کتاب :: نگاهی به رمان بازي آخر بانو نوشته بلقيس سليماني
نگاهی به رمان بازي آخر بانو نوشته بلقيس سليماني
31 ارديبهشت 1389
اعتراف مي كنم بيش از يك دهه است كه كتاب خريدن را از درون برگرفته ها و گزينه هاي جشنواره ها با انتخاب هاي مختلفي كه بنياد هاي گوناگون در زمينه كتاب دارند مثل بنياد گلشيري يا انجمن نويسندگان و منتقدان مطبوعات انجام مي دهم در واقع به دوستان مورد وثوق سفارش مي كنم كه آن كتابها يا هر كتابي را كه خود توصيه مي كنند برايم بخرند تا بخوانم، تا همسفر خواب و خرابي مولفان شوم. اعتراف دوم اين است كه از ميان آن كتاب ها و انتخاب ها با تعداد معدودي مي توانم به همدلي و همراهي و بازبيني خودم در اين آثار برسم . بنابراين تعدادي از اين كتاب هارا فقط نوك مي زنم كه ظرفيت هاي زباني، داستاني و جهان بيني نويسنده را بكاوم و اين يعني وزن آزمايي ظرفيت هاي اثر در تعطيلات نوروزي امسال فرصتي دست داد تا از ميان برگرفته هاي دوستان كتاب "بازي آخربانو" نوشته "بلقيس سليماني" را تا انتها دنبال كنم چند ويژگي در اين كتاب ود كه مرا در برگرفت و با خودش برد. جذابيت پنهان عشقي نرم و زلال، ترك خوردگي اين عشق و جدايي از آن، نثري روان، گيرا، زباني محسوس و ملموس و فضاهايي قابل ديدن و قابل نفس كشيدن كه همه اينها در جزيياتي باورپذير از زمان و مكان به نوشته درآمده بود. شخصيت پردازي هاي باور پذير، تعليق و گره افكني هاي غافلگيركننده و شخصيت هاي مكمل كه شخصيت اصلي را تا پايان به خوبي پيش مي بردند از ديگر ويژگي هاي اين كتاب بود. خواندن كتاب "بازي آخر بانو" بهانه اي شد براي آنكه عادت قريب به دو دهه پيش را تكرار كنم، عادت سالي كه مجموعه داستان كوتاه بيژن نجدي به نام "يوزپلنگاني ه با من دويده اند" در جشنواره گردون به عنوان مجموعه داستان برتر انتخاب شد. داستان هاي اين كتاب در فضا و موقعيتي ويژه كه بيشتر با سينما در مجاورت بود و موضوعاتي كه ظريف شده بودند به خوبي همه علايق مرابه داستان هاي كوتاه لبريز از لذت كرد، لذتي سرشار كه من خواندن اين كتاب را به هر كس كه دوست مي دارم توصيه مي كنم. شايد تا كنو ن بيش از 20 جلد از اين كتاب را خريده ام و هديه كرده ام. در پهنه پيرامون يا در سرزمين هاي دور براي دوستان علاقه مند ارسال كرده ام و حالا هم علاقه مندان به رمان خواني را به خواندن "بازي آخر بانو" دعوت مي كنم و حرف آخر من يادي ديگر از بيژن نجدي و كتاب شعرش "خواهران اين تابستان" اين شعر كوتاه را كه هميشه با من و در من است مرور مي كنم. با كدام تكه از تن من/ تن من/ عاشق جهان شده است.