نص به ديالوگ نص با ديگر نصوص گوش ميدهد. مثلا اگر فلسفه را به صورت يك متن در نظر بگيريد، پرسشهايي كه از ناحيه فلسفه در قرآن مطرح ميشود يكسري مسائل تفسري است اما آيا اينها با تفسير قرآن به قرآن به دست ميآيد. تفسير قرآن به قرآن يك كار مقدماتي براي رسيدن به تفسير اضافي است. در تفسير اضافي وقتي كه به سراغ ناحيه ناپيداي متن برويد، مجبور هستيد به ديالوگ متن با ديگر متون گوش دهيد. در اينجا فعاليت تفسيري يك فعاليت دوري در متن نيست. براي رسيدن به آن مرحله تفسيري علامه از تفسير قرآن به قرآن آغاز ميكند اما در تفسير اضافي به سراغ بحثهاي ديگر ميرود. به اعتقاد من اين بحث را يعني حركتهايي كه در درون متن متصل انجام ميشود و ارتباطي كه با مباحث بيروني دارد را نشانه شناسي ميتواند پاسخگو باشد. وقتي كه من كتابهاي نشانهشناسي را مطالعه ميكنم و تفسير الميزان را ميگشايم، شباهتهاي بسياري در اين دو ميبينم اما طبيعي است كه در نشانه شناسي بسياري از مفاهيم شفافتر ميشوند. علامه طباطبايي به دليل اينكه صرفا با شيوه معارف اسلامي پيش رفتند، نتوانستند تمام مباحث را روشن كنند اما اگر اين مباحث در متن تلفيق شود يك راه جديدي را ميتواند باز كند. مرحوم علامه وقتي كه ميگويد از شيوه قرآن به قرآن استفاده كردم از روابط آيات بهره برده است. در نشانه شناسي به روابط و همنشيني واژهها توجه ميشود يعني يك واژه در يك آيهاي با چه واژههايي همنشين شدند و چه جايگزينهايي در طول نص پيدا ميكنند. روش علامه هم دقيقا همين است. روش تفسيري الميزان چيزي جز توجه به محورافقي و عمودي در نص نيست بلكه اصل كلي نشانه شناسي را در متن قرآن پياده ميكند اما نسبت به بحث ديالوگ و بينا متني كه در نشانهشناسي امروز جايگاه ويژهاي دارد شايد عملا اين كار در نظر علامه تحقق پيدا نكرد.