4 خرداد 1389
وودي آلن، مرگي براي تمام فصول!
وودي آلن- كمدين كلاسيك سينما،كارگردان درامهاي فلسفي، اجتماعي روشنفكرانه، نويسنده طنزپرداز و آهنگساز – نمايشنامه كوتاهي دارد به نام «مرگ در ميزند» كه اينجا – در كشور ما – نام يك كتاب از مجموعه آثار گزينشي او را به خود گرفته است. اما در حقيقت اين نمايشنامه و باقي داستانهاي كتاب، گزيدههايي از سه كتاب «تسويه حساب»، «بيبال و پر» و «عوارض جانبي» هستند كه داستانها، مقالات و نمايشنامههاي چاپ شده آلن را در مطبوعات و اغلب، نشريه «نيويوركر» دهه 60 و 70 در خود جاي دادهاند! آنچه از آلن در اين كتاب ميخوانيم، نوشتههايي هستند كه در همه آنها، تم مرگ و نيستي يكسان است و مدام به انحاي مختلف تكرار ميشوند و جالب آنكه در تمامشان اين فنا به سخره گرفته ميشود و حتي به بقا بدل ميشود. با اين همه، موضوعي كه كتاب مورد نظر را مهم و خواندني جلوه ميدهد، شوخيهاي هوشمندانه بكر و سرگرمكننده آلن است. او كه بارها با فيلمهاي هنرمندانهاش، تواناييهاي خود را در قصهگويي به زبان سينما اثبات و آثاري چشمگير و بديع خلق كرده، در نوشتههايش در واقع راز آن موفقيتها را افشا ميكند. او هنگام آفرينش يك اثر ادبي، دقيقا ميداند چه بايد بكند و بگويد و چگونه آن را اجرا كند تا خواننده هر لحظه غافلگير و شگفتزده شود و براي رسيدن به پايان ماجرا، لحظهشماري كند. حال تصور كنيد اين لذت و هيجان ناشي از خوانش نوشتههاي آلن، با زبان طنز نيز درآميزد. ديگر خودتان نتيجه را حدس بزنيد. در حالي كه داريد از فرط خنده به خود ميپيچيد، بايد نگران سرنوشت آدمها و عاقبت كار هم باشيد. با اين وجود، بيبرو و برگرد، خواننده از دو چيز در ميان جملههاي كتاب، وافري خواهد برد: اول ديدگاه و موضوعهايي كه آلن آنها را دستمايه نگارش آثارش قرار داده كه عمده آنها ستودني، شاهكار و بينظيرند و دوم جملات طنز و قصاري كه نويسنده در دهان شخصيتهايش ميگذارد تا بدين وسيله حماقت، بزدلي و كوتهفكري آنها را در ميان رويدادها و جهان پيرامون خويش به تصوير بكشد، حتي اگر اين شخصيت، خود مرگ باشد. اين موتيف زيباي مرگ و بازي با اين لغت، بايد در تمام فصول كتاب تكرار شود. نمايشنامه «مرگ در ميزند» اداي ديني است به فيلم بيمانند «مهر هفتم» شاهكار جاودان «اينگمار برگمان» فيلمساز سوئدي كه اتفاقا اثري كاملا جدي است و در آن، قهرمان اصلي فيلم (يك شواليه) مجبور است براي خلاصي از شر مرگ، با او شطرنج بازي كند و اينجا آلن بار ندي خاص خود و پاي ميز بازي ورق، مرگ را زيركانه دور ميزند و نتيجهگيري ميكند كه: «بازي دادن مرگ چقدر آسونه» (صفحه 28) حتي در داستانهاي هجوآميزي كه وودي آلن در خلال روايت آنها، صرفا قصد نقد شخصيتهاي تاريخي و افسانهاي و ايدئولوژيها و ژانرهاي گوناگون را داشته، ردپاي اين خوشمزگيها كاملا پيداست و خالق آثار، لحظهاي از دست انداختن و انكار مرگ و نيستي غفلت نميكند. براي نمونه اشاره ميكنم به داستان «در نقش سقراط» كه «آلن» - شخصيت اصلي قصه و با همين نام! – و در واقع به نقش سقراط، وقتي قرار است جام شوكران را سر بكشد، براي توجيه ترس خود از مرگ، به فلسفهبافيهايي دررابطه با مرگ رو ميآورد و مدام افاضات ميكند. با همه اين اوصاف در نهايت، لحظاتي پيش از به پايان رساندن كتاب و بستن آن با جملهاي مواجه خواهيد شد كه كار را برايتان يكسره و حجت را تمام ميكند: «با مرگ همه چي تموم نميشه. تو اين دنيا، فقط يه قانون درست واسه زندگي كردن وجود داره. دم رو غنيمت زنده بودن يعني شاد بودن.» و اين همان كاري است كه وودي آلن به وسيله نوشتههايش با ما ميكند؛ شاد كردن آدمها، حتي اگر از مرگ حرف بزنيم!
احمدرضا حجارزاده تهران امروز
|