کتاب :: نگاهي به مجموعه شعر «پرانتزهاي شكسته» اثر حميدرضا شكارسري
نگاهي به مجموعه شعر «پرانتزهاي شكسته» اثر حميدرضا شكارسري
23آبان 1389
پيش از آنكه نگاه خود را به طور مستقل به آخرين دفتر شعر به چاپ رسيده از حميدرضا شكارسري (پرانتزهاي شكسته) معطوف كنيم، ابتدا به دليل محسوس بودن گرايش به موضوع جنگ در غالب سرودههاي وي (به خصوص در مجموعه شعر چيزي قطبنماها را ديوانه ميكند - نشر فصل پنجم 1388- و همچنين به صورت پراكنده در مجموعه پرانتزهاي شكسته)، نگاه مختصري به ميزان ظرفيت هنري در قبال بازخورد از چنين موضوعي انداخته و از اين منظر به بررسي شيوه عملكرد و نسبت موفقيت شكارسري در كليت سرودههايش به خصوص آثار متاثر از مضمون جنگ خواهيم پرداخت.به طور كلي فراروي دامنه نگاه شاعر در شعر از دايره مفهومي و گسترده شدن آن در وجوه موضوعي، تمايلي مدرن به شمار ميآيد و اساساً يكي از ويژگيها و البته تمايزهاي شعر امروز در قياس با سرودههاي كلاسيك، جزءنگر شدن و ميل به واقعگرايي در آنهاست.
جزءنگري در هنر ميتواند از طريق موضوعمداري تا حدودي محقق شود. از طرفي گرايش به موضوع در شعر امروز به سبب پررنگ شدن نقش جزييات در زندگي، روز به روز در حال افزايش است و مسائل جزيي در دنياي امروز، كليات و مفاهيم را از خود متاثر كردهاند.توجه به واقعيتها، شعر امروز را به خردگرايي نزديكتر كرده و محتواي آن را از نگرشهاي كلان روايتي و پرداختهاي مفهومي به سمت روايتهاي جزء و سوژهپردازي سوق داده است.
شعر به عنوان يك هنر مستقل و داراي ظرفيتهاي خاص زيباشناختي، به طور قابل توجهي قابليتپذيرش موضوع و تنوع در واقعگرايي(خردپذيري) را دارد و گاه بدون آنكه ظرفيتهاي هنرياش مورد آسيب قرار گيرد، ثقيلترين موضوعات را در لايههاي زيباشناسانه به تصوير ميكشد.جنگ در قالب يك موضوع (موضوعي كه به هر صورت روحيات انساني را تحتالشعاع قرار ميدهد) ميتواند سوژهاي قابل توجه براي نگاه هنري در شعر امروز باشد.
اگرچه نگاه شعر به اين مقوله در طول تاريخ مصداق دارد اما شيوه اين نگاه در گذشته حماسي يا مدحگرا بوده است در حالي كه شعر امروز قابليت خردگرايي نسبت به موضوعي اينچنيني را پيدا كرده و ميتواند ابعاد آن را به صورت سوژههاي گوناگون وارد حيطه هنر كند. (به گواه بسياري از آثار موجود در ادبيات جهاني) ماهيت جنگ اساساً يك تاثير كنش، واكنشي و متقابل است و عملاً جنگ از نگاه انساني وضعيتي است نكوهيده، نفرتآور و ضدانساني. آنچنان كه ريمون آرون ميگويد: «فقط كسي كه درباره جنگ انديشيده باشد ميتواند بگويد كه جنگ چيز نفرتانگيزي است.» با چنين استدلالي نگاه شاعر وقتي درگير با سوژههاي جنگ ميشود، ميتواند نگاهي انتقادي و چالشگر باشد. اين در حالي است كه اطلاقِ عنوان دفاع و وجود بينش آرماني به صورت پيشفرض در شعر اساس نگاه را تغيير خواهد داد چرا كه دفاع ذاتاً تقدسزايي ميكند و ممكن است شاعر را دچار نگاهي هيجاني، احساسي و يكسويه كند. اگرچه نبايد منكر وقايع تلخي از جنگ شد كه به صورت تجربههاي عيني در حافظه شخصي و عمومي جامعه باقي ميماند اما نبايد اين نكته را هم از ياد برد كه ذات هنري شعر ممكن است نسبت به هيجانات شخصي، تجربههاي فردي يا باورهاي ايدئولوژيك انعطافپذير نباشد.
اگر بخواهيم از دريچه اين نگاه مختصر، كليت سرودههاي شكارسري و به خصوص سرودههايي را كه متاثر از مضمون جنگ هستند، مورد بررسي قرار دهيم، به نتيجهاي قابل توجه خواهيم رسيد. اولين مطلبي كه با خوانش مجموعههاي حميدرضا شكارسري در ذهن مخاطب شكل ميگيرد، استنباط از وجه شاعرانه سرودههاي اوست، به اين معني كه شكارسري بهرغم اينكه سوژهپرداز است و گرايش موضوعي حتي زبان (دايره واژگاني) جديدي براي او رقم زده، معمولاً ذات هنري آثارش را فداي سوژهپردازي و واقعگرايي نكرده بلكه همزمان و آميخته با نگاه به موضوعات، توجه خاصي به تشخص المانهاي زيباشناسانه دارد.
البته واضح است كه چنين امري در او، به دليل مرور تجربه از سطح خودآگاه به لايههاي ناخودآگاه منتقل شده و استفاده از معيارهاي زيباشناختي در شعرش به امري نهادينه بدل شده است.وي در آثار خود از فضاهاي متنوع و منعطف بهره مناسبي ميبرد؛ فضاهايي قابل ارتباط و نزديك به عينيت كه امكان استنباط، درك و تاويل از محتوا را افزايش دادهاند و همچنين دايره واژگاني با طراوتي در اختيار دارد كه به مصاديق زندگي انسان امروز بسيار نزديكند. شكارسري در آثاري كه نگاه ويژهاي به مقوله جنگ دارد، هنگامي كه دچار احساسات و هيجان ناشي از موقعيت جنگ نشده و به ماهيت آن نگاهي واقعگراتر كرده، توانسته سرودههاي موفقي ارائه دهد كه ميتوان آنها را محدود به جغرافياي خاصي تلقي نكرد و ابعاد انساني و جهانشمول آنها را دريافت. موفقيت و تازگي ديد او در برخي آثار آنچنان است كه گاهي شيوه نگاهش به سوژه و پرداخت زيباشناسانه آن را ميتوان تجربهاي موفق و پيشنهادي نو و غيرتكراري به شعر پنداشت.
به نمونههاي زير توجه كنيم:
بازي نميكند/ كودك/ سر برده در لوله تانك/ دنبال پدر...(ص52، پرانتزهاي شكسته)
ديگر تمام شد/ و در سكوت آتشبس/ جمجمهها از سنگرهاي مقابل/ به يكديگر لبخند ميزنند...(ص66 چيزي قطبنماها را...)اما در نقطه مقابل آن، وقتي كه دچار هيجان و احساسات ناشي از تجربههاي عيني (شخصي) و نيز نگرش آرماني شده، آثارش اگرچه هنوز به معيارهاي زيباشناختي توجه دارند اما از جهاتي دچار آسيب شدهاند كه مختصراً اشاره ميشود؛ اول اينكه در آثاري از اين دست استفاده از عناصر بومي و داراي بار نمادين افزايش يافته و منجر به پررنگ شدن نگاه ايدئولوگ در آنها شده است كه اين خود در عمل شعر را محدود به مرز و تقدس كرده و ناچاراً نگاهي يكسويه را در آن شكل ميدهد كه بيشتر آرماني است. چنين آثاري به صورت ناخودآگاه و چشمگير، امكان همذاتپنداري مخاطبي را كه به جنگ نگرشي كلي دارد، كاهش داده و از طرفي امكان بهرهبرداري و سودجويي حزبي- رسانهاي را ايجاد ميكنند. فيالواقع شعر از وضعيت استقلال خارج شده و به وجهي ابزاري تن ميدهد.از طرف ديگر غالب شدن وجه نمادين و ايدئولوگ در برخي سرودهها موجب شده آنها در دسته آثار موقعيتگرا قرار بگيرند كه عبور زمان تهديدي جدي براي امكان درك و تاويل در مقاطع زماني بعد را متوجه آنها ساخته است. نكته ديگر اينكه محدود شدن دامنه نگاه و واژگان در اين دست آثار فضاي شاعرانه را بهرغم نشانههايش تقليل داده و با افت فاحشي روبهرو ساخته است.
آخرين خاطرات چفيه/ بعد از آن همه آفتاب و باران/ بعد از.../ هنوز بر گردن نسيم/ موج ميخورد. (ص54، پرانتزهاي شكسته)
مجموعه آخر اين شاعر كه پرانتزهاي شكسته نام دارد، به طور قابل توجهي از تجربههاي شاعرانه وي برخوردار شده و علاوه بر استحكام ساختاري از تنوع محتوايي نيز برخوردار است. هر كدام از فصلهاي موجود در كتاب اگرچه محوريت موضوعي و واژگاني نزديك به هم دارند اما نگاه زيباشناسانه مستقل و قابل تحسيني در اكثر آنها وجود دارد. در اين مجموعه نيز نگاه موضوعي شكارسري نسبت به جنگ را ميتوان جستوجو كرد (به طور خاص در فصل پس از غبار و به صورت پراكنده در ساير بخشها) اما تمايز اين نگاه ممتاز شدن در يكدستي نگاه به جنگ است. جنگ نه به عنوان وضعيتي يكسويه بلكه جنگ به معناي واقعي و قابل نقدش.شكارسري در اين مجموعه شعرهايي در خصوص جنگ ارائه داده كه كمتر درگير تقدسزدگي و فارغ از ايدئولوژي هستند؛ شعرهايي كه سوژههايش در محور زيباشناسانه نگاهي عمده، نامحدود و غيرموقعيتي به جنگ دارند. در واقع او در اين سرودهها نسبت به جنگ نگاهي غيرآرماني و مستقل دارد كه همين امر موجب برجستهتر شدن شاخصههاي زيباشناسانه شده و مخاطب علاوه بر دريافت آنها، در وجه محتوايي نيز امكان وسيعي براي همذاتانگاري مييابد و حس نميكند كه شاعر از وضعيتي سخن ميگويد كه او نميتواند تجربه كند و فقط به دليل تقدساش بايد آن را بپذيرد.
در اين ارتباط به نمونههاي زير توجه كنيم:
يك سنگ، يك چماق/ يك خنجر، يك نيزه/ يك تفنگ، يك بمب/ هركدام به زبان خود حرف ميزنند/ تنها مرگ/ با همان لهجه هميشگياش/ داد ميكشد. (ص25)
اكثر سرودههاي شكارسري در مجموعه پرانتزهاي شكسته از تخيل قوي نسبت به موضوع برخوردارند و همين امر باعث شده دلالتهاي بيروني در آنها كاهش پيدا نكند. همچنين در بسياري از شعرهاي اين مجموعه تصاوير نو و بكري ميتوان يافت. همه نااميد شدند/ به خواب رفتند /همه/ جز اين كاج صبور. (ص20)
ساعت ملاقات /تمام شده/ و نگهبان/ ته مانده لبخندها را/ از اتاقها پاك ميكند. (ص38)
چاي/ لبان ما را نچشيد و/ يخ/ بست (ص21)
زبان اكثر شعرهاي اين مجموعه زباني نو و قابل توجه است. استفاده از دايره واژگاني متنوع و نو، پرهيز از اطناب و در عوض ميل به موجز شدن، پرداخت مناسب نحوي، تازگي تصاوير، طراوت در تخيل، امكانات معنايي و... را ميتوان از عوامل عمده موفقيت زبان سرودهها در اين مجموعه به حساب آورد.
ماندهام/ در برزخ اين پمپ بنزين و/ اين پاكت سيگار/ كه جان ميدهد براي شعري/ به نام
تو...(ص98).../يكي از همين روزها/ اين لكنته با تو شاخ به شاخ ميشود/ و بر ماشين تو مثل هميشه/ خال هم نميافتد. (ص9)
در مجموع به گواه سرودهها و فعاليتهاي ادبي حميدرضا شكارسري در حوزه شعر، نقد و مقالهنويسي ميتوان او را شاعري دانست كه امكانات و ظرفيتهاي هنري شعر را به خوبي ميشناسد و هوشياري استفاده از المانهاي زيباشناسانه در شعر و به خصوص در سرودههاي موضوعي را دارد و از طرفي اين نقد نيز به او وارد است كه در برخي آثارش با محوريت موضوعي جنگ گاهي دچار احساسات، آرمانگرايي و نگاهي ايدئولوگ شده است.