کتاب :: درباره «يك زن بدبخت » آخرين كتاب نويسنده آمريكايي، ريچارد براتيگان
درباره «يك زن بدبخت » آخرين كتاب نويسنده آمريكايي، ريچارد براتيگان
10 مهر ۱۳۸۹
تهران امروز
«يك زن بدبخت » آخرين كتابي است كه نويسنده آمريكايي، ريچارد براتيگان دو سال پيش از آنكه در مزرعهاش به دلخواه خود زندگي را ترك كند به پايان رساند اما منتشر نكرد تا 16 سال پس از مرگ او تنها دخترش اين كتاب را به عنوان آخرين كتاب اثر براتيگان منتشر كرد. حسين نوش آذر خرداد ماه سال 88 در نشر مرواريد اين كتاب را ترجمه كرده است. ريچارد براتيگان در ادبيات جهان بيش از آنكه به اسم يك شاعر شناخته شده باشد به اسم يك نويسنده شهرت يافته است، بهويژه با آن داستان بلندش با عنوان «صيد قزلآلا در آمريكا».
در تابستان ۱۹۶۱ به همراه همسر و كودك خردسالش به آيداهو رفت و زندگي در چادر كنار رودخانههاي پر از قزلآلاي آنجا را تجربه كرد و رمان صيد قزلآلا در آمريكا را نوشت.
اين داستان بلند براي او آنقدر شهرت آورد كه حتي برخي او را به خاطر آن كتاب پدر ادبيات پسامدرن لقب دادند.
«صيد قزلآلا در آمريكا» شش سال بعد از نوشتنش منتشر شد و براتيگان را كه در فقر مطلق به سر ميبرد نجات داد.
كتاب « يك زن بدبخت » ميتواند نوعي سفرنامه نويسي باشد. از زبان اول شخص استفاده كرده و داراي نثر شاعر گونه زيبايي است. در آستانه 47 سالگي سفر خود را آغاز و خواننده را در اين در سفربا خود همراه ميكند اما تا حدي كه مايل است و صلاح ميداند.
سفرنامه از 30 ژانويه 1982 در بركلي شروع ميشود و
28 جون 1982به پايان ميرسد. براي لذت بردن از اين كتاب بايد عاشق براتيگان بود. در غير اين صورت خواندن اين كتاب كه يكسري خاطرات تكه پاره از سفر طولاني براتيگان است خيلي توصيه نميشود. مخصوصا اگر براي اولين بار براتيگانخواني رو شروع ميكنيد لطفا با اين كتاب نباشد.
شايد نخستين دليل شروع كتاب خريدن دفتر 160 برگهاي باشد كه در روز تولد 47 سالگياش از يك مغازه نوشت افزار ژاپني تهيه كرده بود. « يك زن بدبخت » بر اساس زندگي روزانه براتيگان نوشته شده و بيشتر از تجربه هايش در زندگي تكيه دارد تا به اين وسيله پل بزرگي بسازد براي فاصله گرفتن از تنهايي خود. « يك زن بدبخت » هزار توي نا تمامي از پرسشهاي نا تمام است كه به آنها پاسخي ضميمه نشده است. داستان دربرگيرنده چيزهاي مغشوشي است كه افكار و تجربيات يك مرد تنها را شكل ميدهد.
براتيگان با تاكيد به اين نكته اشاره كرده كه فقط يك بار اين كتاب را خوانده است و اين امر تا حدي ملموس است. چون در طرح داستانهايش نوعي بيدقتي و نوعي ترفند و بازي با خواننده را ميتوان ديد و در كل، كتاب نا گفتههاي زيادي دارد. قولهايي به مخاطب در طول داستان ميدهد كه تا پايان رمان به آنها عمل نميشود. آگاهانه يا نا آگاهانه به آن قولها نپرداخته يا از روي بيانگيزگي و بياعتقادي و بيحوصلگي نويسنده در اين دو سال آخر زندگياش روي داده و فراموش كرده يا عمرش قد نداده يا از جزئي از طرح داستانش اين گونه بوده است. كه اگر خواننده حرفهاي براتيگان باشيد ميدانيد كه براتيگان از اين بازيها در داستانهايش زياد دارد. همچنين در پايان فصل هم ميگويد
« اطلاعات شما از اتفاقاتي كه در اين كتاب افتاده بيشتر از اطلاعات من است. شما اين كتاب را خوانده ايد و من نخواندهام. معلوم است بعضي چيزها را به ياد ميآورم اما با اين حال تسلط شما بر اين كتاب بيشتر از من است. »
سالهاي آخر چهل تا پنجاهسالگي بهترين سن است. چون آدم با خودش صلح ميكند و وارد يك دوره آرامش ميشود. منظور از آرامش نوعي كنش واقعگرايانه نسبت به وقايعي بود كه بايد منجرشود به آرامش و خونسردي بيشتر در برابر سرخوردگيها و جنگ و جدالهايي كه در زندگي اتفاق ميافتد. اما براتيگان در اين دوران خود را تنهاتر از اين ميبيند كه بتواند به آرامش و خونسردي بگذراند و درتك تك ماجراهايي كه در اين كتاب به آن پرداخته است اين تنهايي را ميتوان احساس كرد. شهرگريزي و عشق به بدويت يكي از مهم ترين گفتمانهاي ادبيات آمريكا و يكي از مهم ترين مضامين آثار ريچارد براتيگان است. تفكرات براتيگان خسته و بيزار از جامعه آمريكايي است.قصد او از نوشتن اين بود كه بازتاب دهنده رويدادهاي زندگيش باشدو نشان دادن و وصف اينكه زندگي اين موجود در يك مقطع زماني مشخص چگونه بوده و اگر زندگي او معنا داشته چه بوده است. شروع كتاب با نامهاي براي دوستي است كه آن را از دست داده و براي كنارآمدن با مرگ دوستش به دنبال راه چاره ميگردد حتي اين راه چاره خوردن هندوانه با همسايه باشد.
از جمله آثارريچارد براتيگان كه ميتوان از آنها نام برد شامل: صيد قزل آلا در آمريكا، در روياي بابل، در قند هندوانه، پس باد همه چيز را با خود نخواهد برد،يك زن بدبخت، ژنرال متفقين، اهل بيگسور، در رؤياي بابل، سقط جنين، انتقام چمن، اتوبوس پير، پادشاهي دوم ( شعر )، لطفا اين كتاب را بكاريد ( شعر )،۳۰ ژوئن و ۳۰ ژوئن( شعر ) هستند.
خواهرش باربارا در باره دوران كودكي او ميگويد:«او شبها را به نوشتن ميگذراند و تمام روز را ميخوابيد. اطرافيان خيلي اذيتش ميكردند و سر به سرش ميگذاشتند. آنها هيچوقت نفهميدند كه نوشتههاي او چهقدر برايش مهم هستند.» براتيگان نويسندهاي خاصي بود و تعلقي به سبك يا جريان ادبي ويژهاي نداشت. «زيباييشناسي او تركيبي از دستاوردهاي سوررئاليسم فرانسوي و تفكر ضدبورژوازي است كه جان مايه آثار هنري معاصرش را شكل داده و در عين حال در تضاد كامل با پدرسالاري قرار ميگيرد.»
عليرضا طاهري عراقي مترجم مجموعه داستان « اتوبوس پير» در يادداشت مترجم مينويسد: «توصيف آثار براتيگان كار سادهاي نيست. هيچ سبك و مكتب ادبي و سنت تاريخي را نميتوان زادگاه يا مبناي شيوه خاص نويسندگي و شاعري او دانست. در مورد آثار نثرش حتي اين مشكل وجود دارد كه آيا آنها را بايد در كدام گونه ادبي جاي داد؟ آيا رمانهايش را واقعا ميتوان رمان ناميد؟ آيا اصلا در حوزه ادبيات داستاني قرار ميگيرد؟ شايد سادهتر اين باشد كه آن را سبك براتيگاني بخوانيم و بس. به هر حال به نظر ميرسد كه آثار براتيگان هم مثل خودش يتيماند.»
نقاط اوج داستانهاي براتيگان يكدست نيست و از اين نظر به كنكاش بيشتري براي درك بهتر اين آثار نياز است. در رمان صيد قزل آلا در آمريكا و نيز ديگر آثار براتيگان از جمله در مجموعه اشعار او تمايل دروني نويسنده به خودكشي منعكس شده است. خواننده آثار براتيگان خود را خارج از فضاي آنها حس نميكند چون براتيگان نويسندهاي است كه با چيره دستي و مهارت لازم از آثار خود براي ارتباط مستقيم با خواننده استفاده كرده است.
ريچارد براتيگان سال 1984 وقتي كه تنها 49 سال داشت با يك تفنگ شكاري كاليبر 44 به زندگي خودخاتمه داد. بنابر اظهار نظر پزشكي قانوني: او «ايستاده رو به دريا پشت پنجره» به شقيقهاش شليك كرده است.