«زرتشت نيچه» نوشته «ابر ـ سوفرن» را ميتوان كليد و راهنماي دريافت كتاب مهم نيچه، «چنين گفت زرتشت» دانست. ترجمه روان و رساي بهروز صفدري، فهم اين كتاب پايهاي را ساده و آسانياب ميكند. «زرتشت نيچه» خواننده را با درياي مواج و پرتلاطم كتاب «چنين گفت زرتشت» آشنا ميكند._
«پير ابر ـ سوفرن» نويسنده كتاب «زرتشت نيچه» در ديباچه اثر راهگشايش مينويسد: «خوانش چنين گفت زرتشت بيترديد بهترين رويكرد ممكن براي دريافتن انديشه نيچه است»، اما بيدرنگ خوشبيني را كنار ميگذارد و صادقانه ميگويد كه «چنين گفت زرتشت» نيچه، كتاب دشوار و حتي «دلسرد» كنندهاي است.
او به درستي اشاره ميكند كه از كتاب نيچه «فايده فلسفي واضحي» به دست نميآيد و آنچه ممكن است از آن دريافت شود، تنها «چند قاعده خوشايند و گزيدهگوييهاي پر صلابت» است. البته منظور «ابر ـ سوفرن » اين نيست كه كتاب نيچه نامفهوم است. او ميگويد كه فهم آن نياز به «واسطه» دارد. كتاب «زرتشت نيچه» خود او، همان واسطهاي است كه خواننده را با درياي مواج و پرتلاطم كتاب «چنين گفت زرتشت» آشنا ميكند.
«ابر ـ سوفرن» نخست متن كامل پيشگفتار كتاب نيچه را ميآورد. زرتشت نيچه (كه هيچ نسبتي با پيامبر باستاني ايران ندارد) انزواي كوهستان را پس از ده سال رها ميكند و در جنگل با پيرمردي رو در رو ميشود. گفتوگويي ميان آن دو پيش ميآيد و مرد جنگلي به او ميگويد كه نزد انسانها نرود و همانند او در جنگل بماند، اما زرتشت به راه خود ادامه ميدهد تا به شهري ميرسد و با مردمانش سخن ميگويد. آنها از سخنان زرتشت چيزي درنمييابند و او را از خود ميرانند. زرتشت با خود ميگويد: «اينان مرا نميفهمند. من دهاني نيستم كه اين گوشها را بشايد.»
شب هنگام، مردي ديگر از زرتشت ميخواهد كه شهر را ترك كند، چرا كه ميپندارد مردم از او بيزارند. زرتشت به راهش ادامه ميدهد تا به جنگل و مردابها ميرسد. در انديشه خود غرق ميشود و سرانجام تصميم ميگيرد كه آدمياني را كه همانند اجساد و مردگاناند، رها كند و با آفريننده و فرا انسانها سخن بگويد. اين سرآغاز كتابي است كه مالامال از انديشههاي طوفان خيز و پر صلابت نيچه است.
«ابر ـ سوفرن» پس از نقل پيشگفتار نيچه، گزارش و تفسيرش را از آن پيش سخن، در 6 بخش ميآورد. بخش نخست «پيامبري نو» نام دارد. نويسنده، در ابتدا، اين پرسش را پيش ميكشد كه چرا نيچه از پيامبر ايراني سخن ميگويد و نام او را براي كتاب و سخنان خود برميگزيند؟ «ابر ـ سوفرن» پاسخ ميدهد كه آن چه نيچه از زبان زرتشت ميگويد، درست مخالف آموزشها و سخنان پيامبر ايراني است.
در اين كار، او به دنبال نوعي «طنز» بوده است. سپس «خطوط عمده پيشگفتار» نيچه را مورد توجه قرار ميدهد و سبك اين فيلسوف آلماني را يادآور ميشود و مينويسد كه شيوه نگارش نيچه نامتعارف و غيرعادي است، «از آن رو كه خود نيچه غيرعادي است»، اما سخن او «پيامبرانه و شاعرانه» است.
با اين همه «ابر ـ سوفرن» خواننده را از اين كه سخن نيچه را تنها مفاهيمي شاعرانه فرض كند، برحذر ميدارد و مينويسد: «كسي كه چنين گفت زرتشت را فقط يك شعر بداند، جان كلام انديشه نيچه را درك نكرده است»
در دومين بخش كه «نخستين گفتار زرتشت» نام دارد، از «ايده فرا انسان» نيچه سخن به ميان ميآيد. «ابر ـ سوفرن» اين ايده را از مفاهيم بنيادي انديشه نيچه ميداند و با بحث درباره «انسان و متافيزيك نيهيليستي» به اين نتيجه ميرسد كه نيچه، خواهان فرهنگي نوين است كه «نشانهاش تصديقخواهي و ارزش بخشيدن» است. اين فرهنگ نوين، همان «فرهنگ فرا انساني» است كه فيلسوف آلماني به دنبال آن بود.
«ابر ـ سوفرن» به تاكيد ميگويد كه نيچه براي رسيدن به اين فرهنگ نو، خواهان نفي كردن و ويران ساختن نيست. او اگر تمدن و اخلاقيات روزگارش را تحقير ميكند از آن است كه پيشنهاد بهتر و سازندهتري دارد. «براي نيچه آن چه به چيزها و كنشها ارزش ميبخشد اراده تصديق كردن، آري گفتن به زندگي، به وجود، اراده آفريدن و خودآفريني است». نيچه خواهان واژگوني «اخلاقيات واكنشي» است.
چيرگي چنين اخلاقياتي نيز نتيجه ارادههاي منفي است. تحقير خوشبختي و فلسفههايي كه بنياد اخلاق را بر خوشبختي گذاشتهاند، تحقير عقل مطيع و قابل انتظار، تحقير فضيلتي كه تبديل به عادت همرنگي شده است و تحقير ترحمي كه نتيجه هجوم بدبختي است، از مضاميني است كه نيچه را رو در روي مضمونهاي سنتي اخلاق ميگذارد.
«بدين سان است كه نيچه نيكي اخلاق كهن را برميدارد و به جاي آن نوعي خواست با كيفيتي ديگر مينشاند، خواست آفريدن، خواست ادامهدار شدن، گسترش يافتن، خواستار توانايي خويش شدن». نويسنده، آنگاه به گفتارهاي ديگري چون آفرينش يك دانايي نو، اخلاق نو و متافيزيك نو ميپردازد تا به بازشناخت سخن نيچه در پيشگفتار «چنين گفت زرتشت» برسد.
«تجربههاي نو، تصميمهاي نو، پيامبريهاي نو»، عنوان بخش سوم كتاب است. آفريدن ارزشهاي نو با ارادهاي مثبت و تبديل سرشت آدمي پديد ميآيد. نيچه ميگويد كه بدون درنظر گرفتن چنين ارادهاي، هر فعاليتي محكوم به شكست است. پس آفريدن فرا انسان، يك ضرورت حياتي است كه با دگرگوني سرشتها به دست ميآيد.
«ابر ـ سوفرن» در آغاز اين بخش، ميكوشد كه همين مفهوم را تبيين كند. سپس به فضايل چهارگانه مورد نظر نيچه شجاعت، حكمت و فرزانگي، اعتدال و سرانجام عدالت، اشاره ميكند تا دريابد كه معاصران نيچه با اين فضايل چه كردهاند.
نويسنده كتاب ميگويد كه نيچه دريافته بود كه معاصرانش به جاي شجاعت، تكبر ميورزند. از همين روست كه زرتشت را تهديد به مرگ ميكنند. آنها فرزانگي و حكمت را كه برخاسته از دانايي است، نميشناسند. اعتدال را كه فرمانروايي بر خويشتن است، فراموش كردهاند و «تحقير تن و خويشتن را هدف زندگي ساختهاند».
عدالت نيز كه فضيلت رابطه با ديگران است، «به يك صدقه احمقانه» تبديل شده است. پس حقيقت نو، نياز به مردمي نو دارد. آنگاه «ابر ـ سوفرن» ميپرسد كه « فلسفه نيچه چگونه امكانپذير است؟» و در صدد ميآيد كه پاسخي براي اين پرسش بيابد.
«نموداري از مفاهيم اصلي پيشگفتار» عنوان بخش كوتاهي از كتاب است كه به دستهبندي مفاهيم بنيادي سخن نيچه ميپردازد و بخش پنجم به «ديگر گفتارهاي زرتشت» اختصاص دارد. «ابر ـ سوفرن» يادآوري ميكند كه مفاهيم محوري «چنين گفت زرتشت» حول موضوع مركزي «فرا انسان» ميچرخد و داراي چنين بخشهايي است، تبديل سرشت، توان خواهي، بازگشت جاودان و نيهيليسم.
سپس به توضيح نكتهيابانه هر كدام از اين مفاهيم ميپردازد. توانخواهي نيز در منظومه فكري نيچه اين است كه «هر چيز يك توان است كه خواستي دارد و اين خواست يا نفي كننده است يا تصديق كننده يا در خودش ميماند يا گسترش مييابد يا از خود فراتر ميرود يا به آن چه هست تن ميدهد».
بازگشت جاودان نيز آغاز شدن همه چيز از نو است كه در نزد نيچه دو معناي متافيزيكي و اخلاق دارد. آخرين بخش، «واژه نامه پيش گفتار» نام دارد كه در آن واژههايي را كه دربردارنده مفاهيم پايهاي سخن نيچه هستند، توضيح و شرح داده شدهاند.
كتاب «ابر ـ سوفرن» را ميتوان كليد و راهنماي دريافت كتاب مهم نيچه، «چنين گفت زرتشت»، دانست. ترجمه روان و رساي بهروز صفدري، فهم اين كتاب پايهاي را ساده و آسانياب ميكند.
كتاب «زرتشت نيچه» نوشته «پير ابر ـ سوفرن» با ترجمه بهروز صفدري را انتشارات بازتاب نگار در 171 صفحه و با شمارگان 1100 نسخه منتشر كرده است. اين كتاب به بهاي 3000 تومان در دسترس علاقهمندان به مفاهيم فلسفي قرار دارد.