کتاب :: درباره داستان بلند «نوشيدن مه در باغ نارنج» مرتضی كربلایی لو
درباره داستان بلند «نوشيدن مه در باغ نارنج» مرتضی كربلایی لو
21 مرداد 1389
«نوشيدن مه در باغ نارنج» داستان بلندي است با يك روايت واحد. به اين معني كه نويسنده با تمركز روي آنچه روايت ميكند، از شاخه به شاخه پريدن، گريز زدن و آوردن روايتهاي فرعي به داستانش ميپرهيزد تا تمركز واحد و يگانهاي بر مضمون اصلي ايجاد كند. دليل آن را هم بنابرآنچه برداشت كردهام، خواهم گفت. در داستان بلند «نوشيدن مه در باغ نارنج» بيشتر از هرچيز با تفكرات نويسنده، دغدغههاي او به جهان مدرن و با شكلي از عرفان مواجه هستيم و شايد از همينرو باشد كه قدرت و توانايي نويسنده در بازي گرفتن شخصيتها در اثر پررنگ و غيرقابل چشمپوشي است. در اين رمان با سه شخصيت كريم، آيت و سميه بهعنوان شخصيتهاي كليدي اثر روبهرو هستيم. كريم تاسيساتچي موتورخانه است و براي تعمير تاسيسات شوفاژ منزل روحانياي بهنام آيت كه با دخترش سميه، در گوشهاي، ظاهرا كنج عزلت گزيدهاند، پا به روستايي ميگذارد. موتورخانه خراب، خاموش و سرد است و قرار است كريم خانه مرد روحاني را گرم كند. ترديدي نيست كه استفاده مناسب و به جا از تكرار و بهرهگيري از كاربرد نماد در اثري كه بار معنايي آن سنگين است و كفه معاني و تلويحات بر وجه داستاني آن ميچربد، نشان موفقيت يك اثر است اما اين موفقيت وقتي كامل ميشود كه صرفنظر از محتوا، ساختار اثر نيز كم نقص و محكم باشد. شايد يكي از ايراداتي كه در اين بخش بشود به اثر آقاي كربلايي لو وارد دانست، شيوه شخصيتپردازيهاست. در رمان «نوشيدن مه در باغ نارنج» با سه شخصيت كليدي – چنانكه گفته شد– مواجهيم: كريم – آيت و سميه و شخصيتهاي فرعي نظير شريف و حبيب. در آغاز داستان كريم وارد روستايي ميشود كه بكر بودن و دور بودن آن از فضاي مكانيكي و ملالآور شهر پيداست و راوي (داناي كل) با توصيفات بسيار دلنشيني از آنچه كريم از مناظر پيشرو ميبيند، خواننده را در فضاي روستا قرار ميدهد. در واقع راوي با زباني كه به شعر نزديك است و تا حد زيادي سكرآور و جزءنگر، به بازسازي جغرافيايي ميپردازد كه قرار است هرچه بيشتر كريم را و بعد خواننده را از فضاي مدرن شهر دور و حتي منزجر كند. كريم با دوچرخهاي كه دراختيارش قرار ميگيرد– توجه كنيد به ايده جالب دوچرخه و تاثير آن در فضاسازي و خلق تصوير در ذهن مخاطب- به خانهاي پرت و دور در روستا ميرود و در واقع به خانه يا كوشك مردي روحاني به نام آيت. از لحظه ورود كريم به خانه آيت دو شخصيت محوري ديگر نيز وارد ميشوند. در واقع شخصيت كريم، آيت و سميه به حدي نزديك به يكديگرند كه گويا هر سه آنها يك وجه از يك شخصيت هستند. چنين ايدهاي، وقتي با وحدت و يگانگي روايت – چنانكه در ابتداي يادداشت اشاره كردم - كه حول محور آنچه ميان اين سه شخصيت در يك روز ميگذرد، يا با فضاي دور و پرت افتاده كوشك ميآميزد، باورپذير و ملموستر ميشود و شايد تنها چيزي كه اين انگاره را در حد يك احتمال باقي ميگذارد، ديالوگهاي ميان شخصيتها باشد. ديالوگهايي كه در مرتبهاي پايينتر از فضاي جادويي رمان قرار ميگيرند. اين ديالوگها ما را از عمق به سطح ميآورند. «نوشيدن مه در باغ نارنج» با عنوان مناسب و زيبايي كه بر پيشاني كتاب است، صرفنظر از ايراداتي كه بهصورت و ساختار آن وارد است، بهلحاظ محتوايي رماني معناگرا و قابل تامل است. چيزي كه از نويسنده مجموعه داستان «روباه و لحظههاي عربي» انتظار ميرفت.