صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    3 آذر 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 1653
    ديروز: 7207
    جمع کل: 30540131
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: نگاهي به «سوت زدن در تاريكي»، شهاب مقربين
    نگاهي به «سوت زدن در تاريكي»، شهاب مقربين
    2آبان 1389

     

    سوت زدن در تاريكيهيچ شاعري تمايل ندارد شعر‌هايي بنويسد كه مخاطبانش را در فرآيند خوانش راضي نگه ندارد، خصوصاً اگر از تجربه مناسبي در نوشتن شعر برخوردار باشد. اما چه مي‌شود بعضي اوقات شعر‌هايي را مي‌خوانيم كه رضايتبخش نيستند. البته اين گزاره را در حالي بيان مي‌كنيم كه مخاطب سعي مي‌كند رابطه صحيحي با شعر برقرار كند و در ذهنش هيچ پيش‌فرض و پس‌فرضي نقش پس‌زننده را بر عهده ندارد. اين موضوع دليل‌هاي متعدد و گاه پيچيده‌اي مي‌تواند داشته‌ باشد كه اكنون محل بحث اين نوشته نيست. موضوع ما «حق مخاطب» است كه در اين زمينه و زمانه تاكيد و توجهي دوچندان بر آن است. اين توجه در حالتي كه مخاطب و شاعر هم‌عصر‌ند، به مراتب نمود بيشتري دارد. چنين بحث‌هايي را به اين خاطر مطرح مي‌كنيم تا با تكيه بر حق خود به عنوان مخاطب، در آستانه خوانش مجموعه شعري قرار بگيريم كه به گمان نگارنده آنقدر در معاصر بودنش (البته از جهاتي خاص) پافشاري كرده كه انگار دارد معاصرانش (بخوانيد مخاطبانش) را دور مي‌زند، به گونه‌اي كه احتمال دارد به ضدخودش مبدل شود. به عبارت ديگر اين خطر احساس مي‌شود كه مخاطب را با فكر‌هايي مواجه كند كه او را به فكر كردن واندارد و بعد از خواندن شعر همه‌چيز برايش پايان بگيرد (هرچند اغلب مخاطب‌ها به صورت ناخودآگاه روبه‌رو شدن با چنان فكر‌هايي را مي‌پسندند، اما اگر قضيه خودآگاه شود ديگر فرق مي‌كند). در شعر، واقعيت برانگيختن زبان است كه پيشتازي مي‌كند و واقعيت برانگيختن حس را در لايه‌هاي خود خلق مي‌كند.

    دور نشويم، تفاوت هست ميان واقعيت برانگيختن احساس، كه كار هنر است و شيوه و نحوه برانگيختن احساس؛ كه سريع‌ترين و اولين راهي را كه به نظرش مي‌رسد، ثبت مي‌كند تا هر چه زودتر مخاطبش را تحت تاثير قرار دهد؛ و اين كار هنر نيست. وگرنه فيلم‌هاي هندي و رمان‌هاي سانتي‌مانتال به مراتب تاثير حسي سريع‌تري بر مخاطب مي‌گذارند. پس شعر بايد چيزي فراتر از شيوه‌اي براي تحت تاثير حسي قرار دادن مخاطب باشد.

    وقتي شعر‌هاي مجموعه «سوت‌زدن در تاريكي» را مي‌خوانيم، چيزي كه بيشتر از همه جلب توجه مي‌كند، در نظر نگرفتن حقي براي مخاطب است. انگار قرار نيست بعد از پايان شعر، چيزي برايش باقي بماند چرا كه اغلب كنش‌هاي شعري و زباني به ترفند‌ها و شباهت‌هاي لورفته‌اي تقليل پيدا كرده‌اند براي ساختن مضمون. همه‌چيز در ما‌به‌ازاي كلمات و اشياست كه اتفاق مي‌افتد نه در هستي آنها و نه در متن؛ و اين، به زعم نگارنده (و از آنجا كه سوژه ايراني در افراط و تفريط سرآمد است) حاصل افراط در رويكردي به نام «ساده‌نويسي» است. لازم به ذكر است كه رويكرد‌هايي به نام «ساده‌نويسي» يا «پيچيده‌نويسي» (در نامگذاري اين رويكرد‌ها براي روشن ‌شدن بحث، به آنچه مصطلح است اكتفا مي‌كنيم) به خودي خود مستلزم هيچ‌گونه برتري يا فروتري در شعر نيست چرا كه اگر اساس شعر را «زبان» بدانيم، هيچ‌كدام از اينها به عنوان ماهيت زبان مطرح نيستند. البته شرايط زيستي و فرهنگي و انساني بر كاركرد‌ها و بافت زبان در شعر تاثير‌هايي مي‌گذارند كه خود موضوع پژوهش‌هاي جامعه‌شناسانه هنر و زبان‌شناسي است و در اين يادداشت نمي‌گنجد، با اين توضيح كه تاثيرات آن بر فضاي شعر و زبان شعر در دوره‌هاي زماني نبايد از ديدگاه شاعران و منتقدان دور بماند.

    به بحث پيش رو بازمي‌گرديم. آنچه مشخص است، در اين شعر‌ها روابط ميان كلمات و جملات و ارتباط‌هاي شاعرانه‌اي كه ميان آنها برقرار مي‌شود، در اغلب موارد ربط‌هايي به مراتب سست و گاه نخ‌نما شده است. آنقدر كه ديگر براي مخاطب جايي براي فكر كردن و كشف رابطه‌ها و اشتراك در زيبايي نمي‌گذارد. همان طور كه ديده‌ايم، در بحث‌هاي مربوط به ساده‌نويسي، شاعراني كه عموماً به عنوان چهره‌هاي شاخص اين رويكرد مطرح هستند، بار‌ها اشاره كرده‌اند كه منظور از ساده‌نويسي، خبرنويسي و ساده‌انگاري نيست، بلكه منظور «سهل و ممتنع» نوشتن است خصوصاً در نوشته‌ها و مصاحبه‌هاي شمس‌لنگرودي، كه وقتي آنها را مي‌خواني، در اغلب موارد بر صحت و درستي آنها انگشت تاكيد مي‌گذاري. اما مرز ميان «سهل و ممتنع»‌نويسي و يك متن كاملاً توصيفي و روايي چيست؟ اين سوالي است كه هنوز جواب متقني به آن داده نشده‌ است. اما يك موضوع مشخص است و آن هم اينكه براي سهل و ممتنع نوشتن، جمله ساده بايد از خودش فراتر رود. در هر حال اگر هنوز راهكاري تئوريك براي تشخيص مرز ميان آن دو وجود ندارد يا قرار نيست وجود داشته‌ باشد، اما مي‌توان شعري را كه در اين حركت خطرناك لبه مرز، به طرف ديگري غلتيده است و ديگر سهل و ممتنع نيست، بلكه تنها ساده است، در مواردي تشخيص داد. از شواهد پيداست كه «سوت‌زدن در تاريكي» نيز تمايل زيادي دارد به نوشتاري سهل و ممتنع كه با تكيه روي موارد عاشقانه، سعي دارد در ميان روابط معمولي و گاه روزمره، ظرايف شاعرانه آنها را كشف كند. شاعر تلاش مي‌كند در فواصل روزمرگي (به عنوان يكي از چالش‌هاي جدي زندگي امروز) ايستاده و بدون تظاهر به نخبه‌گرايي و منتزع‌شدن از تجربه زيسته خود، به نوشتن شعر بپردازد. به زعم نگارنده، چنين ديدگاهي حاصل رويكردي هوشمندانه از لحاظ فرهنگي و اجتماعي به زيست‌بوم خود است. اما آيا اين الزام به كفايت نيز رسيده‌ است؟

    پيوند خوردن تاريخي انديشه‌هاي انساني با مسائل اجتماعي در شعر و به طور كلي در ادبيات و توجه شاعران به اين موضوع، مي‌تواند شعر را داراي ابعادي از تجربه زيسته كند كه خود مي‌تواند به عنوان يك ويژگي مهم در شعر بروز كند چرا كه تجربه زيسته برخلاف تجربه‌هاي شخصي و آني تا حدودي قابل انتقال‌اند و از اين راه، شعر مي‌تواند نوعي تجربه جمعي را براي جامعه برسازد. همان طور هم كه بيان كرديم، روزمرگي به عنوان بعدي از تجربه زيسته انسان امروز، موضوعي است كه به راحتي نمي‌توان از آن جدا شد و بي‌اعتنايي به آن مي‌تواند به نوعي بي‌اعتنايي به انسان باشد. از اين جهت مي‌بينيم كه «سوت‌زدن...» به روزمرگي اعتنا كرده و به آن پرداخته است، اما اين توجه نبايد با بديهي انگاشتن امر روزمره (در مغاك بديهي انگاشتن زبان شعر، آن هم وقتي كه شعر بيش و پيش از هر چيزي هنر زبان است) منجر به يكسان‌سازي شود، و نيز از بابت معنايي كه قرار است با مخاطب به اشتراك گذاشته شود. اين نقصان‌ها و گسست‌ها در محوري ديگر يعني در محور زيباشناسي، شعر‌هاي «سوت‌زدن در...» را دچار اختلال مي‌كند. وقتي مخاطب با شعر‌هايي مواجه مي‌شود كه امكان هيچ گفت‌وگويي را فراهم نمي‌آورند و معنا در آن از پيش آماده شده ‌است، ديگر امكان تبادلي ميان او و شعر باقي نمي‌ماند و آن هوشمندي كه ذكرش رفت در اين سهل‌انگاري غرق خواهد شد. منظور البته ادا و اصول‌هاي آوانگارديسمي و تبليغ بي‌معنايي نيست، بلكه چالش اصلي اين است كه اگر به قول باختين، معنا چيزي جز پاسخ نيست، آيا پاسخ را در شعر نبايد مخاطب بدهد و معنا ساخته شود و آيا اگر پرسش و پاسخ پيش روي مخاطب باشد، چيزي به عنوان حظ زيباشناسانه باقي مي‌ماند و آيا اين خود درغلتيدن به روزمرگي نيست و منجر به بدل‌ شدن مخاطب به چيزي كه خواسته «ديگري» است، نمي‌شود؟

     

     

    محمد بياتي/روزنامه شرق

    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی