18مرداد 1389
تهران امروز
منوچهر آتشي را ميتوان يكي ازبي ادعاترين شاعران معاصر ايران به حساب آورد، شاعري كه در برابر ناملايمات زندگي كوتاه نيامد و تا آخرين لحظهها هم پابه پاي جريانات مدرن شعري پيش رفت. يكي از مواردي كه اين شاعر به شدت به آن معتقد بود پرورش نيروهاي جوان براي تكامل شعردر آينده بود، حركتي كه توانست با تمام كمبودهايش چند چهره مطرح را به جريان شعري معرفي كند، چهرههايي كه امروزه در خلوت خود به كار مشغولند و فارغ از هياهوهاي رايج به كيفيت شعر ميانديشند.
در نيفتادن در دام تكرار وجلوگيري از افت شعريكي از درسهايي است كه آتشي خود به آن عمل كرد و همواره شاگردانش را نيز تشويق به اين كار ميكرد، غيبت چندين ساله اين شاعرو افزودن بر دانش شعري و حضور توانمند دوباره در دل خود اين پيام را يدك ميكشيد كه نفس حضور به هر قيمتي نبايد ذهنيت يك مدعي شاعري رابه خود مشغول كند. آتشي در سالهايي خود را به خلوت كشيد كه شعر ايران به نوعي بن بست نزديك ميشد، بنبستي كه رگههاي آن را به امروز ميتوانيم ببينيم.آن چه آتشي را هميشه نگران ميكرد داوريهاي ديگران نبود بلكه در جا زدنهايي بود كه شاعر را به نوعي ايستايي در تفكر ميكشاند و مخاطب شعر را به اين رشته ادبي بدبين ميكند. گرچه تلاشهاي اين شاعر براي برون رفت از وضعيت شعري آن دوران ناتمام ماند اما آن چه او در پياش بود امروزه به خوبي توسط چندين شاعردنبال ميشود كه ثمره آن را در آينده شاهد خواهيم بود. لزوم برپايي بنيادي به نام منوچهر آتشي اززمان درگذشت اوبه شدت احساس ميشد، زيرا آن چه كه او در شعر دنبال ميكرد توجه به شخص خود وكسب شهرت با هر وسيلهاي نبود بلكه اومي خواست از دل جريان شعري معيوب امروزچيزي براي آيندگان بماند كه ارزش طرح شدن داشته باشد. آتشي به اين امر مهم اعتقاد داشت كه بسياري از شاعران روح حركت نوين نيما رادرك نكردهاند و بر همين اساس بايد در يك حركت جمعي در ابتدا روح پيام نيما رابه نحو شايستهاي درك كنيم و بعد خود را پيرو او بدانيم زيرا در غير اين صورت آن چه براي ما ميماند توهمي به نام شعر است يعني مشكلي كه به هيچ عنوان مهارپذير نيست. خبر تاسيس بنيادي به نام آتشي بهطور قطع همه دوستداران و مخاطبان حرفهاي شعر راخوشحال ميكند اما اين نگراني هم وجود دارد كه اين بنياد اگر بناست مانند چندين بنياد ديگرفقط نام يك چهره مطرح ادبي را يدك بكشد و هيچ تلاشي براي باز آفريني تفكرات او نكند بود و نبودش يكي است. تاسيس بنياد به نام يك فعال مطرح ادبي مسئوليت بزرگي است كه انتظارات بزرگي را هم به همراه دارد، آتشي شاعرهياهوهاي تو خالي نبود و آثار او نشان ميدهد كه هيچ گاه از آموختن سر باز نميزده و خودرا هيچ گاه به عنوان قله شعرتصورنكرده پس اولين مسئوليت بنيادي به نام او نهادينه كردن اين تفكر است كه شعرنياز به عناصري دارد تا ماندگارياش را رقم بزنند و يكي از اين عناصردور كردن خود بزرگ بينيهاي معمول است، مسئلهاي كه ذات شعر را قرباني نام يك شاعر ميكند. فعالان ايجاد بنياد منوچر آتشي پيش از هر حركت ديگر بايد به اين نكته بينديشد كه هدف از راه اندازي اين بنياد چيست و آنها بنا به چه ضرورتي دست به اين كار زده اند؟نكته اصلي اين جاست كه همه بنيادهايي كه نام بزرگان ادبيات را براي خود انتخاب كردهاند بنا به دلايل معلوم ازهدفهاي اصلي خود دور افتادهاند و اين مسئله را به هيچ عنوان نميتوان حاصل كم كاري آنها دانست چون هر فعال در حوزه ادبيات شاهد تلاشهاي شبانه روزي دستاند كاران بنيادهاي مزبور هست، بر همين اساس اين سوال مطرح ميشود كه بنياد آتشي ميتواند ذهنيتهاي مطرح نشده توسط او را از خلال آثارش بيرون بكشد و اصولا اين پذيرش با وضعيت نابهنجار شعر امروز و عوامل ديگرهمخواني دارد؟ گرچه ايجاد بنيادي به نام هر يك از بزرگان ادبيات را بايد به فال نيك گرفت اما توانايي در حفظ نامها مسئلهاي است كه به هر شكل نگرانيهايي براي علاقه مندانشان به همراه دارد و مسئوليت يك بنياد در درجه نخست حفاظت از اين اصل است. اگر در مورد فعاليتهاي بنيادهايي مشابه در كشورهاي ديگرمطالعه كرده باشيم حتما به اين نكته مهم پي برده ايم كه هدف آنها صرفا استفاده نمادين از نام بزرگان نيست بلكه در يافت روح تفكرو راز ماندگاري آن هاست، گرچه حيطه فعاليت بنيادهايي از اين دست را نميتوان با حركتهاي خود جوش و در عين حال كم سابقه كشورمان مقايسه كرد اما مطالعه در باره چارچوبهاي اصلي را بايد سرلوحه كار قرار دهيم. بنيادهايي كه امروزه بعدي جهاني به خود گرفتهاند به هر شكل در طول حيات خود با ناملايمات طبيعي و غير طبيعي دست و پنجه نرم كردهاند وسابقه بسياري از آنها در گذر از وضعيتهاي خوشايند و ناخوشايند نشان ميدهد كه دستاند كاران هميشه نتوانستهاند در كمال آرامش اهداف خود را دنبال كنند، امري كه بايد به شدت مورد توجه قرار گيرد. لازمه اصلي ايجاد و تاسيس يك بنياد در مرحله اول تشكيل يك گروه مطالعاتي است كه به دور از هر گونه حب و بغض به كشف سايه روشنهاي ذهنيت يك شاعر يا نويسنده بپردازد، يعني اين كه يك بنياد نبايد در دل خود به دنبال مسائل حاشيهاي باشد و متن اصلي را فراموش كند. به هر شكل اميد ميرود كه بنياد منوچهر آتشي هم مانند چند بنياد خود جوش ديگر بتواند در درجه اول حافظ حريم حرمت او باشد، كساني كه به فكر تاسيس اين بنياد افتادهاند حتما آينده آن را هم پيش بيني كرده اند. گفتن اين حرف اغراق آميز نيست كه بگوييم آتشي شاعري براي هميشه است و نام او بدون قرار گرفتن بر سردر يك بنياد هم ماندگار خواهد ماند، پس بايد در اين راه هدفهايي بزرگ داشته باشيم.
رسول آباديان تهرانامروز
|