کتاب :: نگاهی به رمان «مثل آب براي شكلات»اثر لورا اسكوئیول
نگاهی به رمان «مثل آب براي شكلات»اثر لورا اسكوئیول
10 مهر ۱۳۸۹
تهران امروز
رمان «مثل آب براي شكلات» پيش از آنكه در محتوا و سوژه داستان، بااهميت باشد،از نظر سبك و شيوه روايت،زبانزد و مشهور است.اين رمان مشهور مكزيكي كه بر اساس آن فيلمي هم ساخته شده،ماجراي عاشقانه و غمانگيزي را بازگو ميكند ولي بامزه اينجاست كه تمام داستان از دل يك آشپزخانه خانگي با رنگ و بو و مزه انواع غذاهاي سنتي مكزيك و اسپانيا برميآيد.اما خواننده كتاب،ضمن پيگيري يك ماجراي عاشقانه و آشنايي با غذاهاي خاص يك كشور، با فرهنگ و تاريخ زنان مكزيك نيز آشنا خواهد شد.البته آنچه كتاب را در عرصه جهاني به شهرت رسانده،محل رويداد ماجراي قصه نيست، بلكه فصلبندي رمان در قالب دستور آشپزي غذاها و شيرينيهاي مكزيك است.هر علاقهمند به مطالعهاي،در وهله اول كه كتاب را به دست ميگيرد،چنين به نظرش ميرسد كه با كتاب آموزش آشپزي طرف است.حتا اگر چند صفحهاي كتاب را ورق بزنيد،خواهيد ديد كه هر فصل از كتاب، به نام يك غذاي مخصوص ثبت شده و در ابتداي هر بخش،فهرست مواد لازم و دستور تهيه و پخت غذا نيز آمده است.ولي پس از آن،ناگهان با سرگذشت غمبار دختري به نام «تيتا» روبهرو ميشويم كه در يك آشپزخانه متولد شده و تمام عمرش را همانجا ميگذراند.تيتا آنقدر به بوي پياز حساس است كه وقتي گريه ميكند،رودي از اشك آشپزخانه را ميپوشاند! اگر شما هم فقط كمي احساساتي باشيد،شايد از سرگذشت تيتا همينقدر متاثر شويد.
رمان «مثل آب...» از فضايي سوررئاليستي يا چنانچه در ديباچه اثر درستتر بيان شده،«رئاليسم جادويي» و تا حدودي افسانهپردازانه تبعيت ميكند.گرچه خواننده در لايههاي زيرين اثر، پي به نكات ريزي از شخصيتهاي انساني و مسائل زندگي ميبرد كه برگرفته و كنايهاي از جهان حقيقي است.او نميخواهد تن به اين باورهاي خرافي و پوچ و ارتجاعي دهد،زيرا در اينصورت چون آخرين فرزند خانواده است، بايد تمام عمر خدمتكار مادرش باقي بماند و هرگز ازدواج نكند. با اينحال تيتا عاشق «پدرو» است و همه اين را ميدانند و او به خاطر رسيدن به پدرو هر كاري لازم باشد ميكند،حتي اگر مجبور باشد پا روي سنتهاي آبا و اجدادياش بگذارد. پايان داستان را بهتر است خودتان بخوانيد تا بدانيد يك آشپز معروف كه همه،شيفته دستپخت او هستند،چگونه طعم ديگري به زندگي سراسر سختي خود ميبخشد.متاسفانه كتاب حاضر و نسخهاي كه در اختيار خوانندگان ايراني است، بهرغم برخورداري از ارزشهاي ادبي و غني متن اصلي، با ترجمه خوبي ارائه نشده و ترجمه «مريم بيات» چندان خواندني از كار درنيامده.اما خواندن چنين اثر ارزندهاي كه نشريات مهمي مثل«واشنگتنپست»،«لوسآنجلستايمز»،«شيكاگو تريبون» و «بوستونكلوب» آن ر اتاييد و تحسين كردهاند، با همين تنها ترجمه موجود نيز غنيمت است.
در فصل چهارم كتاب با عنوان «قيمه بوقلمون با بادام و دانه كنجد»،در صفحه 65 كتاب چنين خواهيد خواند:« دو روز بعد از سر بريدن بوقلمون آن را تميز كرده و با نمك بپزيد. اگر بوقلمون خوب پروار شود،گوشتش مطبوع و خوشمزه خواهد بود. براي اين كار،حيوان را در يك قفس تميز با آب و دانه كافي نگهداري كنيد.15 روز پيش از سر بريدن بوقلمون،خوراندن گردوهاي كوچك را به او آغاز كنيد.ابتدا با يك عدد،روز بعد دو عدددر منقارش بگذاريد و همينطور تدريجا تعداد گردوها را تا شب سر بريدن افزايش دهيد.مهم نيست كه دراين مدت خودش چه مقدار دانه ذرت خورده است.تيتا مواظب بود بوقلمون خوب تغذيه شود.ميخواست مجلس مهماني تمام و كمال برگزار شود.چون مزرعه واقعه مهمي را جشن ميگرفت:مراسم غسل تعميد خواهرزادهاش با،اولين فرزند روسورا و پدرو بود.اين رويداد سفرهاي رنگين با بوقلمون را ميطلبيد... .»