کتاب :: به بهانه چاپ كتاب «از كوچه سام» هوشنگ گلمكاني
به بهانه چاپ كتاب «از كوچه سام» هوشنگ گلمكاني
2آبان 1389
نثر «هوشنگ گلمكاني»، طي 38 سال حضور جدي در مطبوعات سينمايي به مجموعهاي قابل بازشناسي تبديل شده كه گرچه خواندن و هضم برداشتهاي اوليهاش براي مخاطب دشوار نيست، اما موجوديت يافتن چنين نثري بيش از آنكه به نظر ميآيد سخت خواهد بود. آثاري چنين، كه با مخاطبان انبوه سر و كار دارند و مهمتر از آن موفق شدهاند اين مخاطبان را كموبيش به شكل ثابت پاي خود نگه دارند و دنبال خود بكشانند، تنها به ياري حضور نويسندهاي تعادلگرا تداوم خواهند داشت. كه البته تعادلگرا اينجا معادلي است براي غيبتِ تعصبهاي سفتوسختي كه راه را بر منطق و حقيقت هر موضوع ميبندند، و وجودِ پررنگِ هوشي پيگير و غيرمنفعل كه تمام دغدغهاش كشف و كشف است. احتمالاً مخاطبان اين نوشته ميتوانند با يك جستوجوي ساده در حافظهشان به اسم شاملو برسند كه از موسيقي مقامي ايران تا سينماي ايتاليا، از شعر و ترانه تا ادبيات داستاني قرن بيستم، و خلاصه در هنر و سياست و فرهنگ همواره در حال جستوجو بود و پشت تمام نوشتهها و سخنرانيهايش چهره جواني مصمم و تشنه دانستن به چشم ميخورد.
هوشنگ گلمكاني كه با سختكوشياش در كشف همهچيز نه فقط به يكي از نويسندگان مطرح تاريخ نقد سينمايي تبديل شده، كه مجله فيلم را با سه دهه پابرجايي و دوام پيش برده. تا همين امروز هم، در زمانه نويسندگاني كه پشتِ خلق دو كتاب شدهاند فيلسوفان عاصي و گريزان از همه و آنها كه حس ميكنند والدين سينماي جهاناند و بايد مثل يك معلم برايش خط مشي تعيين كنند، هوشنگ گلمكاني، به زعم نگارنده، يكي از معدود نويسندگاني است كه خالي از تعصب با جهان پيرامونش ارتباط برقرار ميكند و محصول اين ارتباط را مكتوب و منطقي در اختيار ديگران ميگذارد.
ظاهر نثر او ساده است و جريان متنهايش روان، منتها از طريق همين ساختار، گاه مفاهيمي عميق را پيش ميكشد، و بينياز از اغراق در بازيهاي فرمي درونمتني به كنكاش در ابعاد آن واكنشها دست ميزند. گاه از نديدهماندهترين نقطه يك اثر، رشته مفاهيمي را بيرون ميآورد و به بحثاش ميگذارد كه هر كدامش ميتواند مضمون يك مقاله پرحرف باشد. درنورديدن لايههاي گوناگون هر سوژه، همزيستي دلالت و تشخيص ريشههاي هر محور عناصر تقريباً ثابت نوشتههايش هستند. نوشتهاي كه چنين مشخصاتي داشته باشد، طبعاً به الزام شفافيت سطرهايش، نميتواند كليگويي كند و به مبهمنويسي متوسل شود. اصولاً مداقه كردن در موضوع مورد نظر، و رو كردن زاويههاي نويني از نگاه به آن موضوع، جزء جدانشدني وجود چنين متوني است. حالا اين موضوع ميخواهد بررسي شاخصههاي احياي فيلمفارسي و وضع اكران در سينماي امروز ايران باشد (مثل يادداشتهايي كه اخيراً بر «ازدواج در وقت اضافه» يا «پوپك و مشماشاالله» نوشت)، يا نقدي باشد ساختارشناسانه بر فيلمي چون «مزرعه شبدر» (مت ريوس). يكي از ويژگيهاي برجسته نوشتههاي او كه در طول سالها براي مخاطبانش به آينهاي آشنا و قابل بازشناسي تبديل شده همين قوه چالشجويانه عقايدش است كه تمجيد و نقد را در هر حالت، بيتوجيه منطقي، برنميتابد. اين ميشود كه در نوشتههايش برش و بازتابي از زمانه و زندگي اجتماعي و فرهنگي مردمانش جلوه ميكند. وقتي يك متن به جانمايه اثري نفوذ كند و آن اثر را به خاستگاهِ وقت زمانهاش ربط بدهد (فارغ از مثبت يا منفي بودن تاثير آن اثر) طبعاً بخش مهمي از ماهيت جامعه صاحب خاستگاه را نمايش داده. نوشتههاي هوشنگ گلمكاني از اين جنبه نيز بااهميت و ماندنياند، كه تنها به نقد و بررسي صرف بسنده نميكنند و جايگاه مهمي براي اجتماع و مخاطب آن محصول در نظر ميگيرند. به دنيايي كه قرار است آن خوراك (فيلم سينمايي، قطعه موسيقي، رمان ادبي و...) را مصرف كند نيز، در خلال آن نقد توجه ميكنند كه همين، نخستين قدم براي آشتي دادن محصولات جامعه روشنفكري با مخاطبان عام و گريزان است. اين در نظر گرفتن جامعه در تمام مباحث و متون، حالا از انحنا يا به شكل مستقيم، معرف نويسندهاي نيست كه پيش از هر چيز بايد اجتماعش را بشناسد و با بافتهاي منتشر و پراكندهاش سر و كار داشته باشد؟ عنصري كه نبودنش در ميان نويسندگان امروز آفتي اساسي و درجه يك است. بارها از خود ميپرسيم دليل كميابي نقدي كه در كنار معرفي دغدغهها و احساسات شخصي نويسندهاش جايگاهي ميشود براي تكثير ادراك و گستردگي اندوختههاي خواننده چيست؟ اين كدام نقطه دور از دسترس است كه حافظه تاريخي ما موفق به يافتن موارد متعددي از آن نميشود؟ پاسخ، نه در نوع ارائه اين دو محور و تلفيق آنها در متني يگانه، كه در ميزان اهميت آن دغدغهها و ارتباطشان با سوژه است. امروز كه صفحههاي سينمايي مطبوعات را ورق ميزنيد بيشتر اظهار نظرهاي شخصي ميجوييد كه راهبردي به اثر ندارند و، همان طور كه گفته شد، ربطي هم به سن و سال و تجربه نويسنده پيدا نميكند. هستند نويسندگان توانايي چون «ايرج كريمي» و «مجيد اسلامي» كه اين همجواري لذتها و هراسهاي شخصي با منطق فراگير تحليل در نوشتههايشان وجود دارد، اما متاسفانه در برشمردن نمونههاي نزديك راه چندان بلندي نداريم. محدودند چنين نويسندگاني. تعدادشان كم است.
به روز بودن و در جريان بودن تنها با حضور خشك و خالي در بطن هر چيز ممكن نيست، چه بسيار كساني كه حضور دارند و در جرياناند اما مخلوقات و محصولاتشان مشتري و خواهان ندارد و در نهايت جز اعلام وجودي گذرا تغييري در جامعه به وجود نميآورند. در كنار حضور داشتن در محيط، توانايي موشكافي مسائل است كه از يك شخص نويسندهاي آگاه ميسازد. نويسندهاي كه بتواند در هر موضوع وابسته به رشتهاش دست به شناخت و معرفي نكتههاي تازه بزند. خوشبختانه نمونه چنين به روز بودني همچنان فعال و پويا مشغول نوشتن است و همچنان بر طبقههاي گوناگون اين سينما تاثير ميگذارد. در كارنامه هوشنگ گلمكاني از فيلم مستند مييابيد تا نوشتن كتابي چون «تنگنا» و ترجمه فيلمنامه (بدون در نظر گرفتن فعاليتهاي ديگر مثل مصاحبه با ايرج دوستدار كه در آن به خارج از محدودههاي بسته پرسشگر پا گذاشته و چالش ايجاد كرده). يكي از نخستين برخوردهاي نگارنده با آثار او به ترجمهاش از فيلمنامه «پاريس- تگزاس» (ويم وندرس) برميگردد، كه چون با عشق انجام شده بود پس از ديدن فيلم نيز همراهم ماند و بعد كه با طرح جلدي تازه در مجموعه «100 فيلمنامه» نشر «ني» چاپ شد نسخه جديدش به كتابخانهام پا گذاشت. «100 فيلمنامه»، مجموعهاي كه تا نيمه، زير نظر او منتشر شد و خودش هم در آن مجموعه ترجمه كرد (مثل فيلمنامه «شب» ميكلآنجلو آنتونيوني و «سينما پاراديزو» جوزپه تورناتوره). امروز كه شما اين متن را ميخوانيد او مشغول ترجمه كتابي است درباره فيلمساز محبوبش «سام پكينپا» و برميآيد كه كتابي باشد مفصل كه زماني چنين زياد صرف ترجمهاش شده.
2- «از كوچه سام» بخش نخست مجموعهاي است تحت عنوان «يادگار عمر» كه همان طور كه از اسمش ميآيد، ماحصل يك عمر فعاليت هوشنگ گلمكاني است. دفتر نخست كه به زودي منتشر ميشود نقدهاي او بر فيلمهاي ايراني است، بيش از 400 صفحه. دفتر دوم شامل گزيده نقدهايش بر فيلمهاي خارجي است. سومين دفتر يادداشتهاي او درباره ديگران است كه احتمالاً به دليل پراكندگي محل چاپشان نسبت به باقي نوشتهها قابل توجه خواهد بود. دفتر چهارم گزيده مقالهها و يادداشتهاي اوست، و دفتر پنجم مختص يادها و خاطرههاست كه يقيناً بوي نوستالژي دارند. اين حجم گسترده، نتيجه پربار يك تن است. تعجبي ندارد كه اين متون، در برابر زمان غدار دوام آوردهاند و آنقدر كارآمد هستند كه در مجموعهاي مفصل منتشر شوند. برخي از آنها را شايد ديگر نتوانيد در منبع اصليشان پيدا كنيد. از كوچه سام به بزمي ميماند كه تمام آن نوشتهها را يكجا در خودش جمع كرده. از نقد او بر «تاراج» ايرج قادري تا نوشتهاش در مورد «شارلاتان». در اين كتاب نقد مفصل 43 فيلم ايراني وجود دارد كه برخي از آنها از اين قرار هستند:
داييجان ناپلئون (ناصر تقوايي)، دو زن (تهمينه ميلاني)، درخت گلابي (داريوش مهرجويي)، سرب (مسعود كيميايي)، زندگي و ديگر هيچ (عباس كيارستمي)، پرده آخر (واروژ كريممسيحي)، طعم گيلاس (كيارستمي)، به نام پدر (ابراهيم حاتميكيا)، قصههاي مجيد (پوراحمد)، ده (كيارستمي)، تهران انار ندارد (مسعود بخشي) و...
در كنار اين نقدها، بخشي انضمامي هست كه «نگاه امروز» نويسنده نقدهاي بالا را درباره آن فيلمها نشان ميدهد و البته مربوط است به همان وجوه چالشطلبي كه در ابتدا ذكر كرديم. وجوهي كه شايد فقط در نويسندگان پيدا كنيد كه بياعتنايي به مخاطبشان را برنميتابند و جز به بازتاب تمام حقيقت خود راضي نميشوند. نويسندگاني كه در جامعه، بيتوفيري بين محفلهاي روشنفكري و مردم عادي، هوادار و مخاطب دارند. از كوچه سام بخش كوچكي است از انديشههاي كسي كه يكي از همين نويسندگان است. بيهيچ تعارفي.