کتاب :: درباره رمان وسوسه اثر «گراتزیا دلددا» نویسندهی زن ایتالیایی
درباره رمان وسوسه اثر «گراتزیا دلددا» نویسندهی زن ایتالیایی
10تير 1389
«گراتزیا دلددا» تنها نویسندهی زن ایتالیایی است كه موفق به تصاحب نوبل ادبیات در سال 1928 شده. دلددا در ایران نویسندهای شناخته شده و پرمخاطب است. از جمله آثاری كه از او در ایران ترجمه و منتشر شده رمان «كبوترها و بازها”، «رقص گردنبند» و همچنین رمان «مادر» است كه به نام «وسوسه» به فارسی برگردانده شده است. دلددا رمان «مادر» یا «وسوسه» را به سال 1919 به نگارش درآورد و در همان زمان به صورت پاورقی در روزنامهی «ایل تمپو» رم منتشر كرد تا یكسال بعد كه توسط ناشری بسیار معتبر در ایتالیا به صورت كتاب منتشر شد. «وسوسه» داستانی متمركز با شخصیتهایی محدود دارد. مادر، پائولو، آنتونیكو و زنی به نام آنیزه از شخصیتهای اصلی رمان محسوب میشوند. رمانی كه محور آن حقیقت «گناه» و «عذاب وجدان» است. حقیقتی كه با واقعیتها در تعارض و كشمكش است و از منظر شخصیتهای رمان به چالش كشیده میشود. كسانی كه با آثار دلددا آشنایی دارند میدانند كه او از عنصر باد در آثارش به صورتی سمبلیستیك برای نمایاندن اضطراب و رنج بهره میجوید. «باد» در رمان وسوسه نیز چنین كاركردی دارد. داستان در دو روز پیاپی میگذرد. دو روز كه در آن باد اگر چه نه با شدت، اما یكنواخت و مداوم میوزد. چنانكه درختان دامنهی تپهی پشت كلیسای كوچك شهر «آرر» یعنی منطقهای متروك كه داستان در آنجا میگذرد را میلرزاند. لرزش شاخهی درختان توت آنهم بر اثر باد و انعكاس سایهی آنها بر در و دیوار دهكده نمادی پر قدرت بر بستر داستان است و نیز فضای دهكدهای متروك با مردمانی معمولی كه اگرچه دلددا توصیف چندانی از آن نمینماید، اما در بازنمایی درونمایهی اثر موثر است. پائولو كشیش جوانی ست كه با مادر خود به «آرر» كه زادگاه مادر بوده باز میگشته تا با اشاعهی ایمان و پرهیزگاری روح آدمیان را تطهیر بخشد. اما آنچه اتفاق میافتد بیشتر از آنكه در بستر دهكده و در فضای آن و وابسته به انسانهایی باشد كه در آن زندگی میكنند، در درون پائولو رخ میدهد. هرچند كه مستقل از تمام آنها نیز نیست. و تردیدی نیست كه عناصری مثل فضا، زمان و خاطره آنچه را كه به آرامی موجودیت مییابد، قوت میبخشند. دلددا با داستان خود، مذهبی را كه با دخالت و سلطهی پاپ اعظم شكل گرفته، و نه صرفا به امر خدا، نقد میكند. او از طریق شخصیت زنی كه مستخدمهای بیسواد است و فرزندش محصول ازدواجی غریب با پیرمردی آسیابان است، نقاط تاریك و مبهمی را در مذهب نمایان میكند كه بیتردید قابل تامل است. پائولو در آن دهكده كشیشی پاك و مقدس است كه میتواند به واسطهی ایمان خود و قدرت انجیل، معجزه كند. بیماری را شفا بخشد یا نوجوانی مثل آنتونیكو را تحت تاثیر قرار بدهد. اما این مذهب برای خود پائولو چیزی جز فقدان در بر ندارد. این مذهب او را از عشقی كه پروردگار حق مسلم هر انسانی قرار داده، محروم مینماید. دلددا در جایی گفته است: ما هرگز نخواهیم مرد، تا وقتی عشق باقی باشد... و به نظر میرسد كه چنین مفهومی را با ظرافت و البته با تلخیای كه برخاسته از طرح داستان «وسوسه است، در رمان میبینیم. داستان «وسوسه» بسیار متمركز و در حلقهی روایت اصلی میگذرد. اما آنچه به همهی اینها معنا بخشیده است حضور مادر است به عنوان هستهی اصلی داستان. كسی كه چیزی را از نظر پنهان نمیدارد، فكر میكند، رنج میكشد و اغلب سكوت میكند. حضوری كه زندگی و حتی مرگش، نجات بخش است.