کتاب :: نگاهی به كتاب وحدت سياسي و تعامل فرهنگي در شاهنشاهي هخامنشي
نگاهی به كتاب وحدت سياسي و تعامل فرهنگي در شاهنشاهي هخامنشي
22 دی 1388
پيش زمينه هاي سقوط هخامنشيان
هجوم اسكندر به ايران همواره در هاله يي از ابهام و افسانه مورد نقد و نظر پژوهشگران بسياري قرار گرفته است. استاد «پي ير بريان» در كتاب «وحدت سياسي و تعامل فرهنگي در شاهنشاهي هخامنشي» بر آن است كه اين تحول را از منظرهاي گوناگون با نگاه به زيرساخت هاي جامعه هخامنشي مورد بررسي قرار دهد. او كوشيده است در ابتدا نهادهاي پارسي را با نگاهي مقايسه گرايانه در تاريخ نگاري يوناني به دقت مطالعه و سپس ارزيابي كند. اين خوانش انتقادي از متون يوناني پرتوي به مناسبات عصر هخامنشيان افكنده است كه مي تواند راهگشاي خوبي براي پژوهش هاي بعدي باشد.
بريان معتقد است در مورد پادشاهان هخامنشي بهتر است از اصطلاح سهم «مالكيت ممتاز» صرف نظر كرد و از كنترل سلطنتي بر وسايل توليد سخن گفت كه اين كنترل مي تواند بي آنكه مالكيتي (به مفهوم رومي اصطلاح) در كار باشد به ميانجيگري سياست (براي مثال استرداد زمين اهدايي) اعمال شود.
در اين سيستم، مالكيت خصوصي به مفهوم اخص كلمه وجود نداشته است و تمام اراضي داده شده يا اعطايي شاه، مشمول تكاليف مي شوند؛ سرباز، ماليات و وظايف خشثرپاوني (شهرباني). به عبارت ديگر، اينها همه اراضي خدمت (سلطنتي) هستند كه بنا به تعريف مي توانند توسط شاه مسترد يا بازتوزيع شوند.
در ادامه مطالعات، بريان نشان مي دهد تنها بر اثر سقوط امپراتوري هخامنشي است كه حداقل بعضي از قلمروهاي آنها بر اثر وابسته شدن به قلمروهاي شهري پيرامون به اراضي خصوصي تبديل مي شوند، مانند چند عطيه اراضي دوران سلوكي كه با وابسته بودن زمين اعطايي به خاك يك دولت - شهر يوناني نزديك پيوند خورده است.
بريان در ادامه با بررسي وضعيت خزانه داري و تشكيلات مالي پادشاهان يوناني مآب (سلوكي) آنها را ميراث دار هخامنشيان مي داند كه با حاكميت خود به تعبير او كل ارگانيك ساختارهاي اقتصادي- اجتماعي و نيز تشكيلات دولتي خراجگزار را تقويت كردند. او همچنين معتقد است مبادله كالاها، اشخاص، افكار و اعتقادات در زمان هخامنشي بسيار فعال و توسعه يافته بوده و امكانات بالقوه فراواني را در خدمت اسكندر قرار داده بوده است.
بريان با در نظر داشتن ظهور دولتي بسيار ساختارمند با بلندپروازي هاي بين قاره يي گسترش سيستم خراجگزارانه و شهرباني، تحكيم و بسط قدرت سلطنتي بر اراضي و معابر، گسترش بي سابقه نيروهاي توليدي، تعميم و تشديد نقش دستگاه هاي دولتي در توسعه نيروهاي توليدي و لحاظ كردن پيوند دولت با برداشت خراجگزارانه محصول اضافي و وابستگي روستايي، صورت بندي اقتصادي- اجتماعي هخامنشي را شاهنشاهي خراجگزار مي نامد كه اين شيوه شاهنشاهي صورت بندي شيوه هاي توليدي گوناگون (شيوه توليدي باستان در دولت- شهرهاي يوناني) است كه در تحكيم شيوه هاي توليدي خراجگزار موثرند به همين دليل با نگاه به وضعيت اقتصادي جانشينان اسكندر يعني سلوكيان، وي اسكندر را احياگر اقتصاد هخامنشي مي داند و دلايل آن را گردآوري تمام اراضي هخامنشي در بطن يك ساختمان شاهنشاهانه، در اختيار گرفتن دستگاه هاي دولتي (تشكيلات اداري مركزي و ايالتي) و حتي بيشتر كاركنان هخامنشي، مصادره و بسط اراضي سلطنتي، نظام خراجگزار و تشكيلات مربوط به وابستگي روستايي و به كارگيري دستگاه هاي ايدئولوژي دولت هخامنشي از درون ارزيابي مي كند. او اسكندر را «آخرين پادشاه هخامنشي» مي داند كه در سال هاي 324- 323 آگاهانه و به گونه يي نظام مند كل ارگانيك سيستم هخامنشي را بازسازي كرد و پروراند.
بريان مهم ترين آسيب در دوران هخامنشي را در اين راستا نبود انديشه شاهنشاهي سياسي ارزيابي مي كند و سيستم تك سالار قوم - طبقه شاهنشاهي مسلط را آسيب شناسي مي كند.
او بر اين باور است كه صورت بندي شاهنشاهي هخامنشي كه به لحاظ سياسي پيرامون شاه بزرگ و قوم- طبقه مسلط پارسيان شكل گرفته بود، گواه حفظ چندمركزي قومي- فرهنگي بود كه در نهايت با تمركز اختيارات در دست پادشاه هماهنگي نداشت، چرا كه انحصارگرايي شاهي راه را بر هر مشاركت و نوآوري در ساختار قدرت سياسي بسته بود.
البته او تاكيد دارد شعور سياسي - فرهنگي پارسي بسيار منسجم بود و مواردي وجود داشت كه باعث مي شد اقوام مغلوب نيز به هنجارها و سنت هاي خود وابسته بمانند. ولي اين وابستگي به منزله هماهنگي تمام عيار با مركز نبود. بريان با بررسي مشخص مورد مصر در زمان هخامنشيان با در نظر داشتن اًشكال عمده حكومت يعني نبود انديشه سياسي مي گويد وفاداري مصريان گرويده به پارسيان (و اقوام ديگر) تنها از نظر شخصي در رابطه با شاه از خلال رابطه انسان با انسان موثر بود و مستلزم گرويدن بي قيد و شرط به خود نظام شاهنشاهي نبود. بنابراين چنين ساختار سياسي - ايدئولوژيكي سرنوشت امپراتوري را لزوماً به دست نيروهاي نظامي مي سپرد و اين نيروهاي نظامي بودند كه برگزيدگان سرزمين ها را وامي داشتند به سرعت به پيروزمند ملحق شوند و سوگند وفاداري را به او منتقل سازند. پس همه چيز در ميدان جنگ رقم مي خورد و صرفاً ابتكار عمل با نيروي نظامي برتر بود.
در يك جمع بندي مي توان نقطه قوت هخامنشيان را از ديدگاه «پي ير بريان» پيشرفت نيروهاي توليدي و پويايي دروني جوامع خراجگزار با توجه به عنصر دولت هخامنشي و نقش فعال آن در توسعه شيوه توليد خراجگزار دانست. به زبان ساده اينكه دستگاه هاي دولتي در كاركرد و پويايي شيوه هاي توليد جايگاه استراتژيكي داشته اند. نقطه قوت سيستم آن بوده است كه باعث شده فاتح نظامي يعني اسكندر هم با همان الگو به حكومت بپردازد. نقطه ضعف سيستم هم نبود ايدئولوژي و انديشه سياسي حكومت و سيستم ناكارآمد بر پايه حكومت بسته بودن قدرت قوم ـ طبقه حكومت مسلط است به طوري كه اسكندر مي تواند با غلبه بر شخص پادشاه در يك پيروزي نظامي، در كل بازي پيروز ميدان رقابت باشد بدون اينكه نافرماني شهروندان هخامنشي را شاهد باشد.
«وحدت سياسي و تعامل فرهنگي در شاهنشاهي هخامنشي» نوشته «پي ير بريان» با ترجمه بسيار خوب «ناهيد فروغان» كتابي براي بحث هايي بيشتر درباره ابعاد متفاوت ظهور و سقوط هخامنشيان در گذرگاه تاريخ است.