17 دی 1388
بتازگي كتابي از محمد اركون ترجمه كردم كه دارالطليعه بيروت آن را روانه بازار كرد. اسم اين كتاب «گامي به سوي نقد عقل عربي» است. امانتداري ايجاب ميكند كه بگويم عنوان كتاب براي آگاهي سنتي مشكلساز است زيرا اعتقاد دارد خرد ديني نقدپذير نيست، چه برسد به نوع اسلامي آن. چه بسا اين عنوان براي آن به نوعي زيرپا گذاشتن حرمتها و توهين به اعتقادات جلوه كند.
اين موضع هراسان اگر نگوييم متحجر، ناشي از عدم درك واژه نقد است كه در اينجا به معني تاريخي و فلسفي به كار رفته نه حساسيتبرانگيز كه نزد عامه رايج و شايع است.
بيشتر كتابهاي فلسفي از روزگار بزرگترين فيلسوف عصر روشنگري يعني كانت، روش نقد فكري را به كار ميگرفتند تا شناختي عميق از پديدهها به دست آورند و پارهاي از آنها واژه نقد را در عنوان كتاب خود استفاده ميكردند. كتاب مشهور كانت به عنوان نقد عقل محض يا نقد عقل عملي يا كتاب سارتر با عنوان نقد عقل ديالكتيكي و كتاب دوبري به عنوان نقد عقل سياسي و... را به ياد آوريم.
واژه نقد داراي بار معناي والايي است و براي تبيين تناقضات پيچيده سودمند است. فراتر از اين امكان، پيشرفت علم وجود ندارد مگر بدون ايجاد تكانه يا سنجش (نقد). بر همين مبنا، اروپا از عصر روشنگري تا امروز پيشرفت كرد و حتي از آغاز عصر رنسانس و شخصا اعتقاد دارم كه جهان عرب و جهان اسلام را ياراي برونرفت از اين معضل نيست مگر آنكه به نقد و تكانه دادن كلي ميراث ديني و فرهنگي خود دست زند. اين حقيقت براي همگان روشن و آشكار است و دانشمندان دور و نزديك و شرق و غرب بر اين موضوع اتفاق نظر دارند.
ايستايي تاريخي ما از قرنها تاكنون ادامه دارد. از عصر انحطاط و بستن باب اجتهاد و نقد يعني از هزار سال پيش. شكستن اين ايستايي و جمود به ضرورتي تاريخي بدل شده و تنها گزينه موجود است. در غير اين صورت در انتهاي كاروان امتها و ملتها خواهيم ماند.
به تروريسم فكري و حتي جسمي كه سازمانهاي تندرو همچون القاعده و... بر زندگي روزانه و شخصيت فكري و سياسي ما اعمال ميكنند، بنگريد به حجم زيان ناشي از كارهاي آنها بنگريد، باعث بدنام كردن اسلام و عرب در جاي جاي اين جهان شدند و مانعي بر سر راه تلاشهاي مخلصانهاي هستند كه براي برونرفت از عقبماندگي تاريخي ديرينه و رسيدن به كاروان ملتهاي توسعه يافته، صورت ميگيرد. هر مقدار كه به جلو حركت كنيم اين سازمانها هواي بازگشت به گذشته در سر دارند، در نتيجه ما مسخره تمام ملتها شديم.
وقتي محمد اركون كتاب خود «براي نقد عقل اسلامي» را به سال 1984 منتشر كرد هدفش نقد سنت با روشهاي نقدي مدرن بود كه كارايي خود را در اروپا به اثبات رساندند و منجر به خيزش انديشه مسيحي و روشنايي راه آن شدند. اروپا از سازمانهاي واپسگرايي مسيحي تروريستي رنج ميبرد كه خطر آنها كم از القاعده نبود. از تعصب و تندروي و جنگهاي داخلي و مذهبي رنج ميبرد كه آن را به قسمتهاي مختلف تقسيم كرده بود. تنها زماني از اين انسداد و گرفتگي تاريخي خارج شد كه به خود جرات داد و با مشكلات رودررو شد و روشهاي عقلانيت و نقد را بر ميراث مسيحي خود پياده كرد.
در مقدمه اين كتاب كه يكي يا دو ماه پيش انتشارات دارالطليعه آن را روانه بازار كرد، گفتم وظيفهاي كه بر دوش ماست سنجش عقل عربي نيست، بلكه سنجش عقل اسلامي سنتي و اصولي است. چرا؟ زيرا عقلي به نام عقل عربي يا تركي يا ايراني يا فرانسوي، آمريكايي و ژاپني وجود ندارد.
در نهايت عقل انساني يكي بيش نيست؛ اما از مراحل مختلفي در پيشرفت تاريخي ميگذرد. يك مرحله ماقبل عقل است و مرحله ديگر مابعد عقل. در اين معني عقل عربي به عقل تركي، ايراني و پاكستاني نزديكتر است تا عقل فرانسوي، آمريكايي و آلماني. چرا؟ زيرا عقل فرانسوي، آمريكايي و آلماني در جو مدرنيسم علمي و عقلانيت فلسفي و روشنگري ديني غوطهور است. البته پارهاي گروههاي اصولگرا بويژه در آمريكا وجود دارند.
به هر حال بين ذهنيت قرون ميانه كه در امور غيبي و خرافات و چارچوبهاي بسته تعصبآلود غوطهور است و ذهنيت عصر جديد كه از آن امور به لطف گسترش چراغهاي علم و فلسفه آزاد است، تفاوت وجود دارد.
اگر اين معيار بنيادين را تطبيق دهيم درمييابيم گروههاي گستردهاي در جوامع ما همچنان تحت سيطره ذهنيت كهنه و انديشههاي پوسيده به سر ميبرند. علت آن هم اين است كه آموزش عقب مانده و متعصب در مدارس و دانشگاهها و آموزشگاههاي عالي ما رواج دارد.
به همين دليل است كه برخورد با جريان متحجر و لشكريان تندرو بر ما سخت دشوار است. ما نيازمند راهبرد آموزشي كلي هستيم كه با تمام آنچه قبلا رواج داشت، تفاوت داشته باشد. در مقابل هر دانشكده الهيات كه دين را به روشي سركوبگرانه، اجباري و بسته كه در تضاد با عقل و گوهر قرآن كريم است تدريس ميكند ، بايد دانشكده جديدي بسازيم تا دين را به روشي باز و عقلاني كه با جوهر اسلام مطابق باشد، تدريس كنيم.
بايد در تمام دانشگاههاي عربي و اسلامي دانشكدههاي جديدي بنا كنيم كه تاريخ مقارن اديان و جامعهشناسي ديني و علم اصولگراي مقارن و علم روشنگري مقارن را تدريس كند.
در اين صورت محبوبيت گروههاي منحرف به حداقل خواهد رسيد تا مقدمهاي باشد براي به حاشيه راندن آن به شكل نهايي، زيرا نميتوان در ميدان نبرد سياسي پيروز شد مگر آنكه در ميدان نبرد فكري پيروز شويم. براي برآوردن اين هدف بايد دست به كار شد.
جام جم آنلاين: هاشم صالح مترجم: رحيم حمداوي
|