اگر مرگ نباشد
خوزه ساراماگو نويسنده پرتغالي و برنده جايزه ادبي نوبل به زعم بسياري از منتقدان ادبيات داستاني استاد ايجاد كردن لحظههاي ناب است، لحظههايي كه ممكن است در طول روز بارها از ذهن ما بگذرد ولي قدرت ثبت و ضبط آن را نداشته باشيم./
در شهري بينام و نشان و كاملا خيالي چند تن از افراد سودجو قصد دارند با «مرگ» كه در اعتصاب به سر ميبرد ملاقاتي داشته باشند، آنها ميكوشند تا از اين اتفاق كمال استفاده را ببرند و بر همين اساس بيمارستان شهر را به محلي براي داد و ستد مبدل ميكنند و در مقابل دريافت وجه به افراد خسته از زندگي قول ميدهند كه مرگ را راضي به قبض روح آنها كنند و...
خوزه ساراماگو براي انتخاب لحظههاي درخشان داستانهايش هرگز به خود و خوانندهاش زحمت نميدهد و تلاش ميكند كه با عناصر معمولي جهاني كاملا حيرتآور خلق كند.
ساراماگو آنگونه كه خودش گفته همواره سعي ميكند كه شخصيتهاي داستانياش را بسيار ساده بسازد، نه خيلي زيبا و نه خيلي زشت؛ كه در موقعيتهاي خاص به دليل احساس دوستي و با عشق به يكديگر ميرسند.
دنياي خوزه ساراماگو دنياي صلح است، صلحي كه او دوست ندارد با كوچكترين اتفاقات طبيعي زندگي پايمال شود.
بيگمان ميتوان گفت كه رمان «هجوم دوباره مرگ» يكي از آثار بزرگ جهان است كه تخيلي سرشار را با خود يدك ميكشد، ساراماگو در اين داستان نيز مانند بسياري از ديگر آثارش موفق شده كه ضربه احساسي آغاز اثرش را تا پايان حفظ كند و تعليقي شيرين پديد بياورد كه از نويسندهاي چون او انتظار ميرود.
استفاده از عنصر مرگ و شخصيت بخشيدن داستاني به آن در بيشتر كارهاي اين نويسنده سابقه دارد. اين موضوع در آثاري چون «كوري» و «سالمرگ ريكاردوريش» بيشتر نمود دارد و در «هجوم دوباره مرگ» به اوج خود رسيده است.
ساراماگو در «هجوم دوباره مرگ» به سوال ازليـابدي بشر اشاره دارد: «اگر مرگ نبود چه بلايي بر سر بشر ميآمد؟»
ساراماگو در اغلب كارهايش تمامي نابسامانيهاي بشر را برخاسته از خواسته خودش ميداند و معتقد است كه نبود ايمان و نشناختن پيشينههاي انساني موجب هرج و مرجهاي رايج در ميان انسانها شده است. اين نويسنده كه پيامهاي زيبايش را معمولا در هالهاي از طنز ميگنجاند در «هجوم دوباره مرگ» هم به خوبي از اين عنصر استفاده كرده و ماجراي تخيل برانگيزش را پيش برده است.
رمان «هجوم دوباره مرگ» حكايت آدمهايي است كه مرگ از آنها روي گردانده است، آدمهايي كه در عرض چند ماه اين خلاءبزرگ را احساس كردهاند و ملتمسانه منتظر بازگشت دوباره او هستند.
ساراماگو در اين كار به نحو بسيار شايستهاي اوضاع رقتانگيز بشر در نبود مرگ را به تصوير كشيده؛
يكي از عادات خوزه ساراماگو در عالم نويسندگي عادت طولانينويسي بدون دليل است كه متاسفانه در اين كار هم وجود دارد، عادتي كه ريشه در تاكيد بيش از اندازه به تفهيم خواننده دارد.
تصويري كه با دلهرهها و از سر و كول همديگر بالا رفتنها براي سبقت گرفتن از همديگر در رسيدن هر چه زودتر به مرگ به اوج رسيده است.
يكي از عادات خوزه ساراماگو در عالم نويسندگي عادت طولانينويسي بدون دليل است كه متاسفانه در اين كار هم وجود دارد، عادتي كه ريشه در تاكيد بيش از اندازه به تفهيم خواننده دارد.
ساراماگو ميتوانست موضوع بديعاش را در نيمي از اين حجم بگنجاند و با توصيفهاي چند باره لذت ايجاد شده را در ذهن خواننده از بين نبرد؛ اي كاش او تمام توانش را در همان فضاي بيمارستان خلاصه ميكرد و از خير گنجاندن شخصيتهاي اضافه هم ميگذشت.
هرج و مرجي كه ساراماگو در محيط بيمارستان ساخته به خودي خود ميتواند به عنوان يك اثر به ياد ماندني در ذهن خواننده جاودانه شود، خصوصا آن لحظاتي كه اين محيط به تسخير افراد پير در ميآيد و آنها در طلب مرگ گوي سبقت را از ديگران ميربايند.
ضربه ناگهاني آغاز رمان «هجوم دوباره مرگ» كه نشانگر از دست رفتن نظم موقت جهان است ،به شكلي غيرمستقيم به نظم دروني و اصولي انسانها اشاره داردكه هم اكنون از ميان رفته و آنها به تعبير مولانا در جهاني بي چون گرفتار آمدهاند. ساراماگو در اين اثر نگاهي فلسفي دارد كه در خلال آن مخاطبش را مسحور نگاه خود ميكند، نويسنده رمان «هجوم دوباره مرگ» البته تمام انسانها را در مواجهه با نبود مرگ يكسان توصيف نميكند و نگاه مرگ هم به همه آنها نگاهي از يك زاويه نيست.
شخصيت بسيار خوبي كه در اين رمان بيشتر از افراد ديگر در ذهن خواننده جا خوش ميكند، شخصيت يك مرد موسيقيدان است كه مرگ علاقه عجيبي به دوستي با او دارد.
مرگ در اين رمان داراي تشكيلاتي چون يك وزارتخانه است كه بدون مراجعه به مستندات به خاتمه زندگي هيچ كس اقدام نكرده و كاملا انصاف را رعايت ميكند، بر همين اساس او مجبور است كه در رسيدگي به پرونده مرد موسيقيدان تامل بيشتري از خود نشان دهد.
نكته بسيار درخشان ديگري كه در اين رمان بايد به آن اشاره شود پيدا شدن چند دلال است كه تلاش ميكنند با سوءاستفاده از وضعيت پيش آمده و نزديك شدن به مرگ و پيشنهاد رشوه، او را به گرفتن جان افرادي كه پول ميدهند ترغيب كنند، نكتهاي كه آكنده از طنزي تلخ است و خواننده با وجود آن كه لبخندي به لب ميآورد اشكي هم ميريزد.
رمان «هجوم دوباره مرگ» به خواننده نشان ميدهد كه اگر مرگ نباشد چه بلايي ممكن است بر سر بشر بيايد و جستجو كردن مرگ تا چه اندازه ميتواند كاري طاقتفرسا و بينتيجه باشد.
به هر حال رمان «هجوم دوباره مرگ» با تمام زيادهگوييهايش اثري است كه خواندنش خالي از لطف نيست، اثري كه در نوع خود متفاوت و دوستداشتني است.
چاپ سوم رمان «هجوم دوباره مرگ» به تازگي توسط نشر نگاه عرضه شده است.
|