کتاب :: نقدي كوتاه بر مجموعه شعر «آكواريوم» اثر «مجيد كوهكن»
نقدي كوتاه بر مجموعه شعر «آكواريوم» اثر «مجيد كوهكن»
26 ارديبهشت 1389
با كمي اغماض ميتوان مدعي شد هيچ مخاطبي از خواندن اشعار مجموعه شعر «آكواريوم» خسته نميشود و احتمالاً تا اين مجموعه 80 صفحهاي را به اتمام نرساند، رهايش نميكند. سادگي لفظ، تنوع مضامين، كوتاه و كمينه گرا بودن اكثر اشعار و همچنين فصل بندي پنجگانه اشعار اين مجموعه به اضافه درج «كامنت»هاي وب سايت شاعر، دليل اصلي جذب مخاطب به اشعار «مجيد كوهكن» در اين مجموعه است. اما هر اندازه مجيد كوهكن را براي خلق اين مجموعه جذاب و مورد پسند (حداقل نزد مخاطبان متوسط شعر) مستحق تشويق و تحسين بدانيم به همين اندازه اين تنوع از بعدي ديگر، راه به آسيب شعر وي ميگشايد! اكثر اشعار اين مجموعه در واقع يادداشتهاي عاطفه و تخيلاند و شاعر به «كنش زباني» و «اجراي زباني شعر» تا حد زيادي بيتوجه است. به بيان ديگر مؤلف اين مجموعه، اصالت شعر خود را به «مضمون» آن داده و زبان را تا حد وسيله انتقال و مبادله معنا «تخفيف» داده است. زباني كه در اكثر اشعار، معاني حي و حاضر را به مخاطب راحت طلب خود تقديم ميكند: «پرينت نهايي رايانه بيرؤيا»! آيا اين بند از شعر شاعر، حمله مستقيم و غيرهنرمندانه به ماشينيسم و تكنولوژي نيست؟! و آيا تركيب مانيفستيك «رايانه بيرؤيا» زبان را تا حد وسيلهاي پيام رسان تنزل نداده است؟! يا در شعر «آفرينش»: «اول خدا پا را آفريد/ بعد چرخها درست شدند./ اول خدا بال را آفريد/ بعد هواپيماها پرواز كردند/ اول خدا تو را آفريد/ بعد ماه تابيد/ خدا تو را كه داشت ماه را ميخواست چه كند؟» يا در قسمتي از شعر «فرهاد كوهكن»: «...ريا ميكنم/ تا سلسله مراتب را رعايت كنم/ دروغ ميگويم/ از راست بهتر/ من نابغه ام/ حسادت اگر ميكنيد/ يا متهم به خودستايي/ از شما بينيازم...» در تمام اينها شاعر عنايتي به خودبسندگي بيان و خود ارجاعي زبانش ندارد از اين رو بدون آزاد شدن جوانب مخفي زبان شعر، اكثر اشعار اين مجموعه را ميتوان به راحتي «مصداقي مدلولي» خواند. مجيد كوهكن در مجموعه شعر «آكواريوم» موفق ميشود به موقعيت و فضايي شخصي و فردي دست يابد اما به زعم نگارنده اين فرديت يك «فرديت التقاطي» است! مؤلف اين شعرها هنوز تكليف خود را با شعر خود مشخص نكرده از اين رو مجموعه حاضر، ملغمهاي از شگردهاي بياني و تكنيكهاي شعري است. شاعر ما در برخي اشعارش بر مسند داناي كل همه چيز دان مينشيند و در برخي شعرها تلاش ميكند چندصدايي و چندآوايي را حتي به ساحت واژگان شعرياش احضار نمايد! در برخي اشعار دل در گرو ارائههاي قدمايي ادبي دارد و در برخي ديگر تلاش ميكند «شعر كانكريت» را بازتوليد نمايد! در يك شعر از موسيقي بيروني و مسلط واژگان بهره برده و در ديگري جامه موسيقي را از تن شعر، درآورده است! زبان اكثر اشعار، «معيار» است و برخي ديگر «محاوره» و جالب تر از همه اينكه در ميان اشعار به ظاهر مدرن اين مجموعه، ناگهان غزلي متوسط به شيوه صد درصد «نئوكلاسيك» ظاهر ميشود! تمام اينها باعث ميشود تا ما بجاي مواجهه با يك مجموعه منسجم تكنيكي (كه بتوان امضاي مؤلف را بر تكتك اشعار حدس زد) با اشعاري مشتت مواجه شويم كه اثري از خودبنيادي مؤلف آن ديده نشود. اين اتفاق سبب ميگردد تا مؤلف و منتقد هيچ يك نتوانند براي اشعار اين مجموعه، مرام و مؤلفهاي خاص ذكر كرده و اصول زيباشناختي مدون و مشخصي را براي آن بشمارند. از اين رو ترجيح نگارنده اين است كه براي تك تك اشعار اين مجموعه، نقد و توضيحي مستقل بنويسد چراكه سطح كيفي اشعار آن بسيار متفاوت است. خيلي از شعرهاي اين كتاب بسيار درخشانند و البته خيليهاي ديگر هم براحتي از اين مجموعه قابل حذف هستند. اما آنچه مسلم و غير قابل كتمان است استعداد مجيد كوهكن در شاعري است. او در همين مجموعه اثبات كرده است بدون فيل هوا كردن با كلمات و با قدرت موقعيت و فضاسازي در شعر خود براحتي ميتواند در روزگار بحران زده شعر و زمانه بيمخاطبي آن، طيف گستردهاي از مخاطبان را با اشعار خود درگير كند و جذب نمايد. مطمئنم در آينده از مجيد كوهكن و شعر او بيشتر خواهيم شنيد.