کتاب :: "مجموعه داستانی عبور معطر از "نارسیس زهره نسب "
"مجموعه داستانی عبور معطر از "نارسیس زهره نسب "
21مهر 1389
"عبور معطر" نام مجموعه داستانی از "نارسیس زهره نسب " است كه از سوی انتشارات هیلا روانه كتاب فروشی ها شده است. آن چه در این مجموعه جذاب است تصویری بودن و نثر بی آلایش و ساده نویسنده است. كوتاهی داستان ها از عمق آن ها نكاسته هر چند در مورد برخی از آن ها مثل "كلید" و" كافیه" گیجی و گنگی جای خلاقیت را گرفته است و در مورد برخی مثل "كوچك" ،" ببخشید"،" داستان نامزدها" ،"طلایی بژ" و" همه كاره" تنها به ارائه یك تصویر ساده قناعت شده است. شاید یكی از ویژگی های داستان های كوتاه نویسنده های جوان گنگی و ابهام در طرح داستانی و پرداخت مینیمال و اندك سرسری آن است. گاهی جمله ای ، عبارتی یا كلمه ای پالودگی متن را ضایع می كند..مثلا در داستان "تی تیش" راوی می گوید "آن روز چشم هایم را باز كردم دیدمش صورتش در هم بود." آن روز" معنای خاصی ندارد و در واقع نویسنده پی اش را نمی گیرد.ما انتظار داریم در "آن روز" اتفاق خاصی بیفتد یا نقش موثری در روند داستان داشته باشد اما در واقع "آن روز" می تواند هر روزی باشد و اشاره ای بی مورد است. در"روز ولنتاین" ضرباهنگ ، ریتم و نوع ماجرا (یك رابطه گذرا و كوتاه مدت) برای یك داستان كوتاه مناسب است . به مسئله ای كه به نظر سطحی می آید نگاهی عمیق و متفاوت دارد.فرم روایت هم تضاد بین دو جوان را با كلمات دامن میزند.مثل سرما و گرمای دستهایشان، غم درونی روایت و شادی روز ولنتاین، عاشقی یكی و بی تفاوتی دیگری و.... "عبور معطر" به لحاظ زبان نوشتاری متفاوت از دیگر داستان هاست.جدی تر و تلخ تر است. بی طرفی و عدم قضاوت نویسنده بر ضد قهرمانش قابل ستایش است.در پایان، مسافر منتظر مرگش را قاطعانه به جهنم نمی فرستد و شانس بخشایش و بهشت را از او نمی گیرد. نكته درخور توجه دیگر این روایت پرداختن به مسئله " اعدام" است كه كمتر در حوزه ادبیات به آن توجه شده و اصولا در جامعه مسئله بحث برانگیزی است كه حكم تابویی را پیدا كرده است كه مطرح كردنش جرئت می خواهد. در این داستان سعی شده از معشوق (سونیا) تصویری مبهم و اثیری ساخته شود و برای توصیفش از تركیبات وصفی لطیف و تازه ای استفاده شود همچون " عبور معطر ". یكی از نكات مثبت این كتاب تنوع راوی هاست.نویسنده خودش را به جای آدم های مختلف با جنسیت ها و سنین و موقعیت های اجتماعی مختلف گذاشته است و از زبان حال آن ها می گوید. "آرسنیك" هم از این داستان های متنوع است.روایت مردان و زنان سالخورده ای كه بعد از سرو سامان گرفتن فرزندانشان دوباره با هم تنها شده اند.هم باهمند و هم نیستند. هم یكدیگر را دوست دارند هم ندارند . هم به یكدیگر عادت كرده اند هم خسته شده اند. غافلگیری مخاطب در لحظات پایانی" فرار" نقطه قوت روایت است.روایتی كه زندگی زناشویی را در یك لحظه تلخ و پیچیده نشان میدهد . نویسنده همچون یك عكاس از یك لحظه آنی عكسی می گیرد و به ما نشان می دهد . بسیاری از داستان های این مجموعه چنین حالتی دارد. عبور معطر آلبوم عكسی است پر از لحظات گذزا كه كسی عمیقا متوجه آن نیست. تو اسمش مار داره" یكی از داستان های قوی این مجموعه است . مختصر و مفید ، روان و شیرین. روایت در واقع جریان سیال ذهن یك دختر 37 ساله مجرد بعد از مراجعه به فالگیر است.این افكار به خوبی نگاه عرف جامعه ایرانی را نسبت به یك دختر مجرد كه از وقت معمول ازدواجش گذشته باشد به تصویر كشیده است. مثل "....فهمیدم كه ازدواج رو باید كرد.این كه دكترش بود این طوری فكر می كرد وای به حال بقال چقالش." سبك نوشتاری و فضای ساخته شده در داستان "سرگیجه" آدم را به یاد "كبوتر من " فریبا وفی می اندازد. لحن راوی ، متلك هایش ، وضعیت زندگی و موقعیتش بی شك متاثر از آن داستان است. محدودیت ها و خط قرمز ها از یك سو به باور برخی ، نویسنده را مجبور به خلاقیت می كند و از سویی دست و پایش را می بندد. اما پرداختن به سوژه های تابو شده در این شرایط مثل شترسواری با پشتی خمیده است.در داستان" هیچ كس" هم گنگی آنچه اتفاق افتاده، پشت خمیده و پای لنگ داستان است."محسن"كه گاهی روی راوی با اوست و "تو" خطایش می كند و گاهی رویش به خواننده است و "او" می خواندش هم گنگی و گیجی متن را دامن زده است اسم این ابهام نه چندان ملیح را نمی توان خلاقیت نهاد. "كن فیكون" هم از داستان های جذاب این مجموعه است با اندك مایه ای از تعلیق به برآورده نشدن كوچك ترین خواست یك زن درمانده می پردازد. "روزن" هم روایت درماندگی زنانه است كه یك سرش همیشه به نگاه مردم و حرف و حدیث ها و قضاوت های آنان ختم می شود و سر دیگرش به اضطراب و دیالوگ درونی و پرشور و مغشوش زن. راوی ، خواننده را مخاطب خود قرار می دهد و برایش درد دل می كند و آن قدر جان دار است كه ما به فكر چاره جویی برای مشكل غریب او برمی آییم.