15شهريور 1389
حوزه داستاننویسی در سالهای اخیر شاهد بروز و ظهور نویسندگان بزرگ و توانایی در گوشه و كنار جهان بوده و هست كه هر یك از آنها به نوبهخود در تكامل گونههای مختلف نویسندگی سهمی داشته و دارند.
یكی از این نویسندگان، كازوئو ایشی گورو، داستاننویس نام آشنای ژاپنیتبار است كه به زبان انگلیسی مینویسد و در چند سال گذشته تعدادی از آثارش مانند بازمانده روز، هرگز رهایم مكن و وقتی یتیم بودیم به فارسی ترجمه و این نویسنده برای خوانندگان فارسی زبان معرفی شده است. كتاب جدیدی كه اخیرا از آثار این نویسنده در بازار كتاب ایران توزیع شده، مجموعهای از داستانهای كوتاه ایشی گورو با ترجمه علیرضا كیوانینژاد و با عنوان«شبانهها» (پنج داستان موسیقی و شب) است.
مترجم در بخش مقدمه كتاب اشاره كردهاست كه ایشی گورو در داستانهای كتاب شبانه به ندای قلبیاش پاسخ میدهد كه از نوجوانی با او همراه بوده، اما چیزی جز«تجربه» برایش در پی نداشته، و شاید هم «شكست»؛ و آن چیزی نیست جز موسیقی. او بارها به این مسئله اشاره كرده كه علاقهاش به این عرصه اگر بیشتر از تالیف داستان نباشد، كمتر نیست و چه فرصتی بهتر از این. و عجب آنكه از چنان تسلطی بر این حوزه برخوردار است كه گویی تحصیلاتی را در همین عرصه پشت سر گذارده، حال آنكه اینگونه نیست.
كتاب شبانهها شامل 5داستان كوتاه؛ خواننده، زیر و رو بشه دنیا من دوست دارم، تپههای مالورن، شبانهها و نوازنده ویولنسل است كه محوریت ماجراها در همه آنها با موسیقی است. البته شخصیتهای اصلی داستانها از اهالی نامآشنای حوزه موسیقی در جهان نیستند، بلكه به قول شخصیت اصلی داستان خواننده؛ یكی از همانهایی كه اهل موسیقی، «دورهگرد» صدایشان میكنند.
در هر پنج داستان كتاب، شخصیتهای اصلی وضعیتی مشابه دارند كه به واسطه این جایگاه با افراد معروف و اعضای ثابت گروههای موسیقی آشنا میشوند و براساس همین روابط اغلب مقطعی است كه پایه و اساس داستانهای ایشی گورو شكل میگیرد. راویان داستانها معمولا نقش چندانی در طرح و توطئه داستانها ندارند، بلكه افراد شیفته به جهان موسیقی هستند كه بهواسطه مهارت در این زمینه و موقعیت گمنامی كه دارند، به سنگ صبور چهرههای آشنای این حوزه تبدیل میشوند و اغلب همان چهرههای معروف هستند كه اسرار پنهانی در روابط شخصی و خانوادگی خود را بر ملا میكنند.
در داستان خواننده، آقای گاردنر یكی از چهرههای سرشناس موسیقی است كه به كمك راوی داستان فضایی را فراهم میكند كه یك احساس دور و قدیمی در روابط خانوادگی خود را بازسازی كند.
در داستان زیر و رو بشه دنیا من دوست دارم، هم چارلی و امیلی زوج جوانی هستند كه در مرحلهای از زندگی به بنبستهایی رسیدهاند كه چارلی از راوی داستان میخواهد نقشی در خروج آن دو از بحرانی كه در آن گرفتار شدهاند داشته باشد. همین موضوع به شكل دیگری در داستان تپههای مالورن هم تكرار شده است؛ تیلو و سونیا زوج اهل موسیقی هستند كه در مرحلهای از زندگی خود احساس میكنند به آخر خط رسیدهاند و این بار هم هنر راوی در نواختن نوعی از موسیقی است كه آنها را برای مقطع كوتاهی هم كه شده به تامل در گذشته وا میدارد. این مسئله در داستانهای دیگر كتاب شبانهها هم به شكلهای مختلف دیده میشود.
نویسنده اغلب فضایی فراهم میكند تا یكی از شخصیتهای داستانی پرده از یك راز بر دارد و ابعاد آن واقعه بازكاوی شود. به عبارت دیگر، مضمون مشترك اغلب آثار ایشی گورو در این مجموعه همانند بقیه آثارش یادآوری گذشته باشكوه و از دست رفته است كه ذهن شخصیتها را بهخود مشغول كرده است.آنها خاطرات و تصاویر دلانگیزی از زندگی خود را در گذشته جا گذاشتهاند كه اكنون قابل دسترسی نیست. بنابراین به تخیل روی میآورند تا تكههای پراكنده گذشته را بلكه در ذهن خود بازسازی كنند. در این میان، معمولا نقش راوی اصلی داستانها به منزله پلی برای رسیدن به گذشته است.
شخصیتهایی كه در داستانهای كتاب شبانهها به گذشته نگاه حسرتباری دارند، خود در گذشته از چهرههای سرشناس حوزه موسیقی بودهاند و اكنون بهمرور از شكوه و محبوبیت آنها كم شده است. در مقابل، راوی داستانها كه اغلب یك نوازنده دوره گرد و خارج از اعضای ثابت گروههای شناخته شده است، با نواختن ترانهها و نواهای معروف از چهرهها و گروههای سرشناس، به نوعی گذشته با شكوه چهرههای روبهافول را به آنها یادآوری میكند و این مرحله معمولا حلقه اتصال و نقطه شروع داستانهاست.
همشهریآنلاین
|