كتاب «در فرهنگ خود زيستن و به فرهنگهاي ديگر نگريستن» دربردارنده 30 گفتار علي بلوك باشي است كه در فاصله سالهاي 1343 تا 1383 در نشريات ادواري منتشر شدهاند و اكنون در كتابي پر برگ و بار در دسترس علاقهمندان فرهنگ سنتي ايران و مسايلي كه با آن فرهنگ پيوند دارد، قرار گرفته است.
بلوكباشي در سرآغاز مجموعه مقالاتش مينويسد: «گفتارهاي اين كتاب حاصل انديشه و نگرش نگارنده آن و حاصل پاره يافتههاي او در پژوهشهاي ميداني در ميان مردم كوچه و بازار و تحقيقات اسنادي او در متون تاريخي، جغرافيايي، ادبي و اجتماعي در زمينه فرهنگ در چهار دهه گذشته است.
با خواندن مطالب اين گفتارها ميتوان در كوچه و پسكوچههاي فرهنگ عامه ايران گذر كرد و رايحه عطرآگين فضاي فرهنگ سنتي ايران را بوييد. همچنين در اين گشت و گذار ميتوان با پارهاي از شيوههاي رفتاري مردم در زندگي روزانه و نوع انديشه و باور آنها در زمينه مسايل اجتماعي و فرهنگي و دستاوردهاي دانشي و هنري مردم، همچنين اشتغالات مردم در برخي پيشهها و هنرها و نيز آداب و سنتهاي آنها آشنا شد.
گفتارهاي كتاب كه بر پايه موضوعات طرح شده ردهبندي شدهاند، شامل پنج بخش جداگانه و 30 فصلاند. بخش نخست «كليات» ناميده شده است و دربردارنده تعاريفي از مفهوم فرهنگ، تمدن، پيشينه و زمينه فرهنگ عامه (فولكلور) و مفهوم و قلمرو آن در ايران و بسياري مباحث ريز و درخور توجه ديگر است.
جستوجوي بلوكباشي براي رسيدن به تعريفي جامع از فرهنگ، با برشمردن آراء و ديدگاههاي پارهاي از صاحبنظران انجام ميشود و سرانجام به اين تلقي و برداشت ميرسد كه «فرهنگ مجموعهاي از رفتارها، عقايد و آداب جمعي است كه شيوه زندگي پديدآورندگان و بهكاربرندگان اين سنتها در فرهنگ شكل و هويت ميگيرد و روابط اجتماعيشان با آن تبيين و نمودار ميشود.»
در اين تعريف، فرهنگ يك پديده اجتماعي دانسته شده است. همين جستوجو براي يافتن مفهوم «تمدن» نيز صورت ميگيرد و سپس «ويژگيهاي بازشناساننده ميان تمدن و فرهنگ» برشمرده ميشود. در بحث «بقاياي فرهنگي» نيز نويسنده به رفتارها و عقايد و آدابي اشاره ميكند كه امروزه در جوامع پيشرفته، چه بسا بيمعنا و بيهوده به نظر بيايند، اما همان رفتارها و رسومات «بقا و استمرار حيات اجتماعي و روابط و مناسبات فرهنگي مردم عامه» را تضمين ميكنند.
بلوكباشي در صفحات بعد به «فرهنگ سنتي و نهادهاي مردمي» مينگرد و گوشزد ميكند كه در دوره نوين حيات اجتماعي ايران، فرهنگ سنتي و نهادهاي آن «ماهيت اصلي و نقش و ارزش واقعي و موثر» خود را از دست دادهاند. بحث بازسازي و احياء اين نهادهاي مردمي ـ سنتي موضوع مهمي است كه نويسنده به آن ميپردازد و راهكارها را نشان ميدهد.
پس از طرح اين مباحث پايهاي، نويسنده به «فولكلور » (فرهنگ تودهها) دقت ميكند و ضمن ريشهيابي واژه فولكلور، پيشينه و قلمرو آن را با دقت و باريكبيني مشخص ميسازد و يادآور ميشود كه ماهيت فولكلور از آن جهت كه پديدهاي مستقل و جدا از فرهنگ و جامعه نيست، وابسته به زمينههاي فرهنگي و اجتماعي است.
بلوكباشي فولكلور را از زواياي گوناگون مينگرد و بعد زماني، همبستگي آن با مردمشناسي، پويايي فولكلور و اهميت بررسي و گردآوري آن را يادآور ميشود. پس از آن در گفتاري آگاهيبخش، پيشينه توجه دانشمندان و نويسندگان ايراني به فولكلور را ميآورد و مينويسد كه نخستينبار رشيد ياسمي (در سال 1314) بود كه اصطلاح «فرهنگ عامه» را در مقابل «فولكلور» برگزيد. كارهاي صبحي مهتدي و كساني ديگر در اين زمينه نيز در ادامه بررسي نويسنده آمده است.
به ويژه اشاره او به نخستين تقسيمبندي فرهنگ عامه در ايران، از ارزش تاريخي بسياري برخوردار است و خواننده را با زمانهايي آشنا ميكند كه طرح چنين مباحثي در ايران پا گرفته است. «فرهنگ عامه در آثار پيشينيان» نيز با همه كوتاهي، از بخشهاي خواندني اين فصل است.
«فرهنگزدگي يا با خودبيگانگي فرهنگي» جستار با اهميتي است كه نشان ميدهد چگونه مردم از فرهنگ قومي و سنتي خود فاصله ميگيرند و فرهنگ عامه در ميان روشنفكران و تحصيل كردگان معادل عقب ماندگي و عاميانه بودن ميشود. اين باور نادرست، آنگونه كه بلوكباشي اشاره ميكند، به گسستگي فرهنگي ميان «باسوادهاي فرهنگ زده و گروه توده فرهنگور عامي» ميانجامد.
فصل پاياني بخش نخست همان است كه عنوان كتاب از آن برگرفته شده است؛ «در فرهنگ خود زيستن و به فرهنگهاي ديگر نگريستن». بلوكباشي در اين فصل ميكوشد تا ضمن شرح و توضيح درباره عرصههاي عمل فرهنگ عامه و فرهنگ رسمي ايران، چگونگي بهرهگيري از اين گنجينه غني در هويت ايراني بخشي به كودكان را تبيين كند. بلوكباشي در فصل دوم «زبان و ادبيات»، به زبانهاي رمزي در ايران ميپردازد. زبان رمزي، زباني ساختگي است كه گروهي از مردم در ميان خود قرار ميدهند.
شناختهشدهترين اين زبانها همان است كه به آن «زبان زرگري» ميگويند، اما آنچنان كه بلوكباشي نوشته است، در متنهاي ادبي ايران، از چنين زبان مخفي به نام «لوترا» ياد شده است. اين كه اين اصطلاح از كجا ريشه گرفته، بحثي است كه نويسنده به تفصيل به آن پرداخته است.
فصل ديگر اين بخش، بررسي «زبان و گويشهاي مردم خوزستان» است. اين بررسي شامل پژوهش در گويش و ادبيات عامه خوزستان و نيز عمدتا شهرهاي دزفول و شوشتر است. خواننده پس از آن به جستاري برميخورد كه مختص بررسي و تحليل واژه «دوال» است. نويسنده معاني گوناگون اين واژه را برميشمارد و تركيباتي را كه از آن ساخته شده است، ميآورد. معني كنايهاي و اصطلاحي «دوالك بازي و تسمه بازي» از ديگر بخشهاي اين بررسي است. شناخت افسانه «دوالپا» نيز با اشاره به دو متن «حمزه نامه» و «سليم جواهري» صورت گرفته است.
«ادبيات عامه»، «چيستان» و «ادبيات شفاهي بلوچ» از ديگر مباحث اين بخش است. تعريف چيستان، پيشينه تاريخي آن و انواع چيستانها، زير مجموعه گفتار خواندني نويسنده در اين بهره از كتاب اوست. بلوكباشي كهنترين نشانه چيستان را در متني پهلوي بازيافته است كه احتمالاً بازمانده از اواخر دوره ساساني است.
«دانش و فنآوري در حوزه فرهنگ عامه» عنوان بخش سوم كتاب است و دربرگيرنده 6 فصل. در فصل نخست گاهشماري و برپايي جشنها در ميان مردم مازندران مورد توجه قرار گرفته است. در گاهشماري آنان ماهها نامهاي ويژه دارند و جشنها، بازماندهاي از روزگاران كهن اين سرزميناند. گفتار ياد شده، با همه كوتاهي، نكات ارزندهاي دارد و چه بسا ميتوان با بسط و گسترش آن، دانستنيهاي افزونتري ارايه داد.
بحث درباره صنايع قومي و ارزش و اعتبار آن، موضوع گفتار ديگري است. بلوكباشي صنايع قومي را «محملي براي انتقال هنجارها و ارزشهاي فرهنگي» ميداند و مينويسد: «صنايع ركن تكميل كننده فرهنگ و تداعيكننده برخي معاني از رفتارهاي اجتماعي و تجليگاه مجموعهاي از نمادهاي نمايشي انگارههاي آييني ـ عقيدتي و مناسك عشيرهاي عموم مردم جامعه است»
گفتار خواندني و آگاهيبخش «خيشخانه: كهنترين دستگاه تهويه مطبوع» ما را به زمانهاي كهني ميبرد كه از خيشخانه در خنكسازي فضاي خانهها استفاده ميشد. بلوكباشي حدس ميزند كه پيشينه خيشخانهسازي به دوران پيش از اسلام ميرسد. سپس رد پاي اين ابداع را در پارهاي از متنهاي تاريخي و ادبي ميگيرد. برشمردن انواع خيشخانهها او را به اين نتيجهگيري ميرساند كه اين ابداع از ايرانيان است و آنها از نخستين كساني بودند كه از روزگاران كهن در معماري خانههاي تابستانه خود از چنين شيوهاي استفاده ميكردند.
اين بررسي با گفتار جذاب ديگري به نام «آسيا: كهنترين دستاورد فني ايرانيان» پي گرفته ميشود. بلوكباشي مينويسد كه سادهترين انواع آسياها در كاوشهاي باستانشناسي در ايران به دست آمده است و جالب است كه اين كارافزار ساده و ابتدايي هنوز هم در ميان عشاير ايران بكار برده ميشود. بررسي انواع آسياهاي آبي، بادي و ستوري ادامه دهنده اين فصل پربار است. عكسهايي نيز در پايان گفتار ياد شده، آمده است.
گفتار «نان و نانوايي در تهران» آكنده از نكتههاي تازه و باريكبينانه و گيرايي است كه به تفصيل بررسي شدهاند. سنگكپزي و تافتونپزي دو عنوان اصلي اين گفتار است. در ضمن آن از كارگران و دستمزد و شيوه خمير درست كردن و نان پختن آنها ياد ميشود و واژهها و اصطلاحات ويژه كارگران نانوايي آورده ميشود. بلوكباشي پيشينه پختن نان سنگك را به پيش از صفويان ميرساند، هر چند مينويسد كه از تاريخ پيدايش آن در ايران، آگاهي دقيقي در دست نيست. نان تافتون از سنگك نيز قدمت بيشتري دارد و از كهنترين نانهاي ايراني است.
آخرين فصل اين بخش «معماري و آرايهبندي قهوهخانههاي سنتي» است. معماري قهوهخانههاي اوليه، همبستگي قهوه خانه با نهادهاي ديگر و شكلگيري معماري خاص قهوه خانه عنوانهاي اين گفتار است.
«هنر در حوزه فرهنگ عامه» سرفصل ديگري است كه عناوين زير را در برميگيرد: تصويرگري عامه، شمايلنگاري سنتي، آرمانگرايي در معماري تزييني، فراز و فرود موسيقي، بالابان و نمايشهاي زنانه در تهران.
هر كدام از اين عنوانها دريچهاي است براي شناخت فرهنگ ريشهدار عامه. منظور از تصويرگري عامه، كه شكلي از شمايلنگاري است، شيوه نقاشي موسوم به «قهوهخانه»اي است. بلوكباشي مينويسد: «تصويرگران شيوه نقاشي قهوه خانه در تجسم بخشيدن به احساس و انديشه خود و ارايه موضوعها و مضامين قومي و ديني در نقش و نگارهها، ميكوشيدند تا از آرمان و عقيده جمعي عامه مردم در يك قالب فرهنگ سنتي، كه مرده ريگ گذشتگان است، پيروي كنند». در گفتاري ديگر با مروري دوباره، شمايلنگاري مذهبي و ديوارنگاري و نقاشي قهوه خانهاي بررسي شده است.
توجه به موسيقي و نوازندگان، موضوع گفتار ديگري است كه در آن از فروپاشي موسيقي در سدههاي پيشين و شكلگيري دوباره آن سخن به ميان آمده است. تصاويري ديدني نيز ضميمه آن گفتار است. به همين گونه گفتار كوتاهي درباره ساز بالابان پيش كشيده شده و يك متن نمايشنامهاي در ضمن نوشتهاي درباره نمايشهاي زنانه آورده شده است.
بخش پنجم كتاب بلوكباشي به «مناسك و شعاير آييني ـ مذهبي» اختصاص دارد. در اين بخش از موضوعاتي سخن به ميان ميآيد كه هر كدام نمايانگر رفتار اجتماعي گروههايي از مردم است و شناساننده فرهنگي كه از آن برخاستهاند و باليدهاند.
در فصل نخست آن با «تابوت گرداني» آشنا ميشويم كه نويسنده آن را «نمايش تمثيلي قديسانه» مينامد. «حديث شهادت در حاشيه كوير» به مرگ سياوش، قاليشويي كه آييني در سوگ شهيد است، به عناصر مشترك حماسه كربلا و شبه حماسه اردهال (ناحيهاي در كاشان) ميپردازد.
پرداختن به رفتارها و آيينهاي دراويش سلسله قادريه، موضوع ديگر اين بخش است. «هويتسازي اجتماعي از راه باد زدايي گشتاري» گفتار ديگري است كه خواننده را با موضوع روحپنداري، جنزدگي و باور به تسخير آنها آشنا ميكند. بلوكباشي مينويسد كه «باورمندان به روح ـ باد، همه نيروهاي خيالي و وهمي نامريي در فضاي زيست، از پريها و ديوها گرفته تا ارواح نيك و بد را باد يا هوا ميانگارند و معتقدند كه فضاي درون و بيرون زمين آكنده از اين بادهاست.
نويسنده اشاره ميكند كه اين طرز فكر مخصوص لايههاي پايين اجتماعي است كه بر اثر فشار فقر و گرسنگي پديد ميآيد و در نهايت ذهن و روان چنين باورمنداني را پريشان و تخريب ميكند. دو مسأله زايمان و مرگ، دو گفتار پاياني كتاب است. در انتها نيز نمايههايي از موضوعات كتابها، عكسها و طرحها آورده شده است.
كتاب «در فرهنگ خود زيستن و به فرهنگهاي ديگر نگريستن» نوشته علي بلوكباشي در 610 صفحه، با شمارگان 1100 نسخه و با بهاي 10 هزار تومان به كوشش «نشر گل آذين» چاپ و در دسترس علاقهمندان و پژوهندگان فرهنگ عامه قرار گرفته است.
ایبنا
|