کتاب :: به بهانه انتشار بیستمین ترجمه شازده كوچولو
به بهانه انتشار بیستمین ترجمه شازده كوچولو
20 فروردين 1389
كتابی
برای همه كس
و هیچكس
آدم فقط چیزایی رو كه اهلی كرده می شناسه، آدما دیگه وقت ندارن چیزی رو بشناسن. اونا چیزای آماده رو از فروشنده ها می خرن. اما چون هیچ كس فروشنده دوست نیست، آدما دیگه دوستی ندارن. اگه یه دوست می خوای، منو اهلی كن،... اگه تو منو اهلی كنی زندگی من پر از آفتاب می شه. من یه صدای پایی رو خواهم شناخت كه با همه اونای دیگه فرق داره. صدای پای تو منو از لونه م بیرون میكشه مث یه موسیقی...»سال ها از آن روز گذشته، روزی كه آنتوان دوسنت اگزوپری با نثر زیبا، روان و شگفت انگیزش، خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان اهلی كرد. امروز نزدیك به 20 ترجمه گوناگون از شاهكار این نویسنده فرانسوی منتشر و روانه بازار شده است. به تازگی نیز ترجمه تازه ای از دل آرا قهرمان از سوی نشر بهجت و به زبان محاوره منتشر شده و در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. ترجمه ای كه ما را بر آن داشته تا به گفت وگو با چند تن از مترجمان و نویسندگان درباره ترجمه های متفاوت از یك اثر و ویژگی های مثبت و منفی آن بپردازیم. دل آرا قهرمان كه جدیدترین ترجمه از «شازده كوچولو» را منتشر كرده و در اختیار علاقه مندان قرار داده، باور چندانی به ترجمه های گوناگون از یك اثر ندارد و فكر می كند آنقدر كارهای تازه برای ترجمه وجود دارد كه مترجم را از برگردان دوباره و چندباره یك اثر بی نیاز می كند، آن هم زمانی كه كار خوبی چون ترجمه محمد قاضی وجود دارد. اما در عین حال كسانی هستند كه با او و ترجمه هایش آشنایند و شاید هنوز این كتاب را نخوانده باشند. او هم، چون احمد شاملو از زبان محاوره بهره برده تا از یك سو فاصله زبان گفتاری و نوشتاری را به كمترین میزان برساند. آن هم در روزگاری كه همه در ارسال پیامك و نامه الكترونیك از این زبان كه ساده تر و صمیمی تر است استفاده می كنند و از سوی دیگر به دنیای كودكان و نوجوانان نزدیك تر شود زیرا بچه ها، مخاطبان بسیار جدی و مهمی هستند و اگر نویسنده یا مترجمی را بشناسند و دوستش داشته باشند در بزرگسالی هم، نوشته ها و ترجمه هایش را با اشتیاق می خوانند و این تجربه ای است كه به او ثابت شده؛ كودكانی كه دیروز «درختی كه زمستان را از سر گذراند» یا «كودك، سرباز، دریا» را خوانده اند امروز هم مخاطب جدی ترجمه های او هستند. به باور دل آرا قهرمان، یكی از ویژگی های كتاب خوب این است كه خود را به یك گروه سنی خاص محدود نكند. همان طور كه شازده كوچولو یا «هیچ راهی دور نیست» ریچارد باخ تنها برای بچه ها یا فقط از آن بزرگسالان نیستند بلكه با خواننده خود رشد می كنند و بزرگ می شوند. مترجم كتاب «نامه های بچه ها به خدا»، بچه ها را داناتر و باهوش تر از آن می داند كه لایه های مختلف یك اثر را درك نكنند. او فكر می كند كودكان به خوبی می توانند شخصیت های مختلفی را كه در شازده كوچولو حضور پیدا می كنند و هركدام معرف یك تیپ هستند را درك كنند حتی اگر قادر به تجزیه و تحلیل شان نباشند. آنچه اهمیت دارد این است كه كودكان این لایه های پنهان را به ناخودآگاه خود می فرستند و از آن الگو می گیرند. به این خاطر است كه برای بچه ها داستان حماسی و قصه تعریف می كنند آن هم قصه هایی كه پر از رمز و راز و معنی و مفهوم است. اما امروز باور به انسان و توانایی های او كمرنگ شده. بعضی فكر می كنند نیاز بشر امروز به غذای خوب و سرپناه مناسب محدود می شود. ترجمه تازه با زبانی امروزی عباس پژمان یكی دیگر از مترجمان شازده كوچولوست؛ كسی كه پیش از دل آرا قهرمان به ترجمه شاهكار سنت اگزوپری پرداخت؛ كتابی كه به همت كتاب های كیمیا، وابسته به انتشارات هرمس منتشر شد. پژمان در توضیحات خود بر این كتاب آورده است: «شازده كوچولو از پرخواننده ترین كتاب های دنیاست و هر سال، میلیون ها نسخه آن در سرتاسر دنیا به فروش می رسد و كتابی است كه هم خواننده عام را مسحور می كند و هم خواننده خاص را. شعر بسیار زیبا و لطیفی در خودش دارد كه هر خواننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد.» وی درك عمیق شازده كوچولو را نیازمند مقداری تخیل و تفكر می داند و معتقد است: «هرچند این كتاب در ظاهر از نوع كتاب هایی است كه برای بچه ها می نویسند اما كتاب بسیار عمیقی است كه نویسنده ای بزرگ، آن را نوشته و سرشار از معنی های باریك است و ظرایفی در آن هست، مخصوصاً در سبك آن كه شاید همه خوانندگان متوجه آن نشوند. همچنین به نظر می رسد مایه هایی از سوررئالیسم هم در آن هست و واقعاً بد نیست كه خواننده این كتاب، بعضی از مفاهیم و اصول این مكتب را بشناسد.»پژمان همچنین بر این باور است كه شازده كوچولو، كتاب هر كسی است كه پرستنده زیبایی ها و خوبی هاست و به غیر از حساب و كتاب ها، چیزهای دیگری هم در زندگی می بیند؛ كتابی پر از رمز و راز كه مترجمی چون او، گوشه ای از این زیبایی را كشف كرده و در برابر دید علاقه مندان نهاده است، همان گونه كه دیگر مترجمان نیز چنین كرده اند. اما محبوبه نجف خانی مترجم كودك و نوجوان، بی توجهی به حقوق مولف و نبودن قانون كپی رایت را یكی از دلایل عمده وجود ترجمه های تكراری می داند و می گوید: ناشران به خود اجازه می دهند تا متن كتاب را به هر مترجمی كه دل شان می خواهد بسپارند تا آنجا كه مجموعه های داستانی را گاه به چند مترجم می سپارند و هر مجلد را یك نفر ترجمه می كند در صورتی كه مترجم باید با حال و هوای داستان آشنا باشد و كلیت اثر را دریابد. مترجم مجموعه جودی دمدمی مزاج، توزیع نامناسب را از دیگر علت های ترجمه های تكراری از یك اثر می داند و معتقد است: ناشران، كاری به ترجمه های گوناگون از یك كتاب واحد ندارند و فكر می كنند كتاب، اثر شناخته شده ای است و هر ناشری هم، پخش و مخاطب خاص خود را دارد و بازار تعیین می كند كه كدام كتاب از كدام ناشر و مترجم، پذیرفتنی تر است. بگذریم از اینكه چنین طرز تفكری، چندان هم اشتباه نیست. خود من گاهی به اعتبار ناشر و گاهی به اعتبار مترجم، كتابی را انتخاب می كنم، بدون آنكه به عوامل دیگر فكر كنم. به همین خاطر، اگرچه محمد قاضی مترجم بسیار توانمندی بوده و كتاب شازده كوچولو را به زیبایی ترجمه كرده، اما لازم است ترجمه ای تازه با زبان امروز و فعل های تازه تر منتشر شود. البته با وجود برگردان فارسی این كتاب به همت ابوالحسن نجفی، شاید نیاز به ترجمه تازه ای از آن نبود، زیرا بیش از چند سال از ترجمه این كتاب نمی گذرد. هرچند عباس پژمان، بدون دلیل دست به كاری نمی زند و باید دید این ترجمه با ترجمه های دیگر چه تفاوتی دارد. سخن نو آر... زمانی كه مخاطب ما كودكان هستند، باید ترجمه ما هم به روز باشد، چون نثر و زبان این گروه سنی با بزرگسالان تفاوت دارد. مصطفی رحماندوست كه خود از مترجمان كتاب شازده كوچولوست با اشاره به ضرورت نو شدن ترجمه ها می گوید: اثر بزرگ و تاثیرگذاری چون شازده كوچولو این زیبندگی را دارد كه به دست چندین مترجم ترجمه شود، ضمن اینكه هر شخص از نگاه خود به این اثر جاودان نگاه می كند و می كوشد ترجمه اش با كارهای پیشین تفاوت داشته باشد، برای مثال من تلاش كردم شازده كوچولو را به زبان نوجوانان برگردانم. مترجم كتاب پینوكیو، آدمك چوبی یكی دیگر از ویژگی های مثبت وجود چندین ترجمه از یك اثر را پخش گسترده تر آن می داند و معتقد است: هر ناشر، محدوده پخش خود را دارد و به نشر تعداد محدودی كتاب می پردازد، در نتیجه انتشار ترجمه های متفاوت می تواند شمارگان بیشتری از یك كتاب خوب و خواندنی را در حوزه گسترده تری در اختیار خوانندگان بگذارد، آن هم با كاستی های بسیاری كه در حوزه پخش كتاب وجود دارد. شهرام اقبال زاده مترجم و دبیر انجمن نویسندگان كودك و نوجوان هم وجود ترجمه های گوناگون از یك اثر را ضروری می داند چراكه «بعضی مخاطبان، ترجمه شاعرانه را می پسندند و به سراغ احمد شاملو می روند؛ كسی كه به ترجمه دقیق شازده كوچولو نپرداخته و از نظر زبانی چندان به اصل وفادار نبوده است اما بعضی دیگر به اسم و اعتبار ناشر توجه می كنند و گروه دیگری هم هستند كه تنها عنوان كتاب را شنیده و به دنبال تهیه آن هستند، بدون آنكه به نام مترجم یا ناشر فكر كنند.»وی با اشاره به ضرورت وجود یك نهاد متمركز برای سامان دادن به امر ترجمه می گوید: «روزگاری زنده یاد حسین ابراهیمی (الوند) با راه اندازی خانه ترجمه چنین كرد و حدود 300 نفر از مترجمان كودك و نوجوان را دور هم جمع كرد و كتاب های خوب و به روز را در اختیارشان گذاشت تا هم از كارهای تكراری بپرهیزند و هم از دانسته های یكدیگر بهره ببرند، در شرایط فعلی هم بهتر است مترجمان كودك و بزرگسال، نهادی تشكیل دهند و از حمایت های دولتی هم بهره ببرند و به جای ترجمه های تكراری به فعالیت هدفمند در این زمینه بپردازند.»اما بعضی بر این باورند كه وجود ترجمه های گوناگون از یك اثر، مخاطب را سرگردان می كند. برای مثال خواننده می ماند كه از میان ترجمه های مختلف شازده كوچولو كدام یك را انتخاب كند؟ احمد شاملو را؟ محمد قاضی را؟ ابوالحسن نجفی را؟ دل آرا قهرمان را یا... بچه ها گوش كنید، راستی این صدای شازده كوچولوست كه می گوید: «آدمای شما توی یك باغ پنج هزار تا گل سرخ پرورش میدن... و اون چیزی رو كه می خوان پیدا نمی كنن... با این همه چیزی كه دنبالشن می تونه تو یك گل سرخ یا كمی آب باشه... چشما كورن باید با دل جست وجو كرد...» «اون به ستاره خودش برگشته... و حالا دوست دارم شب ها به ستاره ها گوش بدم مث پونصد میلیون زنگوله... واسه شما هم كه شازده كوچولو رو دوست دارین مث من، به آسمون نگاه كنین، بپرسین «ببئی گل رو خورده یا نه؟ اون وقت می فهمین كه چقدر همه چیز فرق میكنه... و هیچ آدم بزرگی هیچ وقت نمی فهمه كه این مساله چقدر مهمه،... فقط بچه ها میدونن دنبال چی هستن. اونا واسه یه عروسك پارچه ای وقت صرف می كنن و اون عروسك مهم میشه و اگه ازشون بگیرن گریه می كنن... اونا خوش اقبالن.»