صفحه اول موضوعات ناشران نويسندگان راهنماي خريد چاپ کتاب
  •  انتقادات و پيشنهادات
  • اي باغ پر سخاوت انديشه هاي ناب .... پنهان به برگ برگ تو اعجاز آفتاب .... جان من و تو هرگز ، از هم جدا مباد .... اي خوب جاودانه ، اي دوست ، اي كتاب .... فريدون مشيري
    4 آذر 1403
    اخبار کتاب
    تبليغات
    اشتراک خبرنامه
    اشتراک قطع اشتراک
    نگاهی کوتاه به کتابهای منتشره
    عضويت در فروشگاه
      نام کاربري:
      کلمه عبور:
      کد امنيتي:کد امنيتي
      کد عبور:
    براي خريد بايد عضو باشيد. ثبت نام کنيد
    رمز را فراموش کرده ايد؟
    انتشارات ميثم تمار
    انتشارات پرتو خورشيد
    انتشارات آوای سورنا
    انتشارات نسل آفتاب
    بازديد کنندگان
    امروز: 10830
    ديروز: 5554
    جمع کل: 30554862
    سفارش تلفني كتاب    09121725800    (021)66977964 - 7   [دیگر شهرها] 

    کتاب :: نگاهي به چهره انساني يك شاعره ايراني‌
    نگاهي به چهره انساني يك شاعره ايراني‌
     27 فروردين 1387
     
    اين ترانه‌ها فروشي نيستند
     
     
    فروغ فرخزاد گوش كن
    وزش ظلمت را مي‌شنوي؟
    فروغ‌

    مهم اين است نشان دهيم ما مثل شماييم. مثل شما شعر مي‌گوييم، براي گرفتن حقوقمان اعتراض مي‌كنيم و اسكي مي‌رويم. بعد اسلايد نشان مي‌دهند. از زيبايي‌هاي طبيعي كشورمان، شاهراه‌ها، مراكز هنري، پيست‌هاي اسكي، پاساژ‌هاي خريد و تظاهرات زنان معترض.

     

     

    وقتي خوب توجه حضار چشم آبي و موبور جلب شد و باور كردند ما آدم هستيم و باديه‌نشين هم نيستيم برگ برنده را رو مي‌كنند. شعر‌هاي فروغ را مي‌خوانند و از او به عنوان سمبل روشنفكري و فمينيسم در ايران ياد مي‌كنند، سمبل آزادي بيان. جلسه سخنراني اسم و عنوان جذابي دارد: شكستن سكوت. پوستري اين عنوان انقلابي را معني مي‌كند: زني با لب‌هاي فرو بسته، دستش بر چانه تا هر 5 انگشتش شهادت دهند بر قداست كلام. روي هر انگشت مصراع‌هايي از شعر‌هاي فروغ نقش بسته است.

    بعضي ايراني‌هاي مهاجر، اين نوع برنامه‌ها را با زحمت زياد تدارك مي‌بينند تا تصور ذهني آمريكايي‌ها را از زنان مسلمان كه در سكوت و تسليم زندگي مي‌كنند بشويند.

    آمريكايي‌ها البته رحم و مروت دارند. وقتي مي‌بينند به پايشان افتاده‌ايد تا شما را باور كنند، دستتان را مي‌گيرند و بلندتان مي‌كنند. شما را در سايت‌هايشان به عنوان روشنفكر ايراني مي‌شناسانند. چند تا هندوانه گنده هم مي‌گذارند زير بغلتان. از تحصيلات درخشانتان مي‌گويند. از اين كه چه‌طور چريك‌وار از دست دولت مستبدتان فرار كرده‌ايد و كوه و دشت و دمن را درنورديده‌ايد تا خودتان را به مهد آزادي يعني آمريكا برسانيد و تبعيدگاه خودخواسته را مهربان‌تر از مام وطن بيابيد. يك عكس سوپر شيك هم از شما تعبيه مي‌كنند. اين نامادري مهربان همه جور شما را ياري مي‌دهد تا در هدفتان كه همانا بخشيدن چهره‌اي انساني به مادر نامهربانتان از طريق معرفي ادبيات و موسيقي فولكلور و معاصرتان است موفق شويد.

    در تهران به دنيا آمد. در 17 سالگي ازدواج كرد. صاحب يك پسر شد و 3 سال بعد از همسرش طلاق گرفت.
    موضوعات بي‌پرواي شعر او و نيز ماجراهاي عاطفي زندگي شخصي او باعث نفرت و انزجار جامعه مذهبي سنتي از او شد. 4 كتاب شعر منتشر كرد و فيلمي درباره زندگي جذاميان ساخت كه جايزه برد. از جذام‌خانه، پسري را به فرزندي پذيرفت و در 32 سالگي در سانحه اتومبيل جانش را از دست داد.

    بظاهر فروغ بيشتر از هر شاعره ايراني مي‌تواند براي خارجي‌ها جالب باشد زيرا با بزرگ كردن او بهتر مي‌توانند ايراني را كوچك كنند و در اين راه البته از حمايت و تشويق ايرانياني برخوردار مي‌شوند كه تابعيت آمريكايي را پذيرفته‌اند و در گردهمايي‌هايشان اطلاعات فرسوده را به عنوان اخبار دست اول به خورد مستعمان مي‌دهند.

    «در ايران مردان نان‌آور خانواده‌اند و قدرت فمينيست‌ها را فقر و عدم استقلال مالي تهديد مي‌كند.»

     انگار نه انگار كه آمار از اشتغال روزافزون زنان ايراني مي‌گويد و از حضور چند برابر دانشجويان زن به نسبت دانشجويان مرد در دانشگاه‌ها. اصرار دارند از درماندگي و استيصال زنان سخن بگويند به عنوان بردگاني كه ناچار از تحمل حجاب و خانه‌داري و بچه‌داري و ظلم و ستم شوهر هستند و اگر از راه راست منحرف شوند كارشان به تازيانه خوردن و سنگسار شدن مي‌كشد يا خيلي كه شانس بياورند فقط با يك طلاق‌نامه در دست از حقوق انساني خود محروم و براي هميشه در به در شوند. براي اثبات حرف‌هايشان زندگي فروغ را مثال مي‌آورند در دهه 30 و 40 و تازه در آن مورد هم اطلاعاتشان به روز نيست.

    به ياد دارم در مصاحبه‌اي با يك شاعر خارجي كه به داشتن يكي از بزرگ‌ترين كتابخانه‌هاي شخصي دنيا در خانه‌اش مي‌باليد اين سوال را مطرح كردم كه: چه مي‌دانيد از شعر ايران معاصر؟ و اين بود جواب درخشانش: من يك آنتولوژي قطور از شعر معاصر عرب دارم!

    نه تنها او بلكه بسياري از بزرگان شعر امروز جهان نمي‌دانند كه ايرانيان عرب نيستند. وقتي به او تذكر دادم كه منظور من شاعران ايراني هستند خود را نباخت. گفت: دوستان ايراني‌ام در اينجا از فروغ فرخزاد برايم گفته‌اند.
    بسيار تحت ستم بوده و در 16 سالگي به زور پدر و مادرش زن مردي شده كه دو برابر او سن داشته. به خاطر يك رابطه عاطفي غيرقانوني از زندگي خانوادگي طرد شده و بعد از طلاق توسط شوهر متحجرش از ديدار تنها فرزند پسرش محروم شده است و همين كارش را به جنون كشانده و او تنها به ياري شعر، موفق به ساختن و پرداختن زندگي‌اش شده. او را تحسين مي‌كنم كه براي به‌دست آوردن حقوق انساني‌اش به‌عنوان يك زن و مادر جنگيده است. فقط افسوس كه مرگ زودرس مجالش نداده.

     بايد چندين دهه از مرگ فروغ مي‌گذشت تا حقايق روشن شوند آن هم به همت خود اين تنها فرزند پسر با چاپ نامه‌هايي كه بين مادر و پدرش رد و بدل شده بود. گمانم اين تنها كتابي باشد درباره فروغ كه توسط ايرانيان مهاجر و آمريكايي‌هاي علاقه‌مند به شعر ايران معاصر ناديده گرفته شده زيرا  آشكارا عطوفت و رافت و رحم و مروت مرد ايراني را به معرض نمايش مي‌گذارد. فروغ در اين نامه‌ها كه بسياري از آنها پس از جدايي نوشته شده، با همان صراحت و خلوص يگانه و بي‌همتاي خود كه سرچشمه شعر زلال و دريايي‌اش بود، با مهارت يك روانكاو حرفه‌اي علل شكست زندگي زناشويي خود را كه به رغم مخالفت آشكار پدر و مادرش با اصرار شديد خود او سر گرفته بود، شيدايي‌ها و آشفتگي‌هاي روح بيقرار خود عنوان مي‌كند و با اطمينان از خوش‌قلبي و بزرگواري همسرش مصرانه از او مي‌خواهد سر پرستي پسرشان را به عهده بگيرد تا او به معبودش، شعر بپردازد. حتي براي خرج سفر به خارج از او پول قرض مي‌خواهد كه در اختيارش قرار مي‌گيرد. من تنها به ذكر يك جمله از اين نامه‌هاي متعدد اكتفا مي‌كنم:
    پرويز! فراموش نكن كه من تو را تنها كمك خودم در زندگي مي‌دانم.»

    ص 275 از كتاب نامه‌هاي فروغ به همسرش

    همه ابهت و شكوه اين جمله در اين است كه پس از طلاق نوشته شده. مقايسه كنيد با زن و شوهر‌هاي فيلم‌هاي خارجي كه وقتي كارشان به طلاق مي‌كشد وكيل مي‌گيرند و كارآگاه خصوصي استخدام مي‌كنند تا انواع و اقسام تهمت‌ها را به هم بزنند و بهتر بتوانند ميز و مبل و صندلي و حساب بانكي آن ديگري را شريك شوند.

    چرا مي‌رويم هاليوود و باليوود؟ زندگي واقعي دو شاعر را در آن سوي مرزها مثال مي‌زنيم. در سرزمين فمينسيت‌هاي دو آتشه يعني آمريكا كه مدتي است يكديگر را ملامت مي‌كنند چرا به داد زن ايراني و افغاني و عراقي نمي‌رسند و فقط فكر خودشان هستند. رابطه فروغ و شوهرش پرويز شاپور را مقايسه كنيد با رابطه سيلويا پلات آمريكايي و تدهيوز انگليسي. فروغ و سيلويا دو شاعره هم‌نسل بودند . تاريخ تولد سيلويا 1932 است و تاريخ تولدفروغ 1935 ميلادي. فروغ بعد از جدايي از همسر به فعاليت‌هاي هنري خود ادامه مي‌دهد و همچنان راه شكوفايي و بالندگي را مي‌پويد در حالي كه سيلويا ناچار مي‌شود سر خود را در اجاق گاز فرو برد و خود را از شر همسري كه او را با دو فرزند زير 2 سال رها كرده و با زن ديگري رفته است خلاص كند.

     سيلويا در نامه‌هايي كه به مادرش مي‌نويسد فهرستي از نگراني‌هاي وحشتناك و طاقت فرساي خود ارائه مي‌دهد به‌عنوان زني كه نمي‌داند چگونه بايد به تنهايي بار سنگين آينده را در جامعه‌اي مردسالار و زن‌آزار به دوش بكشد. (براي خواندن اين نامه‌ها رجوع كنيد به كتاب آن استيونسن به نام. Bitter Fame )
    در آمريكاي جنوبي هم دلميرا آگوستيني را داريم با اين شرح حال اسفبار:  از 10 سالگي به سرودن شعر روي آورد.
    دوران پربار شعري او با ازدواجش فرجامي غم‌انگيز يافت. وي كه قادر به تحمل قيود خانوادگي به بهاي از دست دادن شعرش نبود، تقاضاي طلاق كرد و شوهرش بعد از جدايي او را به هتلي كشاند و با چند گلوله به زندگي او پايان داد.

     با اين اوصاف در حالي كه از ايراني‌هاي مقيم خارج انتظار مي‌رود كلي به فرنگي جماعت پز بدهند و فخر بفروشند كه يكي از بزرگترين شاعره‌هاي كشورشان به رغم همه تلاطم‌هاي روح شاعرانه از حمايت‌ شوي انسان‌اش برخوردار بوده، مردي كه چون كوهي استوار در برابر گلبانگ واژه‌هاي او ايستاد و هيچ زني را بعد از او به حريم زندگي خود و تنها فرزندشان راه نداد، اقدام به ترجمه اشعار ديوار و اسير او مي‌كنند كه خود فروغ هم در آخرين مصاحبه‌ها و نامه‌ها منكر ارزش‌هاي شعري اين دو مجموعه شده و آغاز كار خود را از دفتر تولدي ديگر مي‌داند.

    فروغ هراس داشت از زماني كه قلب خود را گم كرده است.  فروغ مي‌ترسيد از تجسم بيگانگي اين همه صورت. ايراني‌هاي مهاجر مي‌توانند ترانه‌هاي سرزمين خود را به بيگانگان ببخشند، اما نه از جيب شاعري كه تا وقتي زنده بود وطن فروش نبود و حالا هم بي گمان از شنيدن اشعارش از دهان آنها استخوان‌هايش در گور مي‌لرزند.

    خلا‌ق‌ترين شاعره جهان‌

    راستي چرا ايراني‌هاي مهاجر به رغم وجود صدها شاعر زن هموطن در آن سوي مرزها كه حاضر به شركت در شب‌هاي شعر و خواندن اشعار سوپر فمينيستي در لباس‌هاي سوپر شيك هستند فروغ را به عنوان رهبر و پيشواي خود برگزيده و عكس‌ها و شعر‌هاي او را به عنوان سند حقانيت خود، رو كرده‌اند؟ جواب اين سوال را شايد بشود در شرح حالي يافت كه انتشارات پنگوئن از فروغ فرخزاد در آنتولوژي شعر زنان جهان ارائه مي‌كند. اين يكي از مهم‌ترين آنتولوژي‌هايي است كه ما نام يك شاعر ايراني را در جمع خلاق‌ترين شاعران زن جهان مي‌يابيم.

     فريده حسن‌زاده (مصطفوي)

    روزنامه جام جم

     


    درخواست کتاب راهنماي خريد سبد خريد چاپ صفحه چاپ صفحه ارسال به دوست ارسال به دوست
    جستجو
  •  درخواست کتاب
  • ویلای تابستانی


    جنگ كه تمام شد بیدارم كن


    گنج قلعه ی متروك


    كتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز (دو جلدی )


    هنر آشپزی (دو جلدی )


    دل نوشته ها 1


    If you have problem to read Farsi words, please click on View >Encoding> Unicode-utf-8

    كليه حقوق محفوظ است، استفاده از مطالب با ذكر منبع بلامانع است  

    Email: info@sababook.com 

     

    طراحي و اجرا توسط: رسانه پرداز عصر جدید


    تبلیغات متنی: فروشگاه کتاب :: دانلود رایگان :: فروشگاه کارتون :: انتشارات کتاب
    خدمات اینترنتی: دامین ( domainهاستینگ ( hostingطراحی وب سایت ( websiteتجارت الکترونیک
    هفته نامه گویه :: فروشگاه اینترنت :: جامعه مجازی :: موسسه عدل :: خرید اینترنتی سریال :: کتاب :: موتور جستجو :: فال حافظ
    اخبار خانواده: آشپزی، تغذیه، بهداشت و سلامت، روانشناسی، سرگرمی، دکوراسیون، کودک، حوادث، محیط زیست، هنر، تلویزیون و سینما، فناوری، مشاوره حقوقی، کتاب
    اخبار ورزشی: اخبار ورزش فوتبال، والیبال، بوکس، کاراته، ایروبیک، جودو، پینگ پنگ، تیراندازی، هندبال، ووشو، کبدی، اسکیت، پرورش اندام، بدمینتون، تنیس روی میز، اسکی