«اسطورههاي زمين و آسمان در باور ايرانيان» نوشته فائقه سرخوش عنوان كتابي است كه اسطوره آسمان و زمين و تأثير آن در ادبيات حماسي ايران را بررسي ميكند و به شيوهاي نقدگونه به تطبيق ميان برخي از اين انديشهها با اساطير و ادبيات ملل ديگر و با گذر آن در اديان ميپردازد._
كتاب «اسطورههاي زمين و آسمان در باور ايرانيان» حاصل تلاشي است براي يافتن ردپاي انديشههاي كهن اساطيري اين مرز و بوم در ادبيات حماسي آن كه به شيوهاي نقدگونه به تطبيق ميان برخي از اين انديشهها با اساطير و ادبيات ملل ديگر و يا گذر آن در اديان ميپردازد.
هدف از گزينش اسطوره آسمان و زمين به عنوان موضوع اين جستار نيز، تحرير مقدمهاي بر آغاز هستي از ديدگاه اساطير بوده است. در فرهنگ اساطير، جهان زنده و پويا و فراتر از آن هوشمند و روانمند محسوب ميشود و از اين روي در كليت خود به انساني كامل، بالغ و صاحب انديشه مانند ميشود.
با كند و كاو در اساطير ملل گوناگون ميتوان دريافت كه در اساطير تمام اين ملل (غير از اساطير مصر) همواره آسمان در جايگاه پدر كيهان و زمين در مقام مادر قرار ميگيرد، در اساطير ايران نيز همواره زمين به نام مادر خوانده شده است اما آسمان نه به شكلي واضح بلكه در تقابل با زمين در جايگاه پدر كيهان قرار ميگيرد.
بنيان اين كتاب بر باور آسمان پدر و زمين مادر نهاده شده و مشتمل بر پنج فصل مجزاست كه فصل نخست آن به عنوان كليات به ريشهشناسي و بيان واژه «اسطوره» اختصاص يافته و در ادامه، به بيان مراحل مختلف شناخت جهان توسط بشر و تأثير جغرافيا و شرايط اقليمي در شكلگيري اسطوره ميپردازد و پس از آن به حيطه اساطير ايران وارد شده و به معرفي عناصر مهم اين اساطير به ويژه عناصري كه در رابطه با موضوع اين جستار حائز اهميت است ميپردازد.
فصل دوم با عنوان «آسمان مزدايي» به معرفي آسمان از ديدگاه اساطير مزدايي پرداخته و شش ويژگي برجسته آسمان را از ديدگاه اين اساطير كه عبارتند از بلندي، امنيت، تقدس، جاندارپنداري، قدرت باروركنندگي و ارتباط آسمان با زمان بيان ميدارد و اهميت تأثير اين ويژگيها را در اعطاي نقش پدر هستي به آسمان روشن ميكند.
فصل سوم با عنوان زمين مزدايي به سه بخش تن زمين، روان زمين و روانكاوي زمين اختصاص يافته است. بخش موسوم به تن زمين ابتدا به بررسي جغرافياي اساطير زمين و چگونگي ايجاد اين جغرافيا از ديدگاه اساطير مزدايي پرداخته و سپس در قسمت دوم از اين بخش، نقش زمين در تن انسان، غول اساطيري را با استناد به متون پهلوي مشخص كرده و علل و عوامل قرار گرفتن زمين در اين جايگاه را مورد بررسي قرار ميدهد.
بخش بعدي كه روان زمين نام نهاده شده به بررسي آنيميسم (جاندارپنداري) زمين اختصاص يافته است. اين بخش كه مبتني بر باور وجود فرشته زمين و امكان شهود اين فرشته در دنياي مادي است، ابتدا به معرفي سپندارمذ (امشاسپند موكل بر زمين) و دئنا (وجدان انسان) پرداخته و سپس رابطه ميان اين دو را مورد بررسي قرار ميدهد و در ضمن اين بررسي معلوم ميدارد كه چگونه مشاهده «دئنا» منجر به مشاهده «سپندارمذ» و به تبع آن «ارض ملكوت» ميشود.
قسمت دوم اين بخش نيز ويژگيهاي جغرافياي «زمين ملكوت» را كه ساخته و پرداخته خيال فعال است بازگو كرده و نام و مختصات تقريبي جغرافيايي اين سرزمين را معلوم ميدارد. بخش نهايي اين مقاله كه به «روانكاوي زمين» موسوم است به نقد و تحليل خصوصيات رواني زمين اختصاص يافته است.
اين خصوصيات گاهي با صراحت و گاهي در قالب اساطير و افسانهها، در متون اوستايي وارد شده است. در اين بخش ويژگيها به شكل مدون و منسجم مطرح شده و بازتاب آنها در حماسههاي فارسي در قالب افسانهها و داستانهاي نمادين ذكر شده و مورد نقد و تحليل قرار ميگيرد.
فصل چهارم با عنوان «اسطوره پيوند و جدايي آسمان و زمين» به بررسي اين دو پديده، در تقابل با يكديگر و از ديدگاه اسطوره «يين و يانگ» ميپردازد. در اين فصل آسمان نماد مرد، ملكوت و پدر و زمين نماد زن، ماده و مادر پنداشته ميشود و فصل آخر كه به «پيونددهندگان آسمان و زمين» موسوم است به بررسي اساطير دسته دوم پيوند آسمان و زمين يعني اساطيري كه از پيوند مجدد اين دو پديده سخن ميگويد اختصاص يافته است.
نمادهاي اصلي اين دسته از اساطير، كوه، درخت، ستون و نردبان است كه در اين فصل، كوه، درخت و ستون در سه بخش مجزا، مورد بررسي قرار ميگيرد. اين بخش به آب به عنوان چهارمين پيوند دهنده آسمان و زمين اختصاص داده شده است.
انسان نيز كه بعد از جماد، نبات و حيوان چهارمين و كاملترين فرزند آسمان و زمين و در نتيجه كاملترين پيوند دهنه اين زوج است در بخش پنجم اين فصل به عنوان كاملترين پيوند دهنده آسمان و زمين مورد بررسي قرار ميگيرد.
انديشهها و باورهاي نخستين مردمان هر سرزمين، در پاسخ به پرسشهاي بنيادين، پيرامون خلقت جهان و انسان آكنده از نكات و اشارات زنده و جانداري است كه ذهن انسان را ناخودآگاه، به هزار ساله نخست هستي گسيل ميدارد. پويايي و ماندگاري چنين انديشههاي كهني را بيش از هر چيز بايد مرهون گذر اساطير هر سرزمين از شاهزاده زبان و ادب گفتاري آن سرزمين دانست كه حاصل اين گذار، خلق آثار شگرفي چون ايلياد و اديسه يونانيان، گيلگمش سومريان و شاهنامه ايرانيان است.
روايت آفرينش هستي و انسان در اساطير ايران نيز كه با حضور قدرتهاي فراطبيعي چون جادو، فره، طالعبيني، مرگ و حيات جاويد همراه بوده است. در نهان خانه نهاد بشر به گونه افسانه و اسطوره، نسل به نسل انتقال يافته و منجر به خلق آثار ورجاوندي چون شاهنامه فردوسي، گرشاسبنامه اسدي طوسي، ويس و رامين گرگاني، بانوگشسبنامه، اثري كه نام سراينده آن لابلاي سطور تاريخ ايران محو شده است. حقيقت اين است كه اين آثار با گذشت زمان و فراموش شدن بنمايههاي فرهنگي و اساطيري اين سرزمين، رنگ باخته و رفته رفته به افسانههايي خردناپذير و اغراقآميز بدل ميشود.
چاپ نخست «اسطورههاي زمين و آسمان در باور ايرانيان» نوشته فائقه سرخوش در 320 صفحه با شمارگان2000 نسخه و بهاي 60000 ريال به كوشش انتشارات ترفند منتشر شده و در دسترس اسطورهپژوهان قرار گرفته است.
ایبنا
|